Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
English
Persian
right justify
هم تراز کردن از راست
Search result with all words
right justify
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
Other Matches
right justified
هم تراز شده از راست
level
تراز کردن تراز
levelled
تراز کردن تراز
levels
تراز کردن تراز
leveled
تراز کردن تراز
camper level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
bubble level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
spirit level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
dexiotropic
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
storage level
تراز ذخیره تراز مخزن
contours
خطوط تراز یا منحنیهای تراز
attention to port
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
bi directional
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
align
هم تراز کردن
cross level
تراز کردن
aligns
هم تراز کردن
equal
هم تراز کردن
equaled
هم تراز کردن
equalled
هم تراز کردن
equalling
هم تراز کردن
equaling
هم تراز کردن
equals
هم تراز کردن
aligned
هم تراز کردن
justifying
هم تراز کردن
aligning
هم تراز کردن
slight
تراز کردن
justify
هم تراز کردن
slightest
تراز کردن
level to
تراز کردن
slights
تراز کردن
slighting
تراز کردن
slighter
تراز کردن
left justify
هم تراز کردن از چپ
justifies
هم تراز کردن
leveling
تراز کردن
slighted
تراز کردن
To lead an idle life.
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
orthotropous
دارای تخمک راست راست اسه
plain dealing
معامله راست حسینی راست باز
one two
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
balances
تراز کردن متعادل کردن بالانس
balance
تراز کردن متعادل کردن بالانس
balances
تراز شدن متعادل کردن ترازو
balance
تراز شدن متعادل کردن ترازو
off
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
columnleft
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
half face
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
unbends
راست کردن
erects
راست کردن
straighten
راست کردن
set right
راست کردن
erect
راست کردن
unbent
راست کردن
erected
راست کردن
erecting
راست کردن
deskew
راست کردن
unbend
راست کردن
straightens
راست کردن
straightening
راست کردن
straightened
راست کردن
prink
راست کردن
to play fair
مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
justifying
توجیه کردن هم تراز کردن
justify
توجیه کردن هم تراز کردن
justifies
توجیه کردن هم تراز کردن
erected
سیخ راست کردن
straightens
راست کردن یا شدن
erect
سیخ راست کردن
erects
سیخ راست کردن
straightening
راست کردن یا شدن
erecting
سیخ راست کردن
straighten
راست کردن یا شدن
straightened
راست کردن یا شدن
image erection
راست کردن تصویر
erectable
قابل راست کردن یا بنا کردن
to tell a coke-and-bull story
<idiom>
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
to spin a yarn
<idiom>
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
To cook up a story
<idiom>
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
direct
مستقیم راست راهنمایی کردن
to play square
راست وحسینی بازی کردن
directs
مستقیم راست راهنمایی کردن
starboard
بطرف راست حرکت کردن
directed
مستقیم راست راهنمایی کردن
acey deucy
کوتاهتر کردن رکاب راست ازرکاب چپ
halving
نیم حباب منطبق شونده درانواع دوربینها و مسافت یابها برای تراز کردن
to cry wolf too often
کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
to beat about the bush
سر راست حرف نزدن بطورغیرمستقیم کاری را کردن
righted
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
goose-step
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
outside pass
رد کردن چوب امدادی بادست چپ به دست راست یار
goose-steps
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose step
رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
goose-stepped
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-stepping
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
straight from the shoulder
<idiom>
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
righting
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
right
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
rectification
تصویر کردن یک عکس مورب هوایی روی یک سطح افقی راست کردن عکس
thrusts
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusting
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
side step
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
barometric leveling
تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
leveled
تراز سطح افقی افقی کردن
level
تراز سطح افقی افقی کردن
levelled
تراز سطح افقی افقی کردن
levels
تراز سطح افقی افقی کردن
map plane
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
half left
فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
bottom level
تراز کف
levels
هم تراز
balance
تراز
level with each other
در یک تراز
leveled
تراز
balances
تراز
levelling straightedge
خط کش تراز
flushes
تراز
f. with the woll
تراز
level
هم تراز
levelled
تراز
levels
تراز
flushing
تراز
levelled
هم تراز
surface plate
تراز
leveled
هم تراز
yokefellow
هم تراز
flush
تراز
level
تراز
sited
تراز
spirit level
تراز
balancing
تراز
degenerating
هم تراز
water level
تراز اب
degenerate
هم تراز
degenerated
هم تراز
graphical site table
خط کش تراز
degenerates
هم تراز
site
تراز
sites
تراز
spirit levels
تراز
quadrant
تراز
elevation quadrant
تراز ربعی
level surface
سطح تراز
visible balance
تراز اشکار
visible balance
تراز مرئی
ground state
تراز اصلی
level
تراز بنایی
balance of trade
تراز بازرگانی
elevation quadrant
تراز تیر
energy level
تراز انژی
white level
تراز سفید
balance coil
پیچک تراز
spirit level
تراز حبابدار
contour lines
منحنی تراز
contourline
منحنی تراز
levels
تراز بنایی
excitation state
تراز تحریک
level buble
حباب تراز
energy level
تراز انرژی
platen
میز تراز
balance of trade
تراز تجاری
position angle
زاویه تراز
resonance state
تراز تشدیدی
angle of site
زاویه تراز
power level
تراز توان
builder's level
تراز بنائی
trophic level
تراز خوراکی
ground level
تراز زمین
exceptional water level
تراز استثنایی اب
cash balance
تراز نقدی
levelling staff
شاخص تراز
gunner's quadrant
تراز ربعی
water level recorder
تراز نگار اب
water level gage
تراز سنج
degenerate orbitals
اوربیتالهای هم تراز
quadrantal
مربوط به تراز
site scale
طبله تراز
spirit levels
تراز حبابدار
contour line
منحنی تراز
levelled
تراز بنایی
fermi characteristic energy level
تراز فرمی
abnormal water level
تراز استثنائی آب
induction balance
تراز القا
blacker than black
تراز فراسیاه
behind
عقب تراز
cross level buble
حباب تراز
balance of payments
تراز پرداختها
normal energy level
تراز متعارفی
trial balance
تراز ازمایشی
balances of payments
تراز پرداختها
behinds
عقب تراز
allowable level
تراز مجاز
acceptor level
تراز گیرنده
water level observation
بررسی تراز اب
aligner
هم تراز کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com