English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
takeoff fan نیمدایره جلو میله پرش ارتفاع برای اغاز پرش
Other Matches
command altitude ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
descentheight ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
terrain clearance حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
standard دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standards دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
layout وضع بدن بین اغاز پرش ارتفاع و فرود وارو باز
layouts وضع بدن بین اغاز پرش ارتفاع و فرود وارو باز
crossrole چرخش نیمدایره روی یک پا وچرخش نیمدایره روی پای دیگر
eastern roll شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
jump altitude ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
perfect participle وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
drivers چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
driver چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
strobe سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
yards میله وصل به دکل برای بادبان
yard میله وصل به دکل برای بادبان
bench mark نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
tan alt ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
shadow factor ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
chimney-crane [میله فلزی برای آویزان کردن غذا]
offense توپ اندازی وتلاش برای انداختن میله
drop height ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
barometric altimeter ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
flare dud گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
pressure altitude ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
sextant altitude ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
circularization تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم
pile height ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
semicircle نیمدایره
semicircles نیمدایره
peg میله چوبی با نوک تیز [برای محکم بستن چیزی به آنها]
dipstick میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipsticks میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
semicircular canals مجاری نیمدایره
semicirclar vault طاق نیمدایره
semi circular parry دفاع نیمدایره
semicircular بشکل نیمدایره
altitude separation اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
z scale نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
traveler میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
goal crease نیمدایره جلودروازه لاکراس
loop چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
loops چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
looped چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
control column فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
absolute altimeter ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
tenpin میله بطری شکل مخصوص بازی 01 میله بولینگ
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
double wood ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
dawned اغاز اغاز شدن
dawns اغاز اغاز شدن
dawn اغاز اغاز شدن
dawning اغاز اغاز شدن
feinting حرکت از میله بالا به میله پایین
feinted حرکت از میله بالا به میله پایین
feint حرکت از میله بالا به میله پایین
feints حرکت از میله بالا به میله پایین
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
shaft میله ستون میله چاه
shafts میله ستون میله چاه
low altitude ارتفاع کم ارتفاع پست
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
low airburst ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
rulers میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود
ruler میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود
rolls چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
rolled چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
bombing height ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
exmeridian altitude ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
swing roll چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
height datum سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
terminus a que اغاز
kick off اغاز
scratch line خط اغاز
jump off اغاز
initio در اغاز
initation اغاز
incipience or ency اغاز
inchoation اغاز
origins اغاز
origin اغاز
primordium اغاز
abinitio از اغاز
onset اغاز
venues اغاز
venue اغاز
authorship اغاز
instep اغاز
insteps اغاز
kick-off اغاز
kick-offs اغاز
inception اغاز
getaway اغاز
getaways اغاز
exordium اغاز
get away اغاز
commencement اغاز
originationu اغاز
entrancing اغاز
entrances اغاز
entranced اغاز
beginnings اغاز
initiation اغاز
entrance اغاز
beginning اغاز
outset اغاز
prime درجه یک اغاز
launching اغاز کردن
launches اغاز کردن
launched اغاز کردن
launch اغاز کردن
inaugurator اغاز کننده
wire to wire از اغاز تا فرجام
primes درجه یک اغاز
takeoff اغاز پرش
introductive اغاز کننده
initial point نقطه اغاز
incipit شروع و اغاز
takeoffs اغاز پرش
births اغاز کردن
commencing اغاز کردن
primed درجه یک اغاز
commences اغاز کردن
commenced اغاز کردن
initiate اغاز کردن
inaugurated اغاز کردن
birth اغاز زاد
birth اغاز کردن
nodal point نقطه اغاز
births اغاز زاد
revivals اغاز رونق
start of taxt اغاز متن
inaugurating اغاز کردن
debut اغاز کار
to take to اغاز نهادن
som اغاز پیام
start of heading اغاز سرفصل
inaugurates اغاز کردن
start bit بیت اغاز
commence اغاز کردن
debuts اغاز کار
alpha اغاز شروع
alphas اغاز شروع
from a to izzard از اغاز تا انجام
push off اغاز کردن
incept اغاز کردن
start of message اغاز پیام
initiates اغاز کردن
to push off اغاز کردن
initialed واقع در اغاز
inchoate اغاز کردن
initial واقع در اغاز
initialled واقع در اغاز
begins اغاز شدن
initiating اغاز کردن
initialling واقع در اغاز
lead off اغاز کردن
leadoff اغاز ضربت
thru از اغاز تاانتها
alpha and omega اغاز و فرجام
revival اغاز رونق
at first در اغاز کار
initiated اغاز کردن
initials واقع در اغاز
at the start در اغاز کار
initialing واقع در اغاز
soft start اغاز نرم
self initiated خود اغاز
uppermost از اغاز از ابتدا
inaugurate اغاز کردن
begin اغاز کردن
begin اغاز شدن
begins اغاز کردن
jump off اغاز حمله
wire خط اغاز یا پایان مسابقه
to take arms جنگ اغاز کردن
new departure اغاز رویه تازه
christmas tide هفتهای که اغاز ان 42دسامبراست
staggers خط اغاز مسیر هر دونده
reoccupy دوباره اغاز کردن
originated اغاز شدن یاکردن
originate اغاز شدن یاکردن
corrosive attack اغاز و توسعه خورندگی
eolithic متعلق به اغاز عصرسنگ
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com