Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (40 milliseconds)
English
Persian
mapping
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
Search result with all words
map
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
conformal projection
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
projection print
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
Other Matches
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
projection
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
polar stereographic
سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
plots
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
topography
تهیه نقشه از عوارض
hydrography
تهیه نقشه دریایی
area projection
تهیه نقشه از منطقه
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
photogrammetric map
تهیه نقشه ازروی عکسهای هوائی
index map
نقشه تهیه شده از روی عکس هوایی
aerocartograph
وسیله تهیه نقشه از روی عکس هوایی
photogrammetry
فن تهیه نقشه جغرافیائی به کمک عکسهای هوائی
aerocartograph
دستگاه برجسته بین مخصوص تهیه نقشه
line route map
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographer
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographers
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
control map
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
selenodetic
امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
topographic map
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
stereophotogrammetry
تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
stereoplanigraph
نوعی دستگاه تهیه نقشه بطریقه برجسته بینی باطریقه دستی و رسم با مدادالکترونیکی
storage map
نقشه انباره نقشه انبارش
policonic projection
سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
orthographic
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
oceanography
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
geodesy
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
map sheet
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
vignetting
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
reduction
کوچک کردن نقشه
to foil a plan
خنثی کردن نقشه ای
schemes
نقشه طرح کردن
map reading
نقشه خوانی کردن
mapping
نقشه برداری کردن
map orientation
توجیه کردن نقشه
reductions
کوچک کردن نقشه
to foil a plan
نقش بر آب کردن نقشه ای
scheme
نقشه طرح کردن
altitude tints
گویا کردن نقشه
setting out
پیاده کردن نقشه
schemed
نقشه طرح کردن
to spoil ones game
نقشه یاکارکسیراخراب کردن
To roll up the map. ,
نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
photogrammetry
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
grid navigation
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
compass
نقشه کشیدن اختراع کردن
photo interpretation
نقشه کردن عکس هوایی
to torpedo
خراب کردن
[برنامه یا نقشه]
machinate
نقشه کشیدن تدبیر کردن
trig list
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
reconstituting
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitutes
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituted
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
to plan a building
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
reconstitute
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
back-up
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
plans
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
change horses in midstream
<idiom>
وسط کارمهمی نقشه یا رئیس را عوض کردن
plan
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
back up
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
stripping
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
reseau
شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
lattices
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
map plane
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
target materials
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
field control
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
fix
نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
fixes
نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
bessel method
پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
projected
نقشه
projects
نقشه
modeled
نقشه
plan
نقشه
modelled
نقشه
model
نقشه
project
نقشه
planners
نقشه کش
plat
نقشه
planner
نقشه کش
plan view
نقشه کف
outline
نقشه
outlined
نقشه
outlines
نقشه
planless
بی نقشه
outlining
نقشه
plotless
بی نقشه
program
نقشه
programs
نقشه
designers
نقشه کش
designer
نقشه کش
maps
نقشه
map
نقشه
cartograph
نقشه
charts
نقشه
drawing
نقشه
draftsman
نقشه کش
plots
نقشه
scheme
نقشه
charting
نقشه
plot
نقشه
plan
نقشه کف
cartographer
نقشه کش
plans
نقشه کف
rambling
بی نقشه
tracers
نقشه کش
tracer
نقشه کش
plotted
نقشه
cartographers
نقشه کش
design
نقشه
plans
نقشه
schemed
نقشه
draughtsman
نقشه کش
draughtsmen
نقشه کش
map maker
نقشه کش
schemes
نقشه
drawings
نقشه
draftsmen
نقشه کش
designs
نقشه
chart
نقشه
models
نقشه
mounted map
نقشه
visual aid
نقشه
charted
نقشه
wrenches
نقشه فریبنده
plat
قطعه نقشه
design
نقشه کشیدن
planless economy
اقتصاد بی نقشه
planography
فن ترسیم نقشه
energy pattern
نقشه انرژی
planned chart
نقشه کروکی
key map
نقشه راهنما
wrenched
نقشه فریبنده
sketched
نقشه ساده
planimetric
نقشه پلانیمتری
topography
نقشه برداری
ground plan
نقشه مسطحه
drawings
نقشه کشی
insets
نقشه تکمیلی
master plan
نقشه مجموعه
master plans
نقشه کلیات
master plans
نقشه مجموعه
insets
نقشه فرعی
designs
نقشه کشیدن
process chart
نقشه عملیات
power play
نقشه تهاجمی
detail drawing
نقشه جزئیات
detail drawing
نقشه تفصیلی
inset
نقشه فرعی
drawing
نقشه کارگاهی
relief emboss
نقشه برجسته
plat
نقشه مسطحه
ground plans
نقشه مسطحه
drawings
نقشه کارگاهی
surveying
نقشه برداری
isohyetal map
نقشه هم بارش
polar diagram
نقشه قطبی
inset
نقشه تکمیلی
master plan
نقشه کلیات
drawing
نقشه کشی
designment
نقشه کشی
nautical chart
نقشه دریانوردی
original map
نقشه مادر
memory map
نقشه حافظه
programme
دستور نقشه
programmes
دستور نقشه
sketched
نقشه تقریبی
land surveyor
نقشه بردار
land surveying
نقشه برداری
land map
نقشه جغرافیایی
my cake is dough
نقشه ام باطل شد
part plan
نقشه جزیی
maps
نقشه برداشتن از
mapwise
نقشه وار
original map
نقشه اصلی
operation map
نقشه عملیات
sketch
نقشه تقریبی
map
نقشه
[جغرافیا]
nautical chart
نقشه دریایی
scale
مقیاس نقشه
abbazzo
طرح نقشه
mercator chart
نقشه مرکاتور
memory mapping
نقشه حافظه
operation map
نقشه عملیاتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com