Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
disassociate
همکاری نکردن
disassociated
همکاری نکردن
disassociates
همکاری نکردن
disassociating
همکاری نکردن
disaffiliate
همکاری نکردن
Other Matches
dud probability
درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
competition
همکاری
collaboration
همکاری
co-operate
همکاری
cooperation
همکاری
synergism
همکاری
competitions
همکاری
cahoots
همکاری
logroll
همکاری کردن
cooperator
همکاری کننده
disaffiliation
عدم همکاری
synergistic
همکاری کننده
synergy
همکاری یاری
take on
<idiom>
شروع به همکاری
pull together
همکاری کردن
noncooperation
عدم همکاری
logrolling
همکاری متقابل
incoordinate
فاقد حس همکاری
incoordination
عدم همکاری
mutualism
اصول همکاری
synergistic
مربوط به همکاری
assists
یاور همکاری
solidarity
همکاری همبستگی
teamwork
روح همکاری
collaboration
همکاری مشترک
cooperation
همکاری مشترک
cooperative work
همکاری مشترک
close controlled
همکاری نزدیک
antagonistic cooperation
همکاری ناساز
co-operation
همکاری مشترک
close coordination
همکاری نزدیک
assist
یاور همکاری
assisting
یاور همکاری
assisted
یاور همکاری
coact
همکاری کردن
dissociating
قطع همکاری وشرکت
dissociate
قطع همکاری وشرکت
dissociates
قطع همکاری وشرکت
cooperation
همکاری تشریک مساعی
contributions
هم بخشی همکاری وکمک
disassociation
عدم یا فسخ همکاری
gung-ho
آمادهی همکاری و عمل
keep someone on
<idiom>
اجازه همکاری دادن
contribution
هم بخشی همکاری وکمک
disaffiliate
به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
abasia
عدم همکاری عضلات محرکه
organization for economic co opration
سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
handle with kid gloves
<idiom>
باکسی همکاری دقیق داشتن
to distance
[dissociate]
oneself from
دوری
[قطع همکاری]
کردن از
organization for european economic coopr
سازمان همکاری اقتصادی اروپا
take turns
<idiom>
انجام کاری با همکاری یکدیگر
synergetic
دارای اشتراک مساعی همکاری کننده
to dissociate
[disassociate]
oneself from somebody
[something]
از کسی
[چیزی]
دوری
[قطع همکاری]
کردن
consolidation psychological operation
عملیات روانی برای جلب همکاری مردم
to opt in
[something]
تصمیم گرفتن که کاری را انجام بدهند یا همکاری بکنند
bank giro
همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
community relations
روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
to opt out
[of something]
تصمیم گرفتن که کاری را انجام ندهند یا همکاری نکنند
infested
ول نکردن
infesting
ول نکردن
infests
ول نکردن
to keep it up
ول نکردن
infest
ول نکردن
to miss the goal
گل نکردن
[ورزش]
discountenance
تصویب نکردن
disoblige
ممنون نکردن
to keep one's distance
اشنایی نکردن
to keep at arms length
اشنائی نکردن با
omittance is no quit tance
مطالبه نکردن
to pass by any thing
رعایت نکردن
missfire
عمل نکردن
no go
<idiom>
موافقت نکردن
discommend
توصیه نکردن
to make no mention of
ذکر نکردن
to be d. to
توجه نکردن به
square deal
تقلب نکردن
disobeying
اطاعت نکردن
withdraw
قبول نکردن
withdraws
قبول نکردن
disapprove
تصویب نکردن
disbelieve
باور نکردن
disclaiming
قبول نکردن
disclaimed
قبول نکردن
disclaim
قبول نکردن
disbelieved
باور نکردن
disbelieves
باور نکردن
square deals
تقلب نکردن
disbelieving
باور نکردن
disapproves
تصویب نکردن
disclaims
قبول نکردن
indulges
مخالفت نکردن
indulge
مخالفت نکردن
disobey
اطاعت نکردن
disobeys
اطاعت نکردن
indulging
مخالفت نکردن
rejection
قبول نکردن
abort
ریشه نکردن
disobeyed
اطاعت نکردن
indulged
مخالفت نکردن
to lose interest
جلب توجه نکردن
to misbehave oneself
درست رفتار نکردن
non-add subtotal
اضافه نکردن به زیرکل
understate
حقیقت را افهار نکردن
to play not guilty
اقرار بگناه نکردن
fall out of use
<idiom>
از چیزی استفاده نکردن
mistrusting
اطمینان نکردن به فن داشتن
let it all hang out
<idiom>
پنهان نکردن چیزی
mistrusted
اطمینان نکردن به فن داشتن
put (something or someone) out of one's head (mind)
<idiom>
به موضوعی فکر نکردن
mistrust
اطمینان نکردن به فن داشتن
to turn to account
بهرمندشدن از ضایع نکردن
mistrusts
اطمینان نکردن به فن داشتن
understated
حقیقت را افهار نکردن
understates
حقیقت را افهار نکردن
disapproves
قبول نکردن رد کردن
disapproves
رد کردن تصویب نکردن
standpat
ورق عوض نکردن
disapprove
قبول نکردن رد کردن
disapprove
رد کردن تصویب نکردن
missfire
عمل نکردن گلوله
to be in disagreement
[with somebody]
موافقت نکردن
[با کسی]
to keep an oath inviolate
نقض نکردن سوگند
understating
حقیقت را افهار نکردن
not my cup of tea
<idiom>
با چیزی حال نکردن
plead not guilty
اقرار به جرم نکردن
boycotting
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotts
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
to not lift a finger
<idiom>
اصلا هیچ کاری نکردن
failure
عمل نکردن گیر سلاح
aborting
ریشه نکردن عقیم ماندن
failures
عمل نکردن گیر سلاح
aborted
ریشه نکردن عقیم ماندن
boycotted
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
to be at odds
[with somebody]
[on / over something]
)
موافقت نکردن
[با کسی]
[سر چیزی]
except
: مستثنی کردن مشمول نکردن
disregard
اعتنا نکردن عدم رعایت
to be split
[over something]
[with somebody]
موافقت نکردن
[با کسی]
[سر چیزی]
aborts
ریشه نکردن عقیم ماندن
disregarded
اعتنا نکردن عدم رعایت
to be at strife
[with somebody]
[over something]
موافقت نکردن
[با کسی]
[سر چیزی]
disregards
اعتنا نکردن عدم رعایت
boycott
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
disregarding
اعتنا نکردن عدم رعایت
beyond grasp
درک نکردن بیرون ازحدادراک
off one's high horse
<idiom>
تحقیرآمیز و مغرورانه عمل نکردن
disbelieves
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
shoot the works
<idiom>
از هیچ تلاشی مضایقه نکردن
(can't) stand
<idiom>
تحمل نکردن،دوست نداشتن
goof off
<idiom>
کار نکردن یاجدی نبودن
married failure
عمل نکردن اتصالی مین
underplay
دست خودرا ادا نکردن
underplayed
دست خودرا ادا نکردن
to turn a d. ear to
توجه نکردن به بی اعتنایی کردن به
disbelieve
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieved
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
underplays
دست خودرا ادا نکردن
underplaying
دست خودرا ادا نکردن
depersonalization
توجه نکردن به هویت فردی
disbelieving
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
Keep oneself to oneself.
پیش کسی نرفتن (معاشرت نکردن )
misfire
عمل نکردن گلوله مانع اتش
married failure
عمل نکردن خوشه اتصال مین
misfires
عمل نکردن گلوله مانع اتش
misfired
عمل نکردن گلوله مانع اتش
an incredulous smile
لبخندی که نشانه باور نکردن باشد
turn one's back on
<idiom>
کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
malfunction
[ اندام یا ماشین و غیره ]
درست کار نکردن
not to lose sight of
ملاحظه کردن
[به کسی یا چیزی]
را فراموش نکردن
to crap out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
refusing
قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuses
قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refused
قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuse
قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
to conk out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
Welsh
زیر قول زدن بتعهدخود عمل نکردن
to have packed up
[British E]
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
off balance
<idiom>
فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
lay off
<idiom>
بیش از این استفاده نکردن (دارو،سیگار)
welch
زیر قول زدن بتعهدخود عمل نکردن
to fall over
[computer, programme, ...]
[موقتا]
کار نکردن
[دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
backstabber
خیانتکار
[همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
fail
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
failed
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
internationalism
روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
interoperability
قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
contributing
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributes
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributed
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contribute
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
pan american union
سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
fails
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
european monetary agreement
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
european unclear a energy agency
اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
coaction
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
do not coin money
<idiom>
پول چاپ نکردن
[پول چاپ نمی کنم]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com