English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
ballistic director هدایت کننده بالیستیکی
Other Matches
ballistic efficiency کارایی بالیستیکی گلوله یاجنگ افزار بازده بالیستیکی
ballistic match تطابق شرایط بالیستیکی خورند بالیستیکی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
ballistic coefficient ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
director هدایت کننده
directors هدایت کننده
guideway شیار هدایت کننده
directing staff ستاد هدایت کننده
channelising island سکوی هدایت کننده
conducting staff ستاد هدایت کننده
bell's bund دیوار هدایت کننده اب
dredging ladder هدایت کننده سطل
directors هدایت کننده اتش
director هدایت کننده اتش
para director هدایت کننده به موقعیت پارا
meta director هدایت کننده به موقعیت متا
ortho director هدایت کننده به موقعیت ارتو
ortho para director هدایت کننده به موقعیتعای ارتو- پارا
diastereotopic group گروه هدایت کننده به موقعیتهای ارتو پارا
armstrong سیستم عمل کننده فرامین موشک هدایت شونده
co axial cable کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxes کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxing کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coax کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxed کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
homing guidance هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
fighter direction هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
beamrider موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
terminal guidance هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
mace نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
maces نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
cylinder baffles صفحات نازک قلزی برای هدایت هوا از میان تیغههای خنک کننده و جذب حداکثر گرمای ممکن از جدارسیلندر
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
stellar guidance سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
rocketeer هدایت کننده پرتابه یا موشک دانشمند پرتابه شناس
ballistic missile موشک بالیستیکی
ballistic trajectory منحنی بالیستیکی
ballistic wind باد بالیستیکی
ballistic missiles موشک بالیستیکی
ballistic conditions شرایط بالیستیکی
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
curves منحنی نمودار بالیستیکی
differential ballistic wind باد بالیستیکی فرضی
curving منحنی نمودار بالیستیکی
ballistic area منطقه افت بالیستیکی
curve منحنی نمودار بالیستیکی
bow wave موج بالیستیکی جلو
conductance ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
trajectory shift انحراف مسیر سهمی گلوله ازمسیر استانداد بالیستیکی
thor نوعی موشک یک مرحلهای اتمی بالیستیکی برد متوسط
celestial guidance سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
titan نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
titans نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
azimuth guidance هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
leading هدایت
leads هدایت
navigator هدایت گر
lead هدایت
steerage هدایت
direction هدایت
navigators هدایت گر
guidance هدایت
conduction هدایت
total conductivity هدایت کل
transduction هدایت
conductance هدایت
directing هدایت کردن
heat conduction هدایت حرارتی
heat conductivity هدایت حرارتی
conning tower برج هدایت
enlightened هدایت شده
superconductivity فوق هدایت
direction هدایت رهبری
convect هدایت کردن
dirigible قابل هدایت
guide هدایت کردن
steering هدایت کردن
hydraulic conductivity هدایت ابی
joysticks سکان هدایت
conductible قابل هدایت
joystick سکان هدایت
conduction velocity سرعت هدایت
conductive قابل هدایت
conductivity قابلیت هدایت
afferent transmission هدایت اورانی
stream line خط هدایت جریان
conveying هدایت کردن
conveyed هدایت کردن
steerable هدایت کردنی
canalization هدایت در مسیر
directs هدایت کردن
image line هدایت تصویر
directed هدایت کردن
cons هدایت کردن
direct هدایت کردن
convey هدایت کردن
bus bar line سیم هدایت
conveys هدایت کردن
conductivity ضریب هدایت
ionic conduction هدایت یونی
operating stand اطاق هدایت
admittance هدایت فاهری
undirected هدایت نشده
vee guideways مسیر هدایت "وی "
rede هدایت کردن
afferent conduction هدایت اورانی
fire direction هدایت اتش
leading line خط هدایت هواپیما
templates ریل هدایت
template ریل هدایت
avigation فن هدایت هواپیما
conducting هدایت کردن
conning هدایت کردن
conduction هدایت تنظیم
conned هدایت کردن
conducts هدایت کردن
conducted هدایت کردن
conduct هدایت کردن
leading marks نشانههای هدایت
electron conduction هدایت الکترون
navigating هدایت کردن
navigates هدایت کردن
navigated هدایت کردن
navigate هدایت کردن
electrical conductivity هدایت الکتریکی
conduction هدایت گرم
electric conduction هدایت الکتریسیته
guide way مسیر هدایت
conductance میزان هدایت
managements هدایت یا سازماندهی
guided هدایت کردن
guides هدایت کردن
conduct of fire هدایت تیراندازی
management هدایت یا سازماندهی
conductibility قابلیت هدایت
commutate هدایت وتغییر
con هدایت کردن
conductance مقدار هدایت واقعی
lead سیر هدایت الکتریکی
trafficking تجارت هدایت شده
vectored thrust تراست هدایت شونده
fire direction net شبکه هدایت اتش
hot blast main هدایت هوای دم داغ
fire direction هدایت کردن اتش
fire direction center مرکز هدایت اتش
conductibility ضریب هدایت مخصوص
fire control کنترل یا هدایت اتش
vectored تراست هدایت شونده
ideal conductivity قابلیت هدایت ایده ال
conduction رسانش الکتریکی هدایت
current carring انتقال یا هدایت جریان
direction مسیر هدایت کردن
traffic تجارت هدایت شده
high conductivity قابلیت هدایت زیاد
photoconductivity قابلیت هدایت نور
heat conductivity قابلیت هدایت حرارت
trafficked تجارت هدایت شده
transverse conductance مقدار هدایت عرضی
conduct grade درجه هدایت یک ماده
traffics تجارت هدایت شده
tactical control کنترل و هدایت تاکتیکی
conductivity ضریب هدایت یا انتشار
susceptance مقدار هدایت کور
steered wheel چرخ هدایت شده
guded missile موشک هدایت شوند
guided missiles موشک هدایت شونده
conducts هدایت کردن بردن
input of current تغذیه و هدایت جریان
conducting هدایت کردن بردن
directional وابسته به راهنمایی و هدایت
absolute joystick سکان هدایت مطلق
conducted هدایت کردن بردن
direction center مرکز هدایت عملیات
magnetic permeance مقدار هدایت مغناطیسی
leads سیر هدایت الکتریکی
directed exercise تمرین هدایت شده
aircraft modification and control کنترل و هدایت هواپیما
conduct هدایت کردن بردن
barrels وفیفه هدایت در یک ترمینال
barrel وفیفه هدایت در یک ترمینال
directed net شبکه هدایت شده
guided missile موشک هدایت شونده
director برج هدایت تیر
diathermacy خاصیت هدایت گرما
laser guidance سیستم هدایت لیزری
increase in conductivity افزایش قابلیت هدایت
specific electrical conductivity هدایت الکتریکی مخصوص
directors برج هدایت تیر
automation کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
vectored attacks تک هدایت شده هواپیما به هدف
insulator مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
input admittance of the tube مقدار هدایت اولیه لامپ
leads هدایت کردن بست اتصال
job stick سکان هدایت دسته فرمان
laser guidance هدایت لیزری بمب یا موشک
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com