Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
wage system
نظام پرداخت دستمزد
Other Matches
wage fund theory of wages
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
mandate
قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
double time
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
cottage contract
نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
Moghat
مقات
[نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
retainers
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainer
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
dress left
از چپ نظام یا از راست نظام
progress payment
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage
کسری پرداخت کسر پرداخت
fate
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
wages
دستمزد
wage
دستمزد
factor payments
دستمزد
feoff
دستمزد
waging
دستمزد
pays
دستمزد
stipend
دستمزد
rapine
دستمزد
stipends
دستمزد
waged
دستمزد
pay
دستمزد
salary
دستمزد
salaries
دستمزد
paying
دستمزد
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
wage ceiling
حداکثر دستمزد
wage differentials
اختلاف در دستمزد
wage constraint
محدودیت دستمزد
wage compution day
دستمزد ساعتی
wage ceiling
سقف دستمزد
wage control
کنترل دستمزد
wage agreement
قرارداد دستمزد
cash-wage
دستمزد نقدی
wage costs
مخارج دستمزد
wage cuts
کاهش دستمزد
wage determination
تعیین دستمزد
payroll
سیاهه دستمزد
annual wage
دستمزد سالانه
wage freeze
انجماد دستمزد
wage stabilization
ثبات دستمزد
direct labour
دستمزد مستقیم
wage market
بازار دستمزد
wage index
شاخص دستمزد
wage funds
مایه دستمزد
minimum wage
حداقل دستمزد
fee
مزد دستمزد
wage funds
وجوه دستمزد
wage policy
سیاست دستمزد
wage rate
نرخ دستمزد
daily pay
دستمزد روزانه
rate of wage
نرخ دستمزد
wage standard
دستمزد استانده
base wage rate
حداقل دستمزد
wage income
درامد بشکل دستمزد
rate of wage increase
نرخ افزایش دستمزد
The wages wI'll be raised.
دستمزد ها بالاخواهند رفت
wage profit ratio
نسبت دستمزد به سود
indirect labour
هزینه دستمزد غیرمستقیم
raises
بالا بردن دستمزد
raise
بالا بردن دستمزد
wage flexibility
انعطاف پذیری دستمزد
wage agreement
موافقت نامه دستمزد
wage bargain
چانه زنی دستمزد
wage price spiral
دور تسلسل دستمزد
wage freeze
ثابت نگهداشتن دستمزد
practice fee
دستمزد
[مثال ویزیت دکتر]
primage
دستمزد بار زدن کشتی
truck system
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
carnet
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
military
نظام
trends
نظام
trend
نظام
systems
نظام
system
نظام
chuck
سه نظام
left d.
نظام به چپ
chucked
سه نظام
chucks
سه نظام
order
نظام معماری
double standard
نظام دو معیاری
yeomanry
سواره نظام
horse
سواره نظام
foot infantry
پیاده نظام
communism
نظام اشتراکی
conscription
نظام وفیفه
welfare system
نظام رفاهی
conversational system
نظام محاورهای
credit system
نظام اعتباری
cutter chuck
سه نظام فرز
system
نظام سیستم
economic system
نظام اقتصادی
dragoons
سواره نظام
filing system
نظام بایگانی
military
مربوط به نظام
chuck
دستگاه نظام
chuck
صفحه نظام
educational system
نظام اموزشی
chucked
دستگاه نظام
chucked
صفحه نظام
chucks
دستگاه نظام
chucks
صفحه نظام
dynamic system
نظام پویا
dual price system
نظام دو قیمتی
drill chuck
سه نظام مته
systems
نظام سیستم
infantry
پیاده نظام
mechanism of the organ
نظام تشکیلات
military service
نظام وفیفه
factory system
نظام کارخانهای
cavalry
سواره نظام
price system
نظام قیمتی
price system
نظام قیمت
delusional system
نظام هذیانی
phonology
نظام صوتی
dragoon
سواره نظام
horseman
سواره نظام
man power
مشمولین نظام
systems analysis
نظام شناسی
regulations
نظام نامه
boring chuck
سه نظام مته
exemption
معافی نظام
banking system
نظام بانکداری
class system
نظام طبقاتی
serfdom
نظام رعیتی
serfdom system
نظام سرفی
chuck wrench
اچار سه نظام
system dynamics
پویائی نظام
serfdom
نظام دهقانی
musculature
نظام عضلانی
systematization
نظام دهی
underdetermined system
نظام نامعین
closed system
نظام بسته
collectivism
نظام اشتراکی
feudalism
نظام زمینداری
modern system
نظام جدید
jaw chuck
سه نظام فک دار
biological system
نظام زیستی
miniature system
خرده نظام
binary system
نظام دو نمادی
taylorism
نظام تیلور
serfdom system
نظام رعیتی
market system
نظام بازار
biosystem
نظام زیستی
landlordism
نظام اربابی
tax system
نظام مالیاتی
mixed system
نظام مختلط
barter system
نظام تهاتری
mnemonic system
نظام یادیار
barter system
نظام پایاپای
the military profession
کار نظام
modern system
نظام نوین
incentive system
نظام تشویقی
value system
نظام ارزشها
open system
نظام باز
caste system
نظام کاستی
communist system
نظام کمونیستی
capitalist system
نظام کاپیتالیسم
accounting system
نظام حسابداری
hand operated chuck
سه نظام دستی
socialism
نظام اشتراکی
serviced
نظام وفیفه
service
نظام وفیفه
social system
نظام اجتماعی
communication system
نظام ارتباطی
agrarian system
نظام ارضی
action system
نظام عمل
cognitive system
نظام شناختی
colonial system
نظام استعماری
code
نظام نامه
skirmisher
پیاده نظام
centralized system
نظام متمرکز
sensorium
نظام حسی
household system
نظام تولیدخانوادگی
household system
نظام خانوادگی
merit system
نظام شایستگی نگر
dough boy
سرباز پیاده نظام
rationing system
نظام سهمیه بندی
cavalry unit
یکان سوار نظام
regressive tax system
نظام مالیاتی کاهنده
dogface
سرباز پیاده نظام
chuck lathe
سه نظام ماشین تراش
caste system
نظام طبقهای منفصل
foot soldier
سرباز پیاده نظام
regressive tax system
نظام مالیاتی نزولی
dragonnades
بوسیله سواره نظام
doughboy
سرباز پیاده نظام
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com