Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
naval campaign
نبرد دریایی
Other Matches
preventive war
نبرد پدافندی نبرد به منظور جلوگیری ازعملیات دشمن
wager of battle
نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
seabee
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
midshipman
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
pilot chart
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
running lights
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
oceanography
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
kites
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kite
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officer
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
chine
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
sea cucumber
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
sea mark
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
stadimeter
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea power
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
naval activity
تاسیسات دریایی قسمت دریایی
terns
پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
tern
پرستوک دریایی چلچله دریایی
marines
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
summary areas
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
light lists
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
campaigning
نبرد
battling
نبرد
battle
نبرد
campaign
نبرد
action
نبرد
campaigned
نبرد
campaigns
نبرد
actions
نبرد
passage of arms
نبرد
combating
نبرد
combated
نبرد
combat
نبرد
set to
نبرد
set-to
نبرد
set-tos
نبرد
battled
نبرد
battles
نبرد
combats
نبرد
fights
نبرد
fight
نبرد
struggling
نبرد
struggles
نبرد
struggled
نبرد
struggle
نبرد
maritime
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
campaigning
صحنه نبرد
frays
نبرد نزاع
frayed
نبرد نزاع
fray
نبرد نزاع
land combat
نبرد در ساحل
land combat
نبرد زمینی
infighting
نبرد در فاصله کم
area of war
منطقه نبرد
infighting
نبرد نزدیک
in a
مشغول نبرد
battleship
نبرد ناو
militating
نبرد کردن
militates
نبرد کردن
battling
نبرد کردن
battles
نبرد کردن
battled
نبرد کردن
battle
نبرد کردن
passage at arms
نبرد مواقعه
battlefields
میدان نبرد
battlefield
میدان نبرد
conflicts
کشمکش نبرد
conflicted
کشمکش نبرد
conflict
کشمکش نبرد
position warfare
نبرد موضعی
preventive war
نبرد دفاعی
militate
نبرد کردن
militated
نبرد کردن
battleships
نبرد ناو
campaign
صحنه نبرد
battle position
موضع نبرد
war cry
عربده نبرد
warm corner
نبرد سخت
battle ship
نبرد ناو
list
میدان نبرد
campaigned
صحنه نبرد
battle group
گروه نبرد
campaigns
صحنه نبرد
rear commodore
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
bureau of naval personnel
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
The scen of a bloody (great) battle.
صحنه نبرد خونین
out of action
از نبرد خارج شده
protracted war
استراتژی نبرد طولانی
dog fight
نبرد جنگندههای هوایی
She achieved nothing .
کاری از پیش نبرد
opposing forces
نیروهای درگیر نبرد
battle map
نقشه منطقه نبرد
forward echelon
رده جلوی نبرد
campaigns
رزم نبرد کردن جنگیدن
war strenght
قدرت نبرد نیروی جنگی
campaigning
رزم نبرد کردن جنگیدن
battlefield evacuation
اخراجات پزشکی از میدان نبرد
it wasdone in no time
اینکار چندان وقتی نبرد
campaign
رزم نبرد کردن جنگیدن
forward edge of battle area
لبه جلویی منطقه نبرد
campaign
رزم
[نبرد]
[مبارزه]
[مسابقه]
campaigned
رزم نبرد کردن جنگیدن
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
illumination plan
طرح روشن کردن منطقه نبرد
opposing
مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
single combat
اثبات حقانیت بوسیله نبرد تن به تن battle of wager
crash position indicator
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
naval gunfire
تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
convoy commodore
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
crash locator beacon
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy schedule
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
supremacy
برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
sofar
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lobster
خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
lobsters
خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
antiair warfare
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
combats
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combated
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combating
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combat
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
spotting board
طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
battlefield recovery
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
combat zone
منطقه رزمی منطقه نبرد
dogfish
سگ دریایی
marine
دریایی
pelagian
دریایی
nautical
دریایی
marines
دریایی
benthic
ته دریایی
naval
دریایی
saltiest
دریایی
saltier
دریایی
sharks
سگ دریایی
shark
سگ دریایی
maritime
دریایی
salty
دریایی
thalassic
دریایی
seas
دریایی
sea
دریایی
sea pier
سد دریایی
sea born
دریایی
thalaesic
دریایی
seapower
قدرت دریایی
d.j.'s locker
گودی دریایی
echinus
بلوط دریایی
daphne
حوری دریایی
data mile
میل دریایی
echinus
خارپوست دریایی
eagle fisher
عقاب دریایی
creeping attack
تک غافلگیرانه دریایی
seawall
دیوار یا سد دریایی
continental shelf
کفه دریایی
sirenic
حوری دریایی
sill of a dock
سد حوض دریایی
shore dinner
غذای دریایی
ship's corporal
دژبان دریایی
seebreeze
نسیم دریایی
seaway
مسیر دریایی
seaway
راه دریایی
erne
دال دریایی
erne
عقال دریایی
evening naval twilight
شفق دریایی
fish hawk
دال دریایی
flag officer
افسر دریایی
floating trade
تجارت دریایی
floatplane
هواپیمای دریایی
seamount
کوه دریایی
seaman guard
گارد دریایی
seadrome
فرودگاه دریایی
sea weed
علف دریایی
fucus
کتانجک خس دریایی
sea pad
ستاره دریایی
finger fish
ستاره دریایی
fanal
فانوس دریایی
evening naval twilight
غروب دریایی
fairy bird
پرستوک دریایی
fairy bird
چلچله دریایی
salangane
پرستوک دریایی
salangane
چلچله دریایی
scray
پرستوک دریایی
scray
چلچله دریایی
sea swallow
پرستوک دریایی
sea swallow
چلچله دریایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com