English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
tea shop نهارخوری قهوه خانه
tea shops نهارخوری قهوه خانه
Other Matches
coffee shop قهوه خانه
teahouse قهوه خانه
tea house قهوه خانه
coffeehouse قهوه خانه
coffee house قهوه خانه
messes نهارخوری باشگاه
dining room اطاق نهارخوری
dining rooms اطاق نهارخوری
mess نهارخوری باشگاه
mass hall سالن نهارخوری
triclinium اطاق نهارخوری
officer's mess نهارخوری افسران
mess gear وسایل نظافت نهارخوری
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
dining facility ساختمان ناهارخوری قسمت ناهارخوری سالن نهارخوری
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
cellular لانه زنبوری خانه خانه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
garde manger سرد خانه اشپز خانه
coffees قهوه
coffeebean بن قهوه
coffee قهوه
coffee berry بن قهوه
Brown قهوه ای
black coffee قهوه بی شیر
black coffee قهوه تلخ
coffee and milk قهوه و شیر
white coffee قهوه با شیر
iced coffee قهوه سرد
coffee درخت قهوه
coffees درخت قهوه
percolators قهوه جوش
percolator قهوه جوش
black coffee قهوه سیاه
coffee and milk شیر قهوه
coffee pots قوری قهوه
coffeebean حبه قهوه
coffeebean دانه قهوه
coffee pots قهوه ساز
tea tray سینی قهوه
coffee tree درخت قهوه
coffee pots کتری قهوه
coffee pots قهوه جوش
coffee mills قهوه خرد کن
coffeepot قهوه ریز
mocha قهوه مکا
coffeepot قهوه جوش
coffee grounds تفاله قهوه
coffee roaster قهوه بوده
coffee berry دانه قهوه
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
decaffeined coffee قهوه بدون کافئین
coffee roaster اسباب بودادن قهوه
Sienna <adj.> <noun> رنگ قهوه ای سوخته
dark brown رنگ قهوه ای تیره
durian درخت قهوه سودانی
black coffee قهوه بدون شیر
I'd like some coffee. من یه مقدار قهوه میخواهم.
demitasse فنجان قهوه خوری
umber قهوه ای مایل به زرد
suntan قهوه مایل بسرخ
sepia رنگ قرمز قهوه ای
suntans قهوه مایل بسرخ
to pulp coffee beans دانههای قهوه را مغز کن
To color a room brown. اتاقی را رنگ قهوه ای زدن
brownstone [ماسه سنگ قهوه ای رنگ]
Rosewood رنگی میان بنفش و قهوه ای
I'd like a cup of coffee, please. لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
rust رنگ قرمز مایل به قهوه ای
Tan <adj.> <noun> رنگی میان قهوه ای و کرم
ocher <adj.> <noun> رنگی میان قهوه ای و زرد
kolanut مغز تلخ قهوه سودانی
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
cybercafe نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
kola مغز قهوه سودانی درخت کولا
I could do with a cup of coffee. از یک فنجان قهوه بدم نمی آید
estaminet قهوه خانهای که سیگارکشیدن درانجا ازاداست
This tie tones in with a brown jacket(coat). این کروات با کت قهوه ای جور می آید
The coffee is piping hot. این قهوه خیلی داغ است
A strong (weak)coffee (tea,etc. ) قهوه ( چای وغیره ) پررنگ (کم رنگ )
Two coffees please . لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
coffee mills دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
espresso نوعی قهوه که بوسیله فشاربخاراماده میشود
espressos نوعی قهوه که بوسیله فشاربخاراماده میشود
irish coffee قهوه داغ شیرین با ویسکی ایرلندی و کرم
pulper اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
Would you care for a cup of coffee? آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
honey comb خانه خانه کردن
ranged یک خانه یا تعدادی خانه
range یک خانه یا تعدادی خانه
ranges یک خانه یا تعدادی خانه
coffee breaks تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
karakul کاراکول [نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
kratom [درختی همیشه بهار و در عین حال برگریز استوایی که از خانواده قهوه است و برگش مصرف داروئی دارد]
tea leaf برگ چای [از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
houseless بی خانه
quarterage خانه
houses خانه
house خانه
unsheltered <adj.> بی خانه
lar خانه
sockets خانه
housing خانه ها
socket خانه
i was under his roof در خانه
checkered خانه خانه
honeycombs خانه خانه
honeycomb خانه خانه
cellulated خانه خانه
housed خانه
pigeon-holes خانه
tersellated خانه خانه
dwelling خانه
dwellings خانه
pigeon-hole خانه
pigeon hole خانه
shack خانه
lares خانه
lodged خانه
lodge خانه
roommate هم خانه
roommates هم خانه
cloisonne خانه خانه
cellular خانه خانه
double-fronted خانه دو در
door to door خانه به خانه
door-to-door خانه به خانه
materfamilias زن خانه
home خانه
within doors در خانه
lodges خانه
cells خانه
room خانه
shacks خانه
homes خانه
houseroom جا در خانه
alveolate خانه خانه
her house خانه ان زن
her house خانه اش
rooms خانه
pied-a-terre خانه
furnace house خانه
cell خانه
domicile خانه
pieds-a-terre خانه
domiciles خانه
Turkaman rugs فرش های ترکمن [اینگونه فرش ها دارای طرح های ساده و هندسی شکل می باشند و غالبا زمینه قرمز یا قهوه ای ته قرمز با لبه ها و نوارهای سفید رنگ بافته می شوند.]
freemasons hall فراموش خانه
keep house در خانه ماندن
keep in در خانه ماندن
luft خانه فرار
lupanar فاحشه خانه
majordomo بزرگتر خانه
lupanar جنده خانه
landlouper خانه بدوش
landloper خانه بدوش
lake0dwelling خانه دریاچهای
mansion house خانه ارباب
materfamilias بانوی خانه
materfamilas بانوی خانه
kibitka خانه تاتار
mistress of the house بانوی خانه
housewifely خانه دار
square خانه شطرنج
insectary حشره خانه
disorderly house فاحشه خانه
disorderly house خانه بدنام
dishouse بی خانه کردن
delivery to the home تحویل در خانه
gaming house قمار خانه
dacha خانه ییلاقی
goodwife کدبانوی خانه
grummet شاگرد خانه
domatophobia خانه هراسی
domicil مقر خانه
frater سفره خانه
gambling house قمار خانه
dwelling house خانه مسکونی
dwelling construction خانه سازی
door lock کلید خانه
domiciliate خانه مسکن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com