English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
conduction هدایت تنظیم
Other Matches
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
terminal guidance هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
beamrider موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
maces نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
homing guidance هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
mace نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
fighter direction هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
stellar guidance سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
conductance ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
azimuth guidance هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
calibrated air speed سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
trimsize اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
guidance هدایت
conductance هدایت
conduction هدایت
navigator هدایت گر
direction هدایت
navigators هدایت گر
steerage هدایت
lead هدایت
leads هدایت
total conductivity هدایت کل
transduction هدایت
leading هدایت
managements هدایت یا سازماندهی
steerable هدایت کردنی
conveyed هدایت کردن
management هدایت یا سازماندهی
convect هدایت کردن
directs هدایت کردن
direct هدایت کردن
navigates هدایت کردن
directed هدایت کردن
canalization هدایت در مسیر
template ریل هدایت
conveying هدایت کردن
operating stand اطاق هدایت
conduct هدایت کردن
bus bar line سیم هدایت
directing هدایت کردن
admittance هدایت فاهری
stream line خط هدایت جریان
templates ریل هدایت
navigating هدایت کردن
conveys هدایت کردن
navigated هدایت کردن
rede هدایت کردن
conning هدایت کردن
conned هدایت کردن
conductivity ضریب هدایت
conductibility قابلیت هدایت
conductivity قابلیت هدایت
conductible قابل هدایت
convey هدایت کردن
conduction velocity سرعت هدایت
conductive قابل هدایت
guide هدایت کردن
commutate هدایت وتغییر
conning tower برج هدایت
navigate هدایت کردن
guides هدایت کردن
cons هدایت کردن
conduct of fire هدایت تیراندازی
conductance میزان هدایت
guided هدایت کردن
con هدایت کردن
direction هدایت رهبری
afferent conduction هدایت اورانی
director هدایت کننده
vee guideways مسیر هدایت "وی "
conduction هدایت گرم
electron conduction هدایت الکترون
conducts هدایت کردن
guide way مسیر هدایت
electrical conductivity هدایت الکتریکی
afferent transmission هدایت اورانی
leading marks نشانههای هدایت
leading line خط هدایت هواپیما
ionic conduction هدایت یونی
fire direction هدایت اتش
steering هدایت کردن
joysticks سکان هدایت
joystick سکان هدایت
image line هدایت تصویر
directors هدایت کننده
hydraulic conductivity هدایت ابی
conducting هدایت کردن
avigation فن هدایت هواپیما
undirected هدایت نشده
dirigible قابل هدایت
heat conductivity هدایت حرارتی
conducted هدایت کردن
heat conduction هدایت حرارتی
superconductivity فوق هدایت
electric conduction هدایت الکتریسیته
enlightened هدایت شده
fire direction net شبکه هدایت اتش
laser guidance سیستم هدایت لیزری
fire direction هدایت کردن اتش
directional وابسته به راهنمایی و هدایت
input of current تغذیه و هدایت جریان
guideway شیار هدایت کننده
direction center مرکز هدایت عملیات
directing staff ستاد هدایت کننده
increase in conductivity افزایش قابلیت هدایت
conductivity ضریب هدایت یا انتشار
fire direction center مرکز هدایت اتش
direction مسیر هدایت کردن
directed net شبکه هدایت شده
high conductivity قابلیت هدایت زیاد
heat conductivity قابلیت هدایت حرارت
dredging ladder هدایت کننده سطل
magnetic permeance مقدار هدایت مغناطیسی
ideal conductivity قابلیت هدایت ایده ال
fire control کنترل یا هدایت اتش
guded missile موشک هدایت شوند
traffic تجارت هدایت شده
trafficked تجارت هدایت شده
trafficking تجارت هدایت شده
current carring انتقال یا هدایت جریان
traffics تجارت هدایت شده
photoconductivity قابلیت هدایت نور
hot blast main هدایت هوای دم داغ
directed exercise تمرین هدایت شده
diathermacy خاصیت هدایت گرما
director برج هدایت تیر
tactical control کنترل و هدایت تاکتیکی
directors برج هدایت تیر
conduct هدایت کردن بردن
bell's bund دیوار هدایت کننده اب
directors هدایت کننده اتش
conduction رسانش الکتریکی هدایت
transverse conductance مقدار هدایت عرضی
leads سیر هدایت الکتریکی
vectored thrust تراست هدایت شونده
ballistic director هدایت کننده بالیستیکی
aircraft modification and control کنترل و هدایت هواپیما
lead سیر هدایت الکتریکی
conducting هدایت کردن بردن
conducts هدایت کردن بردن
vectored تراست هدایت شونده
guided missiles موشک هدایت شونده
susceptance مقدار هدایت کور
specific electrical conductivity هدایت الکتریکی مخصوص
conduct grade درجه هدایت یک ماده
conducted هدایت کردن بردن
barrels وفیفه هدایت در یک ترمینال
barrel وفیفه هدایت در یک ترمینال
conductance مقدار هدایت واقعی
conductibility ضریب هدایت مخصوص
guided missile موشک هدایت شونده
absolute joystick سکان هدایت مطلق
steered wheel چرخ هدایت شده
conducting staff ستاد هدایت کننده
channelising island سکوی هدایت کننده
director هدایت کننده اتش
cruise missile موشک هدایت شونده کروز
input admittance مقدار هدایت طاهری اولیه
job stick سکان هدایت دسته فرمان
insulator مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
input admittance of the tube مقدار هدایت اولیه لامپ
debunk کسی را اگاه و هدایت کردن
guided weapon جنگ افزار هدایت شونده
high frequency conductivity قابلیت هدایت فرکانس بالا
para director هدایت کننده به موقعیت پارا
to direct traffic through ترافیک را از طریق...هدایت کردن
free rocket موشک غیر هدایت شونده
debunking کسی را اگاه و هدایت کردن
induced conductivity قابلیت هدایت القاء شده
fire direction net شبکه مخابراتی هدایت اتش
insulators مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
debunks کسی را اگاه و هدایت کردن
debunked کسی را اگاه و هدایت کردن
laser guidance هدایت لیزری بمب یا موشک
directive planning برنامه ریزی هدایت شده
core بخش هدایت مرکز یک کابل
ortho director هدایت کننده به موقعیت ارتو
cores بخش هدایت مرکز یک کابل
pgm نوعی موشک هدایت شونده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com