Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (3 milliseconds)
English
Persian
penster
نویسنده بویژه نویسنده مزدور
Other Matches
hacked
نویسنده مزدور
devil
نویسنده مزدور
devils
نویسنده مزدور
hacks
نویسنده مزدور
hack
نویسنده مزدور
grubs
مزدور نویسنده مزدور
grubbed
مزدور نویسنده مزدور
grub
مزدور نویسنده مزدور
quill driver
نویسنده
the present writer
نویسنده
penwoman
زن نویسنده
writer
نویسنده
craftsmen
نویسنده
scrivener
نویسنده
penman
نویسنده
craftsman
نویسنده
writers
نویسنده
writers
نویسنده ها
authoress
نویسنده زن
composer
نویسنده
composers
نویسنده
authors
نویسنده ها
author
نویسنده
wordsmith
نویسنده
scribbler
نویسنده بد
neoteric
نویسنده تازه
garreteer
نویسنده بی نوا
fantast
نویسنده خیالپرست
drafter
نویسنده پیام
report writer
نویسنده گزارش
author
نویسنده موسس
technical writer
نویسنده فنی
librettists
نویسنده اشعار اپرا
headliner
نویسنده سرمقاله روزنامه
hagiologist
نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
to make good as a writer
نویسنده موفقی شدن
pen-names
نام مستعار نویسنده
mannerism
سبک بخصوص نویسنده
mannerisms
سبک بخصوص نویسنده
bel esprit
سخنران یا نویسنده باذوق
pen name
نام مستعار نویسنده
pen-name
نام مستعار نویسنده
librettist
نویسنده اشعار اپرا
idem
همان نویسنده در همانجا
miscellanist
نویسنده مطالب مختلف
nomographer
نویسنده کتاب درباره
encyclopaedist
نویسنده دایره المعارف
auctorial
منسوب به نویسنده یا مولف
matthew
نویسنده انجیل متی
reporter
جمله ساز نویسنده ناصادق
authorial
موبوط به مصنف یا نویسنده
posthumous
منتشر شده پس از مرگ نویسنده
screenwriters
نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
city editor
نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
comedist
نویسنده نمایشهای خنده دار
screenwriter
نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
phraseologist
جمله ساز نویسنده ناصادق
hagiographer
نویسنده شرح حال مقدسین
magazin
نویسنده مقاله برای مجله
memorialist
نویسنده یاد بود یا لوحه
wanted clerks
دبیر یا نویسنده لازم است
He fabcies himself as a writer (author).
به خیال خودش نویسنده است
monographist
نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
dramaturge
نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
tragedian
نویسنده یا بازیگر نمایشهای تراژدی ومحزون
pornographer
نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
belletrist
نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
interactive
سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
heading
تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
headings
تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
think piece
مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
free lance
مفرد کار کردن نویسنده غیر وابسته
ethic
روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
jude
یهودا نویسنده رساله یهوداکه از رسالات عهد جدیدمسیحیان است
publicists
نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
symbolist
نویسنده یاهنرمندی که بسبک سمبولیک اثاری خلق میکند نمادگر
liter any executor
کسیکه مامور چاپ کردن تالیفات نویسنده ایی میشود
publicist
نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
holotype
نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
copyright
که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyrights
که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyright
اثر یک نویسنده زنده که کسی که پنجاه سال است نمرده است
copyrights
اثر یک نویسنده زنده که کسی که پنجاه سال است نمرده است
'The Catcher in the Rye'
[by Salinger / work title]
! ناطور دشت ! یا ! ناتور دشت !
[نام رمانی اثر نویسنده آمریکایی سالینجر]
copyrights
اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
copyright
اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
shareware
نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
contra preferentum rule
درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
bakuninism
اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
in chief
بویژه
specifically
بویژه
choppers
هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
chopper
هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
fish pot
سبدبرای گرفتن ماهی بویژه مارماهی وخرچنگ
C-scroll
[پیچک هایی به شکل سی و اس بویژه در تزئینات روکوکو]
distribution
عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
distributions
عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
plexiglas
خانوادهای از پلاستیکهای رزین بویژه از نوع نورگذران
platelet
جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
barrator
مزدور
hireling
مزدور
freelance
مزدور
hirelings
مزدور
mercenaly
مزدور
hackney
مزدور
stipendiary
مزدور
stipendiaries
مزدور
rookie
تازه کار
[بویژه در پلیس یا ارتش ]
[اصطلاح شوخی]
fence
روکش محافظ
[یا نرده]
[بویژه در اره کمانه ای ]
[مهندسی]
purdah
برای پوشیدن زنان ازدیدارمردان بویژه در هند پارچه پردهای
sellsword
[سرباز]
مزدور
foreign volunteer
[سرباز]
مزدور
galley slave
مزدور زحمتکش
hatchet man
ادمکش مزدور
hatchet man
تروریست مزدور
fiddlers
کمانچه زن مزدور
mercenary
سرباز مزدور
journeymen
کارگر مزدور
mercenaries
سرباز مزدور
helps
نوکر مزدور
huckster
ادم مزدور
hucksters
ادم مزدور
help
نوکر مزدور
helped
نوکر مزدور
fiddlers
ویولون زن مزدور
journeyman
کارگر مزدور
fiddler
کمانچه زن مزدور
hatchet men
ادمکش مزدور
hit men
آدمکش مزدور
hit man
آدمکش مزدور
hatchet men
تروریست مزدور
hessian
ادم مزدور
fiddler
ویولون زن مزدور
crowder
ویولون زن مزدور
crowder
کمانچه زن مزدور
journey man
کارگر مزدور
gallowglass
دستهای سرباز مزدور
beadsman
فاتحه خوان مزدور
pensionary
حقوق بگیر مزدور
to upset the applecart
<idiom>
مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی
[اصطلاح مجازی]
thermodynamics
علم مربوط به تبادل کار وحرارت و جریان گرما وتغییر دما بویژه در سیالات متحرک
Japonaiserie
[از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
cycled
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycles
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
proletary
عضو پست ترین گروه مردم مزدور پست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com