Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
escort
همراه بدرقه
escorted
همراه بدرقه
escorting
همراه بدرقه
escorts
همراه بدرقه
Other Matches
attributing
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributes
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attribute
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
convoys
بدرقه
convoy
بدرقه
escorted
بدرقه
escorting
بدرقه
escort
بدرقه
escorts
بدرقه
see off
<idiom>
بدرقه کردن
convoy
بدرقه کردن
convoys
بدرقه کردن
peer to peer network
شبکه همراه به همراه
chasers
مشروبی که بدرقه نوشابهای باشد تعاقب کننده
chaser
مشروبی که بدرقه نوشابهای باشد تعاقب کننده
parting shot
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting shots
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting salute
سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
escorts
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escort
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorted
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorting
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escort guard
محافظ زندانی جنگی بدرقه زندانی
comrade
همراه
concomitant
همراه
participants
همراه
participant
همراه
along
همراه
bundled
همراه
comrades
همراه
attendants
همراه
accompanying
همراه
mid-
همراه با
mid
همراه با
on
همراه
attendant
همراه
acologte
همراه
accompanied by
همراه
in company with
همراه
non concurrent
نا همراه
secondary planet
همراه
companies
همراه
to fight with the enemy
همراه = با
company
همراه
accompany
همراه بودن
to go along
همراه شدن
to accompany
همراه شدن
on one's coat-tails
<idiom>
همراه کس دیگر
fraught
دارا همراه
Accompanied by. Together with .
به اتفاق (همراه )
accompanier
همراه مصاحب
door bundle
بار همراه
accompanying cargo
بار همراه
accompanying fire
اتش همراه
accompanying sound
صدای همراه
associated sound
صدای همراه
compeer
قرین همراه
come along with me
همراه من بیائید
accompanying supplies
تدارکات همراه
unaccompanied
بدون همراه
accommpanying element
عنصر همراه
unbundled
غیر همراه
to keep company with
همراه بودن با
spasmodic
همراه با انقباضات
spasmodically
همراه با انقباضات
to come along
همراه امدن
sick headache
سردرد همراه با
indiental music
موزیک همراه
good luck to you
خدا به همراه
go along
همراه رفتن
bon voyage
خدا به همراه
accompanies
همراه بودن
convoy
همراه رفتن
convoys
همراه رفتن
attend
همراه بودن
attending
همراه بودن
attends
همراه بودن
accompanied
همراه بودن
companion
همراه همدم
amaurotic idiocy
کانایی همراه با نابینایی
to carry a watch
ساعت همراه داشتن
herewith
همراه این نامه
to accompany
همراه کسی رفتن
participative
انبازی کننده همراه
japko chagi
ضربه پا همراه گرفتن پا
Bring your friend along.
دوستت را همراه بیاور
typhoon
توفان همراه با باران
savate
بوکس همراه با لگد
kick boxing
بوکس همراه با لگد
wave off
فرود همراه با سایش
typhoons
توفان همراه با باران
to go along
همراه کسی رفتن
bitumen macadam
سنگریزی همراه با قیر
attendants
همراه نگهبان کشیک
attendant
همراه نگهبان کشیک
incorrect
نادرست یا به همراه خطا
corps artillery
توپخانه همراه سپاه
bundled software
نرم افزار همراه
ice storm
طوفان همراه باتگرگ
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
hit it off with someone
<idiom>
بهترین همراه با کسی داشتن
companies
گروهان همراه کسی رفتن
Goods to declare
همراه داشتن کالاهای گمرکی
chaperones
همراه دختران جوان رفتن
aerial cartwheel
مارپیچ همراه با پرش وچرخش
grand mal
صرع همراه با تشنج وغش
chaperons
همراه دختران جوان رفتن
door bundle
بار پرتابی همراه با چترباز
company
گروهان همراه کسی رفتن
dysuria
ادرار همراه با سوزش واشکال
landing attack
تک همراه با پیاده شدن به ساحل
Nothing to declare
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
to bid a persong
به کسی خدابه همراه گفتن
chaperone
همراه دختران جوان رفتن
RIFF
ماده بزرگ همراه ID RIFF.
thundershower
رگبار همراه با رعد وبرق
thunderstorms
توفان همراه بااذرخش وصاعقه
thunderstorm
توفان همراه بااذرخش وصاعقه
to go along
همراه رفتن همراهی کردن
to call on the cell phone
با تلفن همراه زنگ زدن
to cell phone
با تلفن همراه زنگ زدن
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
sobbed
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
callithump
رژه پر سروصدایی همراه باکرنا و بوق
sobbing
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
Do you have nothing to declare?
آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
ballet
اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
sob
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sidestep traverse
صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
coloratura
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
subscripted variable
عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
ballets
اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
striptease
رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
sobs
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
oratorios
قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
knobstick
کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
oratorio
قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
cell phone users while driving
کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
multidimensional
تعداد آرایههای موازی به همراه عمق
coloraturas
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
joint product offer
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
oxidative phosphorylation
فسفریل دار کردن همراه بااکسایش
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
indiental music
ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
rear takedown with outside singleleg byl
زیریک خم میانکوب همراه بااقل ازچپ
real number
عددی که با بخش کسری همراه است .
milk leg
ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
strophe
چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
fortis
دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
shares
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
desks
میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
desk
میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
share
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
do
[verb]
روی
[فعلی که همراه می آید]
تکیه میکند
conditorium
[مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
cantatas
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
cantata
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
shared
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
cash with order
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
conditivum
[مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
repeating key
روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد
bundled software
نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
slapstick
نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
squire of dames
کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
bug
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugs
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
blizzard
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
camp followers
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
best rate of climb speed
سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
users
متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
user
متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
blizzards
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
camp follower
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
creptation
تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
female
استدلالی به همراه سوکتهایی که سوزنهای اتصال نری وارد آن می شوند
processes
ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
process
ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
attachment
فایل نام دارای که همراه یک پیامیست الکترونیکی ارسال میشود
to play gooseberry
همراه دونفرعاشق ومعشوق راه افتادن وموی دماغ انهاشدن)
wires
کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
wire
کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
break-dancing
گونهای رقص جدید که همراه است با عملیات آکروباتیک و چرخشهای تند
pinout
شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
crabs
پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
crab
پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
formed
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
forms
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
form
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
acid house
نوعی موسیقی رقص کهاصولا با استفاده از مواد مخدر توهمزا همراه است
multimedia
کامپیوتری که میتواند برنامههای چند رسانهای را اجرا کند. به همراه کارت صدا
cist
[قبر ماقبل تاریخ مانند جعبه که اغلب همراه با سنگ نشانه بود.]
record
لیست فیلدهایی که رکوردرا تشکیل می دهند با هم همراه طول ونوع داده انها
tables
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabled
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabling
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
SIMD
معماری کامپیوتر موازی که تعدادی ACU و باس داده به همراه یک واحد کنترا دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com