Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
character actor
هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
Other Matches
character actors
هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
bouncers
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
bouncer
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
he is on as hamlet
او هملت بازی میکند
infielder
که در وسط میدان بازی میکند
mugwump
سیاست و حزب بازی دوری میکند
spoilsport
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsports
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
bench jockey
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench warmer
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
comedienne
زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
comediennes
زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
wire dancer
کسیکه که روی سیم میرقصد و بازی میکند
losing game
بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
perverted
نابهنجار
atypical
نابهنجار
atypically
نابهنجار
bowlers
نوعی کلاه لبه دار کسی که باگلوله یاگوی بازی میکند
soubrette
بانویی که درنمایشات نقش فضولباشی ودسیسه کار را بازی میکند مسخره
bowler
نوعی کلاه لبه دار کسی که باگلوله یاگوی بازی میکند
sever erosion
فرسایش نابهنجار
natural erosion
فرسایش نابهنجار
peak cathode fault current
جریان نابهنجار کاتدی
surge electrode current
جریان نابهنجار الکترد
fault electrode current
جریان نابهنجار الکترد
mat
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
mats
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
away
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
mail server
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
actors
هنرپیشه
actor
هنرپیشه
thespian
هنرپیشه
thespians
هنرپیشه
scene stealer
هنرپیشه خودنما
premiering
هنرپیشه برجسته
premieres
هنرپیشه برجسته
premiered
هنرپیشه برجسته
an aspiring actress
هنرپیشه ای
[زن]
نامجو
playact
هنرپیشه شدن
premier
هنرپیشه برجسته
premiers
هنرپیشه برجسته
craftsmen
هنرپیشه صنعت گر
artists
هنرپیشه صنعتگر
premiere
هنرپیشه برجسته
craftsman
هنرپیشه صنعت گر
artist
هنرپیشه صنعتگر
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
player
هنرپیشه بازیکن ورزشی
auditioned
ازمایش هنرپیشه سامعه
auditions
ازمایش هنرپیشه سامعه
auditioning
ازمایش هنرپیشه سامعه
audition
ازمایش هنرپیشه سامعه
prima ballerinas
هنرپیشه اول بالت
stand-ins
جانشین هنرپیشه شدن
prima ballerina
هنرپیشه اول بالت
stand-in
جانشین هنرپیشه شدن
mimer
هنرپیشه مقلد وکمیک
stand in
جانشین هنرپیشه شدن
comedian
هنرپیشه نمایشهای خنده دار
comedians
هنرپیشه نمایشهای خنده دار
tiring house
محل تعویض لباس هنرپیشه
tiring room
محل تعویض لباس هنرپیشه
mummer
هنرپیشه صامت بازیگر نقابدار ایام نوئل
leading man
هنرپیشه مرد اول نمایش یافیلم سینمایی
artificial persons
اشخاص حقوقی
displaced persons
اشخاص پناهنده
few men
اشخاص کمی
omnium gatherum
مجموعه اشخاص
great persons
اشخاص بزرگ
natural persons
اشخاص طبیعی
many people
خیلی اشخاص
many a man
بسا اشخاص
personae
اشخاص یک کتاب
knowledge of persons
شناسایی اشخاص
many persons
خیلی اشخاص
person perception
ادراک اشخاص
personas
اشخاص یک کتاب
these people
این اشخاص
so many menŠso many minds
هر چه اشخاص بیشتر
persona
اشخاص یک کتاب
dump
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
play off
<idiom>
رفتار مختلف با اشخاص
blacklisting
صورت اشخاص بدحساب
criss-cross
امضای اشخاص بیسواد
criss-crossed
امضای اشخاص بیسواد
criss-crossing
امضای اشخاص بیسواد
criss-crosses
امضای اشخاص بیسواد
blacklists
صورت اشخاص بدحساب
inter alia
میان اشخاص دیگر
blacklisted
صورت اشخاص بدحساب
offences against persons
جرائم بر علیه اشخاص
adhominem
حمله یا اعتراض به اشخاص
blacklist
صورت اشخاص بدحساب
to suck eggs
اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن
withindoors
اشخاص داخل منزل
through the grapevine
<idiom>
از اشخاص دیگری پرسیدن
dog paddle
شنای اشخاص مبتدی
panels
صورت اسامی اشخاص
panel
صورت اسامی اشخاص
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
freaky
غریب
weirdest
غریب
weirder
غریب
stranger
غریب
next door to
غریب
freakier
غریب
unmoral
غریب
oddish
غریب
baroque
غریب
unco
غریب
peregrin or rine
غریب
romantics
غریب
romantically
غریب
romantic
غریب
uncanny
غریب
weird
غریب
curious
غریب
nostalgic
غریب
nostalgically
غریب
lonelier
غریب
loneliest
غریب
freakiest
غریب
lonely
غریب
singular
غریب
subjects of international law
اشخاص حقوق بین الملل
interested parties
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
high-powered
مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
sucker list
<idiom>
لیستی از اشخاص ساده لوح
lonely hearts
اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
he is not of that type
ازان قبیل اشخاص نیست
common touch
استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
way out
عجیب و غریب
whimsicallity
غریب خیالباف
surreal
عجیب و غریب
way-out
عجیب و غریب
antic
غریب و عجیب
grotesque
غریب و عجیب
an odd custom
رسم غریب
whimsical
غریب خیالباف
gigs
ادم غریب
gig
ادم غریب
rum
عجیب و غریب
queerer
عجیب و غریب
lunces
کارهای غریب
queer
عجیب و غریب
queerest
عجیب و غریب
odd
عجیب غریب
odder
عجیب غریب
oddest
عجیب غریب
quizzical
عجیب و غریب
quizzically
عجیب و غریب
oddball
عجیب و غریب
bizarre
غریب وعجیب
extravagant
عجیب غریب
unearthly
عجیب و غریب
it is nothing out of the way
غریب نیست
oddly
بطور غریب
outlandishly
بطور غریب
quaintly
بطور غریب
oddballs
عجیب و غریب
outlandish
عجیب و غریب
round up
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
intelligentsia
اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر
dais
سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته
One must not judge by appearances .
بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
apportionment
تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
anachronism
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
mixed laws
قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
acidosis
فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
get one's own way
<idiom>
اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
anachronisms
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
damage
صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
covenantor
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
rummily
بطور غریب وعجیب
grotesquely
بطور عجیب و غریب
wonders
حیرت انگیز غریب
inhospitable
غریب ننواز نامهربان
to feel strange
خود را غریب دیدن
immigrants
غریب کوچ نشین
grotesquerie
چیز عجیب و غریب
peculiar
دارای اخلاق غریب
curiosity
چیز غریب کمیاب
wondering
حیرت انگیز غریب
unheard
غیر معروف غریب
eccentrics
غیر عادی غریب
oddities
چیز عجیب و غریب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com