Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
reconversion
هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
Other Matches
roll forward
, با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
denationalization
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
guidance
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
aberration
گمراهی
slip
گمراهی
slipped
گمراهی
aberrance
گمراهی
obliquity
گمراهی
errancy
گمراهی
deviousness
گمراهی
slips
گمراهی
beamrider
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
homing guidance
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
terminal guidance
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
fighter direction
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
maces
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
mace
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
amusements
گیجی گمراهی
inveglement
گمراهی فریفتگی
amusement
گیجی گمراهی
loss
خسارت گمراهی
stellar guidance
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
misdirection
گمراهی عنوان غلط
charges
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
conductance
ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
regenerating
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
Christianity
مسیحی
Christian
مسیحی
christial
مسیحی
member of christ
مسیحی
evengelist
مبلغ مسیحی
christianize
مسیحی کردن
christianism
دین مسیحی
pseudo christian
مسیحی نما
unchristian
غیر مسیحی
Christianity
دین مسیحی
hitherward
بدین سو
maronite
مسیحی مقیم لبنان
d. year
سال میلادی مسیحی
born-again
مسیحی از نوزاده شده
concerning this
<adv.>
بدین وسیله
as to that
<adv.>
بدین وسیله
hereunto
<adv.>
بدین وسیله
hereto
<adv.>
بدین وسیله
that is to say
بدین معنی که
thus
بدین گونه
on this
<adv.>
بدین وسیله
hereby
بدین وسیله
because of
بدین دلیل
for this purpose
<adv.>
بدین وسیله
hitherward
بدین طرف
YMCA
مخفف باشگاه جوانان مسیحی
Gentile
کسی که نه مسیحی و نه کلیمی باشد
January
اولین ماه سال مسیحی
YMCAs
مخفف باشگاه جوانان مسیحی
moss trooper
راهزن یا غارتگرمرزی درسده 71 مسیحی
September
نهمین ماه تقویم مسیحی
Gentiles
کسی که نه مسیحی و نه کلیمی باشد
in or after this manner
بدینسان
[بدین طریق]
hereunto
بدین وسیله تاکنون
obelus
نشانی بدین شکل "-"
thus
مثلا بدین معنی که
virgule
علامتی بدین شکل
august
ماه هشتم سال مسیحی که 13 روزاست
YWCAs
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCA
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
evangelizing
بشارت بدین مسیح دادن
evangelizes
بشارت بدین مسیح دادن
semicolon
نقطه و ویرگول بدین شکل
evangelized
بشارت بدین مسیح دادن
evangelising
بشارت بدین مسیح دادن
evangelises
بشارت بدین مسیح دادن
evangelised
بشارت بدین مسیح دادن
Hereby I declare ...
بدین وسیله اعلان می کنم که...
evangelize
بشارت بدین مسیح دادن
sabbatarian
مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
hospitaler
فرقههای مسیحی که از بیماران ومعلولین پرستاری میکردند
Methodist
فرقه مسیحی " متدیست " مومن به این مذهب
icon
تصویر حضرت مسیح یامریم ویامقدسین مسیحی
icons
تصویر حضرت مسیح یامریم ویامقدسین مسیحی
Methodists
فرقه مسیحی " متدیست " مومن به این مذهب
ikons
تصویر حضرت مسیح یامریم ویامقدسین مسیحی
the church militant
همه کسانی که در راه دین مسیحی می جنگند
proselytizing
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
the public are hereby notified
بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
proselytised
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytises
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
postulancy
تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
Can you give me a heads up?
<idiom>
آیا میتونین قبلش به من خبر بدین؟
greek cross
صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
proselytizes
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytized
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytize
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytising
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
ensilage
علیق یاغلهای که بدین ترتیب نگاهداشته شود
reconvert
برای دومین بار بدین یا ایینی گرویدن
christian era
مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
proselyte
عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
upsilon
نام حرف بیستم الفبای یونانی که بدین شکل
pouch
خورجین
[گاه قالیچه ها برای مصارف شخصی عشایر بدین گونه بافته می شوند.]
returns
بازگشت
returning
بازگشت
recesses
بازگشت
relapsed
بازگشت
relapses
بازگشت
relapsing
بازگشت
recovery
بازگشت
flyback
بازگشت
recursion
بازگشت
recoveries
بازگشت
hark back
بازگشت
relapse
بازگشت
reversion
بازگشت
adverence
بازگشت
recess
بازگشت
regression
بازگشت
return
بازگشت
recessions
بازگشت
returned
بازگشت
recession
بازگشت
cr
بازگشت نورد
return account
حساب بازگشت
return address
نشانی بازگشت
return to zero
با بازگشت به صفر
return to zero
بازگشت به صفر
reversibility
بازگشت پذیری
homing pigeon
بازگشت کبوتر
return interval
دوره بازگشت
homing pigeons
بازگشت کبوتر
retrace period
دوره بازگشت
retrace time
دوره بازگشت
electron recoil
بازگشت الکترون
carriage return
بازگشت نورد
repercussions
بازگشت پسزنی
returnee
بازگشت کننده
return key
کلید بازگشت
irreversible
بازگشت ناپذیر
regression
بازگشت به گذشته
recursivity
خاصیت بازگشت
retrace interval
دوره بازگشت
chars
کردن بازگشت
charring
کردن بازگشت
char
کردن بازگشت
returnees
بازگشت کننده
reentry point
نقطه بازگشت
line of retreat
خط بازگشت یکانها
repatriate
بازگشت به وطن
returning
اعاده بازگشت
cannot
بازگشت شود به کن
come back
بازگشت بازیگر
come around
بازگشت کردن به
references
بازگشت مرجع
chare
کردن بازگشت
repatriating
بازگشت به وطن
reference
بازگشت مرجع
returns
اعاده بازگشت
return
اعاده بازگشت
repatriates
بازگشت به وطن
repatriated
بازگشت به وطن
rz
بازگشت به صفر
returned
اعاده بازگشت
non renewable resource
منبع بازگشت ناپذیر
activating
بازگشت بازیگر به زمین
kickback power supply
توان اور بازگشت
payout period
دوره بازگشت سرمایه
curtain call
بازگشت هنرپیشگان به صحنه
activates
بازگشت بازیگر به زمین
activated
بازگشت بازیگر به زمین
activate
بازگشت بازیگر به زمین
references
کتاب بس خوان بازگشت
refer
فرستادن بازگشت دادن
recidivism
بازگشت به تکرار جنایات
recurrent
راجعه بازگشت کننده
flyback power supply
توان اور بازگشت
non return to zero
بدون بازگشت به صفر
nrz
بدون بازگشت به صفر
regress
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
step backwards
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
payoff period
دوره بازگشت سرمایه
regression
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
refers
فرستادن بازگشت دادن
referred
فرستادن بازگشت دادن
recidivation
بازگشت به تکرار جنایات
ball return
بازگشت گوی بولینگ
reversible perspective
نمای بازگشت پذیر
curtain calls
بازگشت هنرپیشگان به صحنه
reference
کتاب بس خوان بازگشت
reversible figures
شکلهای بازگشت پذیر
irretrievable
آنچه قابل بازگشت نیست
ball retour track
مسیر بازگشت گوی بولینگ
evangelization
تبلیغ یاموعظه ازروی انجیل ترویج انجیل یادین مسیحی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com