Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
hutch
نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
hutches
نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
Other Matches
chauldron
پیمانه زغال برابر1296 لیتر
cataphract
نوعی زره قدیمی
raffles
نوعی بازی قدیمی
raffle
نوعی بازی قدیمی
blunderbuss
نوعی تفنگ قدیمی
nine pins
نوعی بولینگ قدیمی
flying wedge
نوعی مانور تهاجمی قدیمی
graphophone
نوعی دستگاه ضبط صوت قدیمی
bushel
پیمانه غله ومیوه که درحدود63 لیتر است پیمانه
bushels
پیمانه غله ومیوه که درحدود63 لیتر است پیمانه
tom collins
نوعی مشروب الکلی مرکب ازجین واب وغیره
pillorying
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillory
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pilloried
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
paralleled
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelling
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallel
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleling
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelled
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallels
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
huckleberry
درخت زغال اخته زغال اخته
gauged
پیمانه
mete
پیمانه
modulus
پیمانه
mods
به پیمانه
mod
به پیمانه
measure
پیمانه
gauge
پیمانه
measuring glass
پیمانه
short measure full measure
پیمانه کم
gauges
پیمانه
scoop
پیمانه
scooped
پیمانه
scooping
پیمانه
scoops
پیمانه
gauge=gage
پیمانه
modulo
به پیمانه
module
پیمانه
modulo
پیمانه n
modules
پیمانه
decaliter
پیمانه ده لیتری
dry measure
پیمانه خشکبار
dosing pump
پمپ پیمانه
gauge
پیمانه کردن
decalitre
پیمانه ده لیطری
short measure full measure
پیمانه تمام
commensurableness
هم پیمانه بودن
gauged
پیمانه کردن
gauges
پیمانه کردن
module
اتاقک پیمانه
yardsticks
مقیاس پیمانه
modulo two sum
مجموع به پیمانه دو
modulo n counter
شمارنده به پیمانه
modulo n check
مقابله به پیمانه
modularization
پیمانه بندی
measure of capacity
پیمانه فرفیت
yardstick
مقیاس پیمانه
cannikin
پیمانه کوچک
canikin
پیمانه کوچک
gage=gauge
پیمانه اندازه
hosghead
پیمانه مایعات
kilderkin
پیمانه ابجو
modules
اتاقک پیمانه
load module
پیمانه بارشو
fire bee
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
metrologist
سنگ و پیمانه شناس
graduates
پیمانه درجه دار
measure
پیمانه کردن سنجیدن
graduating
پیمانه درجه دار
graduate
پیمانه درجه دار
That jar is broken and that measure spilt .
<proverb>
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
it is quite another story now
ان سبوبشکست وان پیمانه ریخت
bittersweet
نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
old red sandstone
سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
commensurably
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
pints
پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
gaduate
لیسانسیه فارغ التحصیل پیمانه درجه دار
pint
پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
pottle
پیمانه وزنی برابر نیم گالن رطل یکمنی
coal heaver
زغال کش
charry
زغال
coal
زغال
brush
زغال
litho crayon
زغال
brushes
زغال
charr
زغال
charred
زغال مانند
brush ring
حلقه زغال
gleed
زغال سرخ
brush rocker
فنر زغال
pilot brush
زغال راهنما
brush contact loss
افت زغال
brush yoke
یوغ زغال
whortle
زغال اخته
whort
زغال اخته
carbon brush
زغال کربنی
positive brush
زغال مثبت
grounding brush
زغال زمین
brush pressure
فشار زغال
lead of brush
پیشرفتن زغال
bituminous coal
زغال قیری
negative brush
زغال منفی
brush holder
پایه زغال
brush lag
پس رفتن زغال
charwoman
زغال فروش
lignite
زغال قهوهای
lag of brush
پس رفتن زغال
brush pig tail
سیم زغال
pig tail of brush
سیم زغال
charwomen
زغال فروش
charcoal
زغال چوب
battery carbon
زغال باتری
coal
زغال کردن
coke
زغال کوک
coal whipper
زغال کش کشتی
clutch pilot bearing
زغال کلاچ
coal bed
رگه زغال
coal
زغال سنگ
powdered charcoal
خاکه زغال
dogberry
زغال اخته
coaler
زغال سنگ کش
charry
زغال مانند
sugar carbon
زغال قند
coal hole
زغال دان
cokes
زغال کوک
collector brush
زغال گرداور
coal dust
خاکه زغال
asses' ears
نوعی گوشه
[نوعی شاخه]
charring
نیمسوز شدن زغال
cokes
تبدیل به زغال کردن
zinc carbon cell
پیل روی- زغال
briquet
خاک زغال قالبی
char
نیمسوز شدن زغال
decarbonate
زغال چیزی را گرفتن
decarbonize
زغال چیزی را گرفتن
charring
جسم زغال برگشتن
coaly
زغال سنگ دار
coal gas
گاز زغال سنگ
blind coal
زغال سنگ بی شعله
cornel tree
درخت زغال اخته
bituminous coal
زغال سنگ چاق
peatery
معدن زغال سنگ
brush lead
پیش رفتن زغال
briquette
خاک زغال قالبی
chars
جسم زغال برگشتن
chars
نیمسوز شدن زغال
brush friction loss
اتلاف مالشی زغال
cokes
زغال سنگ سوخته
cinder
زغال نیم سوز
char
جسم زغال برگشتن
coal measures
طبقات زغال خیز
third brush regulation
تنظیم با زغال اضافی
third brush generator
دینام با زغال اضافی
coald pit
کود زغال سنگ
coal tar
قطران زغال سنگ
ember
خاکه زغال نیمسوز
embers
خاکه زغال نیمسوز
coke
زغال سنگ سوخته
cinders
زغال نیم سوز
coal field
کان زغال سنگ
coke
تبدیل به زغال کردن
gauze brush
زغال توری شکل
red coals
زغال سرخ یا تابیده
charr
تبدیل به زغال کردن
coal field
ناحیه زغال خیز
coal pit
محل زغال سازی
keel
کشتی زغال کش عوارض بندری
benzole
فراورده قیر زغال سنگ
blueberry
قره قاط زغال اخته
blueberries
قره قاط زغال اخته
keels
کشتی زغال کش عوارض بندری
coaler
وسیله حمل زغال سنگ
goal predicates blackness
زغال از سیاهی خبر میدهد
flyash
خاکستر حاصل از زغال سنگ
dogwood
زغال اخته سیاه توسه
fat coal
زغال سنگ قیرداریاچربی دار
stone coal
زغال سنگ خشک یا خالص
breeze-block
خاکه زغال نیمه سوز
lignite
زغال سنگ چوب نما
cornaceous
وابسته بخانواده زغال اخته
hewer
کارگر معدن زغال سنگ
cornelian
عقیق جگری درخت زغال اخته
exhaustable resources
زغال سنگ و سایر مواد کانی
he had a good supply of coal
زغال سنگ کافی ذخیره کرده
poudrette
کودی که از مدفوع و زغال امیخته باشد
duff
سبزیهای فاسد جنگل خاکه زغال سنگ
anthracite
زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
etcaetera
وغیره
et cetera
وغیره
And so on and so forth. Etcetera et cetera .
وغیره وغیره
dales
خلیج وغیره
dale
خلیج وغیره
pile
پرزقالی وغیره
piled
پرزقالی وغیره
snap
قفلکیف وغیره
snaps
قفلکیف وغیره
sheeting
ملافه وغیره
snapped
قفلکیف وغیره
snapping
قفلکیف وغیره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com