Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
After all, she is your mother. |
هرچه باشد بالاخره مادرت است. |
|
|
Other Matches |
|
with all speed |
باشتابی هرچه بیشتر باسرعتی هرچه تمامتر |
gini coefficient |
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست |
i ran as quick as i could |
هرچه میتوانستم تند دویدم به تندی هرچه بیشتر دویدم |
What wI'll happen if your mother finds out. |
اگر مادرت بفهمد چه می شود؟ |
finally |
بالاخره |
in fine |
بالاخره |
sooner or later <idiom> |
بالاخره |
at long last |
بالاخره |
at length |
بالاخره |
lastly |
بالاخره |
last a |
بالاخره |
at the end |
بالاخره |
In the long run right will out. <proverb> |
یق بالاخره آشکار مى شود . |
At last she carried out her design . |
بالاخره کارخودش را کرد |
wise up to <idiom> |
بالاخره فهمیدن واقعیت |
At last I caught ( got) you . |
بالاخره گیرت آوردم ( انداختم ) |
Fortune Knocks at least once at everymans gate. <proverb> |
خوشبختى بالاخره یکبار در خانه هر کس را مى زند. |
get around to <idiom> |
بالاخره زمان انجام کاری را یافتن |
four freedoms |
دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس |
whatsoever |
هرچه |
whatever |
هرچه |
so far forth as |
هرچه |
The pitcher goes so often to the well that it is b. <proverb> |
دلوى که به چاه فرو مى رود ,زمانى رسد که بالاخره بشکند. |
He felt like he'd finally broken the jinx. |
او [مرد] این احساس را میکرد که بالاخره طلسم را شکنده بود. |
kalon |
هرچه زیباست |
bethatari may |
هرچه باداباد |
what |
هرچه انچه |
cypres |
هرچه نزدیکتر |
early as possible |
هرچه زودتر |
come what may! |
هرچه میخواهیدبشود |
as much as possible |
هرچه میتوان |
the sooner the better |
هرچه زودتربهتر |
come what may! |
هرچه بادا باد |
to ride hell for leather |
باتندی هرچه بیشترتاختن |
to a hair |
بادقتی هرچه تمامتر |
At the top of ones voice . |
با صدای هرچه بلند تر |
However much he tried . |
هرچه سعی کرد |
at all hazard |
هرچه بادا باد |
as soon as possible |
بزودی هرچه بیشتر |
at all adventures |
هرچه پیش اید |
full drive |
باشتاب هرچه بیشتر |
full drive |
بسرعت هرچه تمامتر |
he sold the good ones |
هرچه خوب داشت فروخت |
pay the piper |
هرچه پول میدهی اش میخوری |
full pelt |
با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه |
let him do his worst |
هرچه ازدستش برمیاید بکند |
All his belongings were stolen . |
هرچه داشت بردند (دزدیدند) |
With utmost care. |
با دقت تمام (هرچه تمامتر ) |
pot luck |
هرچه دردیگ پیدا شود |
i lent him what money i had |
هرچه پول داشتم به او وام دادم |
soon ripe soon rotten |
هرچه زود براید دیر نپاید |
whatsoever he doeth shall p |
هرچه میکند نیک انجام خواهد شد |
come and take p luck with us |
بفرمایدبرویم منزل هرچه پیداشدباهم می خوریم |
whaterer |
هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه |
anticlimaxes |
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود |
ventre a terre |
سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین |
anticlimax |
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود |
russian revolution |
وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد |
gibus |
کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند |
a closed mouth catches no flies <proverb> |
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد |
moored mine |
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد |
hotter |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
hottest |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
hot |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
escutcheon |
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار |
mercantilism |
روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت |
hotbed |
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد |
hotbeds |
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد |
imperfect competition |
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد |
open back |
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.] |
people who live in glass houses should not throw stones <idiom> |
هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند |
lapheld |
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است |
laptop |
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است |
wellŠsuppose it is so |
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد |
whateer |
هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه |
Zel-i Sultan vase |
طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.] |
karachoph design |
لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.] |
south american revolution |
انقلاب امریکای جنوبی نهضت سیاسی امریکای جنوبی در اوائل قرن 91 که به جنگ بین استقلال طلبان ان خطه با استعمارگران اسپانیایی و بالاخره استقلال این مستعمرات منجر شد |
charges |
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند |
charge |
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند |
rool crush |
اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.] |
cobb doglas production function |
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است |
accelerator winding |
سیم پیچی سری که در تنظیم کنندههای ولتا از نوع نوسان ساز با باز شدن دوسر پلاتین میدان مغناطیسی را به سرعت کاهش میدهد وباعث بسته شدن هرچه سریعتر پلاتین میشود |
shaggy ugs |
فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.] |
denial |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
denials |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
Whatsoever |
هرچه [هر آنچه] [آنچه ] |
armistise |
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد |
Benedictine |
باشد |
some one or other |
هر کس باشد |
custom's declaration |
باشد |
incomplete flower |
کم باشد |
Benedictines |
باشد |
reflexively |
باشد |
admissibly |
باشد |
admissibleness |
باشد |
any old thing |
هر چه باشد |
at the owner's risk |
باشد |
if any |
اگر باشد |
at most |
خیلی باشد |
let it remain as it is |
بگذارید باشد |
let it be |
بگذارید باشد |
stet |
بگذارید باشد |
quantum sufficit |
چندان که بس باشد |
if he be |
اگر او باشد |
beit so |
چنین باشد |
keep your peck up |
دل داشته باشد |
be it so |
چنین باشد |
whencesoever |
از هرجا که باشد |
hydroxide |
داشته باشد |
worksheet |
ی داشته باشد |
coute que coute |
بهربهاکه باشد |
over crowding |
بیشتر باشد |
whosoever |
هر شخصی که باشد |
whoso |
هر شخصی که باشد |
straying |
که متوقف نشده باشد |
stray |
که متوقف نشده باشد |
shepherdess |
شبان کلیسا که زن باشد |
riparian |
حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد |
HTTPD |
تصدیق و جستجو باشد |
how difficult soever it may be |
هر قدر سخت باشد |
flocculence |
یا دسته پشم باشد |
pterygium |
گلبرگی که مانندبال باشد |
that depends |
تا چه شرایطی درکار باشد |
brilliantly |
چنانکه برجسته باشد |
i girder |
تیری که بشکل ) باشد |
rain or shine |
چه باران باشد چه آفتاب |
he must have gone |
باید رفته باشد |
out of range |
که خارج از حد سیستم باشد |
pitfully |
چنانکه سزاوارنکوهش باشد |
shepherdesses |
شبان کلیسا که زن باشد |
steady as you go |
راه ثابت باشد |
shell back |
دریانوردی که از خط استواگذشته باشد |
perhaps so |
شاید چنین باشد |
strays |
که متوقف نشده باشد |
he wished to be private |
می خواست در خلوت باشد |
i beam or i beam |
تیری که به شکل ) باشد |
if i find an opportunity |
اگر مجالی باشد |
at all events |
بهر وسیله که باشد |
at f. |
منتهی خیلی باشد |
inoffensively |
بی انکه زننده باشد |
meetly |
چنانکه در خور باشد |
library edition |
چاپی که درخودکتابخانه باشد |
Keep your mind on your work. |
حواست بکارت باشد |
You neednt worry . Dont bother your head. |
خیالت راحت باشد |
May his soull live in peace. |
روحش شاد باشد |
by all means |
بهر قیمت که باشد |
well and good |
باشد چه ضرر دارد |
He is not dead by any chance , is he ? |
نکند مرده باشد ؟ |
Mind the step! |
حواست به پله باشد! |
as the case may be |
تاچه مورد باشد |
Mark my words . Remember what I told you . |
یادت باشد چه گفتم |
at any price |
بهر قسمت که باشد |
if any |
اگر داشته باشد |
theonomy |
کشوری که خداپادشاه ان باشد |
culpably |
چنانکه سزاوارسرزنش باشد |
medially |
چنانکه درمیان باشد |
inviolably |
چنانکه سزاوارحرمت باشد |
kentish fire |
که نشانه نفاق ..باشد |
layer |
ل تصحیح خطا باشد |
caryatid |
ستونی که مجسمه زن باشد |
layers |
ل تصحیح خطا باشد |
if necessary |
اگر لازم باشد |
if need be |
اگر لازم باشد |
liquid capital |
سرمایهای که پول نقد باشد |
gynaecocracy |
حکومتی که دردست اناث باشد |
pleasingly |
چنانکه خوش ایند باشد |
irrelatively |
بی انکه وابستگی داشته باشد |
lightface |
حروفی که خطوط ان ریزوفریف باشد |
lebrary edition |
چاپی از کتاب که در خورکتابخانه باشد |
green old wound |
زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد |
just as you like |
هر جور میل شما باشد |
it promisews to be easy |
امید میرود اسان باشد |
preformatted |
آنچه فرمت شده باشد |
it is p that he did not go |
احتمال داردنرفته باشد دورنیست که |
learning curve |
که استفاده از آن بسیار سخت باشد |
layered |
انچه مربوط به لایه ها باشد |
granitic water |
ابی که ازخاک خارادارامده باشد |
brass bands |
ادوات انها از برنج باشد |
brass band |
ادوات انها از برنج باشد |
inviolately |
چنانکه بی حرمت نشده باشد |
cushion |
وسیلهای که شبیه تشک باشد |
sites |
محلی که پایه چیزی باشد |
sited |
محلی که پایه چیزی باشد |
site |
محلی که پایه چیزی باشد |
negroid |
کسیکه خون سیاهان در او باشد |
non cohesive soil |
خاکی که فاقد چسبندگی باشد |
i do not wish it otherwise |
جور دیگر باشد نمیخواهم |
objectiveness |
چنانکه در خارج معقول باشد |
on cne's own initiative |
بی انکه کسی گفته باشد |
if he has found it |
اگر ان را پیدا کرده باشد |
in claisum |
دریایی که در قلمرو کشورویژهای باشد |
i shoudel hardly think so |
گمان نمیکنم اینطور باشد |
hellishness |
خویی که شایسته دوزخ باشد |
inadvisably |
بدون اینکه صلاح باشد |
paymistress |
زنی که مامور پرداخت باشد |
interlocutress |
زنی که طرف گفتگو باشد |
love match |
عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس |
pay gravel or dirt |
شن یا خاک زردارشستن ان باصرفه باشد |
orthotone |
که ازخود دارای تیکه باشد |