Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
undirected
هدایت نشده
Other Matches
guidance
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
beamrider
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
maces
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
mace
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
homing guidance
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
fighter direction
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
terminal guidance
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
inertial guidance
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
unpremediated
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
conductance
ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
unbroke
رام نشده سوقان گیری نشده
unborn
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unresolved
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unpicked
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
undisciplined
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unbaoked
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unobligated
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unsifted
الک نشده رسیدگی نشده
undirected
رهبری نشده راهنمایی نشده
unsought
جستجو نشده کشف نشده
unredeemed
جبران نشده سبک نشده
untried
امتحان نشده محاکمه نشده
inconsummate
تکمیل نشده انجام نشده
uncharged
محسوب نشده رسمامتهم نشده
irredenta
انجام نشده جبران نشده
unset
جایگزین نشده جاانداخته نشده
unasked
خواسته نشده پرسیده نشده
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
incomplete
انجام نشده پر نشده
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
azimuth guidance
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
transduction
هدایت
guidance
هدایت
direction
هدایت
steerage
هدایت
conduction
هدایت
navigators
هدایت گر
navigator
هدایت گر
total conductivity
هدایت کل
conductance
هدایت
lead
هدایت
leads
هدایت
leading
هدایت
heat conduction
هدایت حرارتی
conductibility
قابلیت هدایت
conduction
هدایت گرم
direction
هدایت رهبری
conductible
قابل هدایت
guide way
مسیر هدایت
conduction
هدایت تنظیم
enlightened
هدایت شده
navigating
هدایت کردن
navigates
هدایت کردن
navigated
هدایت کردن
afferent transmission
هدایت اورانی
afferent conduction
هدایت اورانی
navigate
هدایت کردن
directing
هدایت کردن
fire direction
هدایت اتش
cons
هدایت کردن
conned
هدایت کردن
con
هدایت کردن
heat conductivity
هدایت حرارتی
conductive
قابل هدایت
operating stand
اطاق هدایت
convey
هدایت کردن
conveyed
هدایت کردن
conveying
هدایت کردن
conveys
هدایت کردن
leading line
خط هدایت هواپیما
admittance
هدایت فاهری
conducts
هدایت کردن
director
هدایت کننده
vee guideways
مسیر هدایت "وی "
ionic conduction
هدایت یونی
conduct
هدایت کردن
conducting
هدایت کردن
leading marks
نشانههای هدایت
dirigible
قابل هدایت
hydraulic conductivity
هدایت ابی
image line
هدایت تصویر
directors
هدایت کننده
conduction velocity
سرعت هدایت
steering
هدایت کردن
joysticks
سکان هدایت
joystick
سکان هدایت
conducted
هدایت کردن
steerable
هدایت کردنی
conduct of fire
هدایت تیراندازی
stream line
خط هدایت جریان
conductance
میزان هدایت
management
هدایت یا سازماندهی
guide
هدایت کردن
guided
هدایت کردن
convect
هدایت کردن
template
ریل هدایت
direct
هدایت کردن
managements
هدایت یا سازماندهی
directs
هدایت کردن
bus bar line
سیم هدایت
conning
هدایت کردن
directed
هدایت کردن
canalization
هدایت در مسیر
avigation
فن هدایت هواپیما
superconductivity
فوق هدایت
conning tower
برج هدایت
conductivity
ضریب هدایت
conductivity
قابلیت هدایت
electrical conductivity
هدایت الکتریکی
rede
هدایت کردن
electron conduction
هدایت الکترون
commutate
هدایت وتغییر
templates
ریل هدایت
guides
هدایت کردن
electric conduction
هدایت الکتریسیته
barrels
وفیفه هدایت در یک ترمینال
directors
برج هدایت تیر
direction center
مرکز هدایت عملیات
steered wheel
چرخ هدایت شده
current carring
انتقال یا هدایت جریان
tactical control
کنترل و هدایت تاکتیکی
directing staff
ستاد هدایت کننده
conducting staff
ستاد هدایت کننده
director
هدایت کننده اتش
directed net
شبکه هدایت شده
directed exercise
تمرین هدایت شده
susceptance
مقدار هدایت کور
conductivity
ضریب هدایت یا انتشار
channelising island
سکوی هدایت کننده
magnetic permeance
مقدار هدایت مغناطیسی
conduct grade
درجه هدایت یک ماده
conducting
هدایت کردن بردن
conducted
هدایت کردن بردن
conducts
هدایت کردن بردن
vectored thrust
تراست هدایت شونده
vectored
تراست هدایت شونده
conduct
هدایت کردن بردن
laser guidance
سیستم هدایت لیزری
director
برج هدایت تیر
input of current
تغذیه و هدایت جریان
traffics
تجارت هدایت شده
guided missiles
موشک هدایت شونده
guided missile
موشک هدایت شونده
photoconductivity
قابلیت هدایت نور
guded missile
موشک هدایت شوند
guideway
شیار هدایت کننده
diathermacy
خاصیت هدایت گرما
transverse conductance
مقدار هدایت عرضی
conductance
مقدار هدایت واقعی
leads
سیر هدایت الکتریکی
fire direction net
شبکه هدایت اتش
fire direction center
مرکز هدایت اتش
trafficking
تجارت هدایت شده
trafficked
تجارت هدایت شده
traffic
تجارت هدایت شده
absolute joystick
سکان هدایت مطلق
fire direction
هدایت کردن اتش
lead
سیر هدایت الکتریکی
fire control
کنترل یا هدایت اتش
aircraft modification and control
کنترل و هدایت هواپیما
dredging ladder
هدایت کننده سطل
direction
مسیر هدایت کردن
ideal conductivity
قابلیت هدایت ایده ال
directional
وابسته به راهنمایی و هدایت
barrel
وفیفه هدایت در یک ترمینال
conduction
رسانش الکتریکی هدایت
hot blast main
هدایت هوای دم داغ
directors
هدایت کننده اتش
increase in conductivity
افزایش قابلیت هدایت
bell's bund
دیوار هدایت کننده اب
specific electrical conductivity
هدایت الکتریکی مخصوص
conductibility
ضریب هدایت مخصوص
ballistic director
هدایت کننده بالیستیکی
high conductivity
قابلیت هدایت زیاد
heat conductivity
قابلیت هدایت حرارت
debunk
کسی را اگاه و هدایت کردن
secondary cone
برج هدایت یدکی ناو
insulators
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
insulator
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
ortho director
هدایت کننده به موقعیت ارتو
debunked
کسی را اگاه و هدایت کردن
meta director
هدایت کننده به موقعیت متا
para director
هدایت کننده به موقعیت پارا
pgm
نوعی موشک هدایت شونده
debunks
کسی را اگاه و هدایت کردن
debunking
کسی را اگاه و هدایت کردن
tail race
کانال هدایت اب از توربین به خارج
laser guidance
هدایت لیزری بمب یا موشک
to direct traffic through
ترافیک را از طریق...هدایت کردن
conductibility of heat
قابلیت هدایت گرما گرمارسانی
cruise missiles
موشک هدایت شونده کروز
automation
کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
induced conductivity
قابلیت هدایت القاء شده
airmanship
متخصص در خلبانی و هدایت هواپیما
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com