English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
dachshund نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
dachshunds نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
Other Matches
short lunge نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
chaises longues نوعی نیمکت دراز
chaise longue نوعی نیمکت دراز
paeon وتدی که یک هجای دراز وسه هجاهای کوتاه دارد
touch football نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
paroquet یکجور طوطی کوچک دم دراز
physical profile براوردبنیه کلی بدنی یاقدرت بدنی و کارایی
parakeet طوطی کوچک دراز دم وسبز رنگ
parrakeet طوطی کوچک دراز دم وسبز رنگ
parakeets طوطی کوچک دراز دم وسبز رنگ
miniski نوعی اسکی کوتاه
basset نوعی سگ شکاری پا کوتاه برون زد
mantelet نوعی شنل زنانه کوتاه
corporal punishment کیفر بدنی مجازات بدنی
greasewood نوعی بوته کوتاه ازتیره قازایاغی
short thrust نوعی سخمه کوتاه در جنگ سرنیزه
shoran نوعی وسیله ناوبری الکترونیکی برد کوتاه
skye terrier سگ کوچک وپا کوتاه اسکاتلندی
grig مخلوق کوچک مرغ پا کوتاه
chihuahua نوعی سگ کوچک.
feist نوعی سگ کوچک
chihuahuas نوعی سگ کوچک.
peplum نوعی ردا یانیم تنه زنانه دامن کوتاه
mini کوتاه شده مینی کامپیوتر کوچک
ladyfinger نوعی موز کوچک
buttercups نوعی شیرینی کوچک
buttercup نوعی شیرینی کوچک
hariequin نوعی سگ کوچک خالدار
bobsleds نوعی سورتمه کوچک
bobsled نوعی سورتمه کوچک
sandpiper نوعی مارماهی کوچک
cupcake نوعی کیک کوچک
kart نوعی اتومبیل کوچک مسابقه
sidewinder نوعی مار زنگی کوچک
blimp نوعی بالون هوایی کوچک
leghorn نوعی مرغ وخروس کوچک
Short – term ( long – term ) projects . طرحهای کوتاه مدت ( دراز مدت )
providers نوعی هواپیمای حمل و نقل هجومی دو موتوره قابل فرود در باندهای کوتاه
provider نوعی هواپیمای حمل و نقل هجومی دو موتوره قابل فرود در باندهای کوتاه
chine chilla نوعی جانورجونده کوچک شبیه سنجاب
melodeon ارگ پایی یا دستی نوعی نی کوچک
air impingment starter نوعی استارتر در موتورهای توربینی کوچک
gallmite نوعی کرم چهار پای کوچک
typhoons نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoon نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
jet star نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت
bow compass نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
muffin نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
Dizlyk [نوعی قالیچه تزئینی کوچک که برای تزئین به زانوی شتر می بندند.]
muffins نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
straddle trench خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
integrated نوعی طراحی مدار که قادر به تولید قط عات با توان پایین و کوچک است
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
pilloried نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillory نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
thermal نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
blast منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
physical بدنی
bodily بدنی
corporals بدنی
corporal بدنی
systemic بدنی
somatic بدنی
so matic بدنی
common sensibility حس کلی بدنی
somatotype ریخت بدنی
physical education تربیت بدنی
physical exercise تمرین بدنی
somatic disorders اختلالهای بدنی
assault and battery حملهی بدنی
corporal punishment تنبیه بدنی
physical movement حرکت بدنی
corps a corps تماس بدنی
p.exercise پرورش بدنی
hacking خطای بدنی
flesh colour رنگ بدنی
flesh red بدنی رنگ
body type سنخ بدنی
bodily pain درد بدنی
physical appearance منظر بدنی
physical profile نیمرخ بدنی
fire bee نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
assault حمله بدنی به حریف
gestic وابسته بحرکت بدنی
personal foul خطای بدنی به حریف
personnel monitoring بازرسی بدنی از افراد
eurhythmics حرکات بدنی موزون
somesthesis حساسیت به حسهای بدنی
eurythmics حرکات بدنی موزون
assaulted حمله بدنی به حریف
assaults حمله بدنی به حریف
corporeal بدنی دارای ماده
emotional and physical امور عاطفی و بدنی
kinesiology تشریح حرکات بدنی انسان
physical characteristics مشخصات زمین خصوصیات بدنی
physical medicine درمان بدنی و توان بخشی
classical seat وضع بدنی سوارکار روی زین
physical مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
assault حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
orthograde راه رونده با بدنی راست وعمودی
syndrome مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
syndromes مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
assaults حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
assaulted حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
shorthorn جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
bittersweet نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
hyperphysical خارق العاده مافوق قوه بدنی ومادی
depressant دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
asses' ears نوعی گوشه [نوعی شاخه]
short quard سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
skate off حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
cruelty در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
knobble برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
verbose دراز
long دراز
longer دراز
longed دراز
long- دراز
prolix دراز
macro دراز
dolichomorphic دراز تن
long headed سر دراز
lengthy دراز
longs دراز
oblongs دراز
lengthwise دراز
longest دراز
oblong دراز
to be prolonged دراز
oblongated دراز
toom دراز
to piece out دراز
longish دراز
to eke out دراز
linear دراز
longheaded دراز سر
stretch دراز کردن
long wind دراز نفسی
inductile دراز نشو
string چسبناک دراز
long eared گوش دراز
lengthens دراز شدن
long bone استخوانهای دراز
lanky دراز وباریک
weedy دراز و باریک
longevity دراز عمری
lengthens دراز کردن
oblonated دراز :درازنا
far fetched دور و دراز
far-fetched دور و دراز
longeval دراز عمر
elongate دراز کردن
prolixity دراز نویسی
longhead کله دراز
lanternjaws چانه دراز
prolongate دراز کردن
protract دراز کردن
stretched دراز کردن
elongate دراز شدن
stretches دراز کردن
proboscis پوزه دراز
proboscises پوزه دراز
long run [American E] <adj.> دراز مدت
long term <adj.> دراز مدت
narrower دراز وباریک
at full length دراز کشیده
narrowed دراز وباریک
elongation دراز شدگی
extend دراز کردن
narrow دراز وباریک
long-life عمر دراز
long life عمر دراز
lantern jawed چانه دراز
narrowest دراز وباریک
long winded دراز نفس
long-winded دراز نفس
long billed نوک دراز
long bill نوک دراز
drag on <idiom> دراز کردن
to stretch out دراز کردن
in the long run در دراز مدت
streek دراز کردن
tender fleshed cherry گیلاس دم دراز
morella cherry گیلاس دم دراز
wader مرغ دراز پا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com