English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
muffler نمد انبار لوله اگزوس
mufflers نمد انبار لوله اگزوس
Other Matches
intubate لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
caged storage قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
stockpiled ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpile ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
dump انبار موقتی زاغه مهمات انبار
stockpiles پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiled پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
field storage انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
bin storage انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
hose لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
breech end انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
go devil لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
muzzle burst ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
vas deferens لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
spigot لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
sockets بست لوله دوراهی لوله
to pipeline با خط لوله لوله کشی کردن
water pipe لوله مخصوص لوله کشی اب
oviduct لوله رحمی لوله فالوپ
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
custodial record پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
stock number شماره فنی انبار شماره انبار
collimating sight دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
depot انبار
stocked انبار
stock انبار
storage bunker انبار
lodges انبار
lodged انبار
lodge انبار
reservedness اب انبار
storehouses انبار
reservedness انبار
storage انبار
almery انبار
stockrooms انبار
tower silo انبار
storeroom انبار
stock room انبار
store-room انبار
store-rooms انبار
repositories انبار
repository انبار
magazines انبار
sluice انبار
sluiced انبار
sluices انبار
magazine انبار
store room انبار
spoil pit انبار
room انبار
seraglio انبار
rooms انبار
garners انبار
waste انبار
wastes انبار
agglomeration انبار
pantechnicons انبار
storage tank انبار
pantechnicon انبار
warehouse انبار
cisterns اب انبار
water reservoir اب انبار
reservoirs انبار
barn انبار
reservoirs اب انبار
barns انبار
reservoir انبار
garnering انبار
cistern اب انبار
garnered انبار
warehouses انبار
garner انبار
thesauruses انبار
in bond در انبار
stockroom انبار
freight house انبار
storing انبار
entrepot انبار
storehouse انبار
depots انبار
depository انبار
water storage tank اب انبار
cellar انبار
cellars انبار
reservoir اب انبار
store انبار
thesaurus انبار
storage انبار کردن
magazine انبار مهمات
storehouse انبار سر پوشیده
stowed چیدن در انبار
storehouse مخزن انبار
magazines انبار مهمات
stowing چیدن در انبار
storekeeping رسیدگی به انبار
storehouses انبار سر پوشیده
stows چیدن در انبار
stow چیدن در انبار
storehouses مخزن انبار
build-ups پر کردن انبار
bunker پرشدن انبار
warehouse receipt رسید انبار
ware room انبار گمرک
wine cellar انبار شراب
store انبار ناو
x site انبار موقت
storing انبار ناو
deep freeze انبار کردن
deep freezes انبار کردن
yards انبار کردن
warehouse stock موجودی انبار
warehouse warrant قبض انبار
garners انبار غله
garnering انبار غله
garnered انبار غله
garner انبار غله
woodsheds انبار هیزم
woodshed انبار هیزم
watering place اب انبار مخزن
warehousing نگهداری در انبار
yard انبار کردن
turbocharger انبار اگزوز
depots انبار کالا
septic tank گند انبار
stowage انبار کالا
store room انبار خانگی
store-room انبار خانگی
store-rooms انبار خانگی
storeroom انبار کالا
storekeepers انبار دار
repertory انبار مخزن
grange انبار غله
depot انبار کالا
stocked موجودی انبار
stock موجودی انبار
toolhouse انبار ابزار
the reservoir of a lamp انبار لامپا
bunkers پرشدن انبار
barnyard حیاط انبار
barnyards حیاط انبار
granges انبار غله
storekeeper انبار دار
build-up پر کردن انبار
bonded warehouse انبار گمرک
reservedness انبار کردن
core storage انبار چنبرهای
public warehouse انبار عمومی
powder magazine انبار باروت
ensile انبار کردن
filler depot انبار تکمیلی
filler depot انبار یدکی
fruitery انبار میوه
claimant stock انبار امانی
mattamore انبار زیرزمینی
chain locker انبار زنجیر
job lots ته مانده انبار
earth depot انبار خاک
job lot ته مانده انبار
snow drift برف انبار
shell room انبار گلوله
shed space انبار چندراهه
sand store انبار ماسه
sail locker انبار ملوانی
cellarge حق انبار داری
retail bin انبار جزئی
fuel storage انبار سوخت
general depot انبار عمومی
warehouses انبار مخزن
warehouses انبار کردن
warehouses انبار کالا
warehouses انبار گمرک
level of supply سطح انبار
warehouse انبار مخزن
lime shed انبار اهک
warehouse انبار کردن
dump انبار کوچک
laver اب انبار حوضچه
lanary انبار پشم
hay loft انبار علف
hay loft انبار علوفه
warehouse انبار گمرک
imburse انبار کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com