English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
English Persian
paring ناخن بریده شده
parings ناخن بریده شده
Other Matches
smatterer کسیکه بریده بریده حرف میزند
staccato بطور بریده بریده اداکردن
gasp بریده بریده نفس کشیدن
gasped بریده بریده نفس کشیدن
gasping بریده بریده نفس کشیدن
gasps بریده بریده نفس کشیدن
broken sleep خواب بریده بریده
slashed بریده بریده کردن
slash بریده بریده کردن
slashes بریده بریده کردن
giggle با نفس بریده بریده
giggled با نفس بریده بریده
giggles با نفس بریده بریده
giggling با نفس بریده بریده
finger nail ناخن
fingernail ناخن
fingernails ناخن
talon ناخن
talons ناخن
nails ناخن
ungual ناخن
exoskeleton ناخن
nailed ناخن
nail ناخن
nail brushes برس ناخن
nail brushes ناخن پاک کن
nail files ناخن تراش
nail files سوهان ناخن
To cut ones nails. ناخن چیدن
lunula هلال ته ناخن
thumbnails ناخن شست
thumbnail ناخن شست
nail brush برس ناخن
nail brush ناخن پاک کن
nail biting ناخن خایی
lunule هلال ته ناخن
onycha ناخن پریان
hangnail ریشه ناخن
hang nail ریشه ناخن
onycha ناخن بویا
paring knife ناخن گیر
parer ناخن گیر
ungual ناخن دار
ungulate بشکل ناخن
emery board سوهان ناخن
onychophagia ناخن خایی
toenail ناخن انگشت پا
toenails ناخن انگشت پا
fluke ناخن لنگر
flukes ناخن لنگر
scraping با ناخن و جنگال خراشیدن
ungula سم ناخن چنگال چنگک
scrapes با ناخن و جنگال خراشیدن
nail polish رنگ و جلای ناخن
expeditate ناخن یاپای جلو
scraped با ناخن و جنگال خراشیدن
claw سرپنجه جانوران ناخن
scrape با ناخن و جنگال خراشیدن
claws سرپنجه جانوران ناخن
clawed سرپنجه جانوران ناخن
clawing سرپنجه جانوران ناخن
thumbnails هر چیزی که باندازه ناخن باشد
thumbnail هر چیزی که باندازه ناخن باشد
a man's best friends are his ten fingers <proverb> کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
unguis ناخنک ناخن پریان میخ یاناخن
THe flesh will never be separated from the finger . <proverb> گوشت هرگز از ناخن جدا نمى شود .
by snathces بریده بریده
cuts بریده
cut بریده
edge notched لب بریده
lobed بریده بریده
brokenly بریده بریده
interrupted line خط بریده بریده
bonnyclabber شیر بریده
sectile بریده شدنی
ellipsis بریده گویی
lumbers تیر بریده
cluttering بریده گویی
intrenchant بریده نشدنیentrench
chopped ضربه بریده
exploded view منظره بریده
lumbering تیر بریده
lumbered تیر بریده
gasp نفس بریده
chopped پاس بریده
to pant for breath بریده دم زدن
premorse بریده شده
sawn joint درز بریده
uncut بریده نشده
chop پاس بریده
crop eared گوش بریده
chop ضربه بریده
lumber تیر بریده
dimension stone سنگ بریده
gasps نفس بریده
gasping نفس بریده
gasped نفس بریده
hangnail ریشه یا رشته باریکی که ازپوست گوشه ناخن اویزان است
shoot set پاس تیز یا بریده
brokenly بطور شکسته یا بریده
to fall off سواشدن بریده شدن
cut back bitumens قیرهای محلول پس بریده
dissevere جداشدن بریده شدن
mutilated اندام بریده مغلوط
to turn sour بریده شدن [آشپزی و غذا]
to go off [ British E] بریده شدن [آشپزی و غذا]
to turn بریده شدن [آشپزی و غذا]
skiving قسمت بریده چرم نواره
skived قسمت بریده چرم نواره
skive قسمت بریده چرم نواره
skives قسمت بریده چرم نواره
julienne ابگوشت سبزیجات بریده شده
exploded view منظره شکافته شده مدل بریده
logjam انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
scrapped عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrap عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
to slit hide into thongs پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
scrapping عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scraps عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
The milk [the wine] has already turned [gone off] . شیر [شراب] پیش از این بریده شده است.
cut brackets [تکه ای از تخته ی بریده شده با تیر یک طرف گیردار]
dimension stone سنگ ساختمانی که به ابعاد معین بریده شده است
scrap book مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
to halve two timbers دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو
cutting angle زوایای بین سطوح قطعه کارکه باید بریده شود
x cut crystal کریستالی که عمود بر محورایکس و بموازات محور سوم بریده شده است
stencil ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stenciled ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stenciling ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencilled ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencils ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencilling ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
click art صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند
selections نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
selection نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
flow diagram صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
flowchart صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
head-shrinkers کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinker کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
paste درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
scrapbook مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
pasting درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
pastes درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
pasted درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
scrapbooks مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
biased fabric پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
wafer یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود
wafers یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود
die قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
flowchart template یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
ungicular ناخن دار سم دار
unguiculate ناخن دار سم دار
brussels دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند [شبیه دار کرمانی] و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
loop pile پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com