Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (37 milliseconds)
English
Persian
boss
نقش برجسته تهیه کردن
bossed
نقش برجسته تهیه کردن
bosses
نقش برجسته تهیه کردن
bossing
نقش برجسته تهیه کردن
Other Matches
aerocartograph
دستگاه برجسته بین مخصوص تهیه نقشه
phototopography
روش تهیه نقشههای عوارض نما و برجسته ازروی عکس هوایی
stereophotogrammetry
تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
stereoplanigraph
نوعی دستگاه تهیه نقشه بطریقه برجسته بینی باطریقه دستی و رسم با مدادالکترونیکی
embossing
طرح برجسته
[برجسته کردن زمینه فرش]
laying up
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
stereograph
نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
alto-rilievo
[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model
مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
purvey
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
embossment
نقوش برجسته برجسته کاری
saliency
نکته برجسته موضوع برجسته
salience
نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent
برجسته فوق العاده برجسته
bas relif
حجاری ونقوش برجسته برجسته
stereoscope
جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
threads
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
emboss
برجسته کردن
signalize
برجسته کردن
to bring out in relief
برجسته یا روشن کردن
snarls
بغرنجی برجسته کردن
goffer
مجعدکردن برجسته کردن
snarled
بغرنجی برجسته کردن
snarling
بغرنجی برجسته کردن
snarl
بغرنجی برجسته کردن
bossing
برجسته کاری ریاست کردن بر
bossed
برجسته کاری ریاست کردن بر
boss
برجسته کاری ریاست کردن بر
bosses
برجسته کاری ریاست کردن بر
purveying
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed
تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
pre engage
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
to pull off something
[contract, job etc.]
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
castellation
تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
repousse
برجسته نمایاحکاکی برجسته
catering
تهیه کردن
catered
تهیه کردن
blend
تهیه کردن
provides
تهیه کردن
blends
تهیه کردن
afford
تهیه کردن
afforded
تهیه کردن
affords
تهیه کردن
administer
تهیه کردن
affording
تهیه کردن
caters
تهیه کردن
procuring
تهیه کردن
provide
تهیه کردن
supplied
تهیه کردن
preparing
تهیه کردن
process
تهیه کردن
cater
تهیه کردن
procured
تهیه کردن
administers
تهیه کردن
administered
تهیه کردن
administering
تهیه کردن
procure
تهیه کردن
provision
تهیه کردن
to find in
تهیه کردن
prepare
تهیه کردن
supplying
تهیه کردن
processes
تهیه کردن
supply
تهیه کردن
procures
تهیه کردن
prepares
تهیه کردن
orchestrate
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrates
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back-up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
prearrange
قبلا تهیه کردن
extemporised
فورا تهیه کردن
conserving
کنسرو تهیه کردن
bills
تهیه کردن صورتحساب
bill
تهیه کردن صورتحساب
harnessed
اشیاء تهیه کردن
extemporises
فورا تهیه کردن
conserves
کنسرو تهیه کردن
conserve
کنسرو تهیه کردن
programs
برنامه تهیه کردن
effigies
تمثال تهیه کردن
programmes
برنامه تهیه کردن
programme
برنامه تهیه کردن
preparation
تهیه کردن اتش
quadruplicate
در چهارنسخه تهیه کردن
triplicate
در سه نسخه تهیه کردن
harnessing
اشیاء تهیه کردن
whomp up
بسرعت تهیه کردن
preparations
تهیه کردن اتش
program
برنامه تهیه کردن
extemporising
فورا تهیه کردن
extemporizing
فورا تهیه کردن
effigy
تمثال تهیه کردن
enabling
تهیه کردن برای
extemporized
فورا تهیه کردن
process
تهیه و تولید کردن
fund
تهیه وجه کردن
conserved
کنسرو تهیه کردن
getting
تهیه کردن فهمیدن
gets
تهیه کردن فهمیدن
processes
تهیه و تولید کردن
extemporizes
فورا تهیه کردن
harness
اشیاء تهیه کردن
get
تهیه کردن فهمیدن
enables
تهیه کردن برای
extemporize
فورا تهیه کردن
enable
تهیه کردن برای
to lay in a stock
موجودی تهیه کردن
enabled
تهیه کردن برای
funded
تهیه وجه کردن
to give prominence to
بزرگ کردن برجسته کردن
aminister
تهیه کردن بکار بردن
to provide for old age
برای پیری تهیه کردن
to draw up
تهیه کردن درصف اوردن
mush
حریره اردذرت تهیه کردن
handwrite
نسخه خطی تهیه کردن
drafted
تهیه کردن پیش نویس
finance
بودجه چیزی را تهیه کردن
draft
تهیه کردن پیش نویس
to serve the city with water
اب برای شهر تهیه کردن
financed
بودجه چیزی را تهیه کردن
drafts
تهیه کردن پیش نویس
finances
بودجه چیزی را تهیه کردن
to raise funds
تهیه وجه یاسرمایه کردن
scabble
زمخت وناصاف تهیه کردن
financing
بودجه چیزی را تهیه کردن
circumstantiate
امارات لازمه را تهیه کردن
develop
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
develops
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
outline
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
revictual
دوباره غذا یا خواربار تهیه کردن
outlines
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlining
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlined
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
finances
علم دارایی تهیه پول کردن
financed
علم دارایی تهیه پول کردن
financing
علم دارایی تهیه پول کردن
finance
علم دارایی تهیه پول کردن
munition
تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
preparative
تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
anaglyph
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
mekeready
تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
mekeready
وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
formulation
تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
finances
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financing
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
furnish
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishing
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
procurement
تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
financed
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
furnishes
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
finance
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
booking
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
furnishing
مزین کردن تهیه کردن
make
تهیه کردن طرح کردن
put out
تهیه کردن اشفته کردن
To make reservations. To book seats.
جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
to draw out
تهیه کردن طرح کردن
furnish
مزین کردن تهیه کردن
makes
تهیه کردن طرح کردن
furnishes
مزین کردن تهیه کردن
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
projection print
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
projections
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projection
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
code
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
conformal projection
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
phototostat
رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
map
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
mapping
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
briefest
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
tea leaf
برگ چای
[از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
rilievo
برجسته
pre eminent
برجسته
mainline
برجسته
outstandingly
برجسته
primed
برجسته
primes
برجسته
mainlines
برجسته
outstanding
برجسته
crowned
برجسته
mainlining
برجسته
relief emboss
برجسته
noted
برجسته
masterwork
برجسته
par excellence
برجسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com