English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
expeditionary force نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
expeditionary forces نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
Other Matches
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
enhanced در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
development رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
developments رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhances در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhancing در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhance در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
characteristics of underdeveloping مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
international development association مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
outreach توسعه یافتن توسعه
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
enlargement توسعه
enlarging توسعه
enlargements توسعه
enlarged توسعه
amplification توسعه
promotion توسعه
promotions توسعه
enlarges توسعه
stop go policy توسعه
development توسعه
upgrowth توسعه
developments توسعه
enlarge توسعه
increments توسعه
extensions توسعه
spreads توسعه
spread توسعه
extension توسعه
increment توسعه
delelopment توسعه
expansion توسعه
outspread توسعه
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
promotes توسعه دادن
under development دردست توسعه
enlarging توسعه دادن
enlarges توسعه دادن
enlarged توسعه دادن
booms توسعه عظیم
boom توسعه یافتن
urban renewal توسعه شهری
boom توسعه عظیم
boomed توسعه عظیم
uneven development توسعه نامتوازن
boomed توسعه یافتن
booms توسعه یافتن
booming توسعه عظیم
underdevelopment توسعه نیافتگی
extendable توسعه پذیر
booming توسعه یافتن
enlarge توسعه دادن
combat development توسعه رزمی
development policy سیاست توسعه
export promotion توسعه صادرات
extensibility توسعه پذیری
extensible توسعه پذیر
historical development توسعه تاریخی
underdeveloped توسعه نیافته
internal development توسعه داخلی
increases توسعه دادن
increased توسعه دادن
increase توسعه دادن
expandsionism توسعه طلبی
expanded , capacity توسعه فرفیت
cultural development توسعه فرهنگی
developement توسعه دادن
development bank بانک توسعه
development plan برنامه توسعه
development time زمان توسعه
development tools ابزار توسعه
economic development توسعه اقتصادی
exepandable قابل توسعه
anti development policy سیاست ضد توسعه
expandability قابلیت توسعه
monetary expansion توسعه پولی
open out توسعه دادن
self development توسعه نفس
social development توسعه اجتماعی
promoting توسعه دادن
increscent زیادی توسعه
promoted توسعه دادن
promote توسعه دادن
technical development توسعه فنی
to open out توسعه دادن
enriching توسعه دادن
enriches توسعه دادن
rural development توسعه روستائی
research and development تحقیق و توسعه
path of expansion مسیر توسعه
pattern of development الگوی توسعه
phasess of development مراحل توسعه
pole of development قطب توسعه
expansionist توسعه طلبی
expansionism توسعه طلبی
progation توسعه تکثیر
expansive متمایل به توسعه
regional development توسعه منطقهای
enrich توسعه دادن
regional development توسعه ناحیهای
expanses بسط و توسعه
expanse بسط و توسعه
amplification توسعه تقویت
to unfold توسعه دادن
spread توسعه دادن
spreads توسعه دادن
develop توسعه دادن
develops توسعه دادن
expansion گسترش توسعه
extending توسعه دادن
extends توسعه دادن
extend توسعه دادن
underdeveloped nations ملل توسعه نیافته
increment افزایش در حقوق توسعه
to spread [across] [over] توسعه یافتن [سرتاسر]
underdeveloped countries کشورهای توسعه نیافته
to grow [into] توسعه دادن وضعیت [به]
development system سیستم توسعه یافته
develops توسعه دادن اشکارکردن
to develop [into] توسعه دادن وضعیت [به]
underdeveloped area منطقه توسعه نیافته
top down development توسعه از بالا به پایین
increments افزایش در حقوق توسعه
extended memory حافظه توسعه یافته
step backwards بازگشت [به حالت کم توسعه]
regression بازگشت [به حالت کم توسعه]
inextension عدم امتداد یا توسعه
research and development تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
microcomputer development system سیستم توسعه ریزکامپیوتر
pullulate اغاز توسعه نهادن
outstretch توسعه دادن بسط
regress بازگشت [به حالت کم توسعه]
regression برگشت [به حالت کم توسعه]
extended precision دقت توسعه یافته
develop توسعه دادن اشکارکردن
extendible قابل توسعه کش دار
regress برگشت [به حالت کم توسعه]
software development توسعه نرم افزاری
step backwards برگشت [به حالت کم توسعه]
extensible language زبان توسعه پذیر
program development tools ابزار توسعه برنامه
development planning برنامه ریزی توسعه
well development توسعه و شستشوی چاه
developed contries ممالک توسعه یافته
development cost هزینه توسعه در تولیدمحصول
desired rate of development نرخ مطلوب توسعه
development countries کشورهای قابل توسعه
developing countries کشورهای در حال توسعه
class improvement plan طرح توسعه ناو
corrosive attack اغاز و توسعه خورندگی
characteristics of underdevelopment ویژگیهای توسعه نیافتگی
big push theory of development نظریه فشار شدید توسعه
threat study بررسی توسعه تهدید دشمن
expansion توسعه گسترش دادن کشیدن
expands منبسط کردن توسعه دادن
to fill out تکمیل کردن توسعه دادن
expanding منبسط کردن توسعه دادن
extended character set مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
back blowing عمل شستشو و توسعه چاه
extendeo core حافظه چنبرهای توسعه یافته
contrast enhancement توسعه تشخیص سایه روشن
extensible منبسط شدنی توسعه پذیر
less developed countries کشورهای کمتر توسعه یافته
enlarge توسعه دادن وسیع کردن
the developed world جهان توسعه یافته [پیشرفته]
overdevelop توسعه و عمران زیاد یافتن
developments توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
enlarges توسعه دادن وسیع کردن
enlarging توسعه دادن وسیع کردن
development توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
enlarged توسعه دادن وسیع کردن
organization for economic co opration سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
expand منبسط کردن توسعه دادن
generations توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
enlarged توسعه دادن زیاد بحث کردن
develop توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
least developed countries پائین ترین کشورهای در حال توسعه
generation توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com