Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
administrative flight
هواپیمای اداری
Other Matches
lead aircraft
هواپیمای نوک یا هواپیمای رهبر هواپیمای هادی در تک هوایی
air picket
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
bureaucreacy
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
administrative wheeled vehicle fleet
کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
droning
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
towing
به حرکت دراوردن هواپیمای بی موتور با هواپیمای موتوردار یا اتومبیل یا قرقره و طناب
drones
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droned
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drone
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
clean aircraft
هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
bureaucrasy
حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracies
تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracy
تاسیسات اداری حکومت اداری
auto cat
هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی
dive bomber
هواپیمای بمب افکن شیرجه هواپیمای عمودرو
bogies
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
fighter
هواپیمای شکاری هواپیمای جنگنده
notional aircraft
هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
fighters
هواپیمای شکاری هواپیمای جنگنده
escort aircraft
هواپیمای اسکورت هواپیمای مراقب
flying crane
هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
air scout
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
workday
ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays
ایام کار اداری ساعات کار اداری
hostile track
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
bureaucrat
اداری
administerial
اداری
administrative
اداری
bureaucrats
اداری
departmental
اداری
executory
اداری
official
اداری
formal
اداری
office building
ساختمان اداری
bureaucreat
گماشته اداری
bureaus
هیئت اداری
circular letter
بخشنامه اداری
malfeasance
خطای اداری
management expenses
مخارج اداری
departmentally
ازلحاظ اداری
red tape
فرمالیته اداری
departmental intelligence
اطلاعات اداری
business hours
ساعت اداری
bureau
هیئت اداری
officialdom
سیستم اداری
administratively
بطور اداری
administrative law
قوانین اداری
administrative escort
ناو اداری
administrative flight
پرواز اداری
administrative command
فرماندهی اداری
administrative command
یکان اداری
administrative channels
طرق اداری
administrative channels
مجاری اداری
administrative capacity
فرفیت اداری
administrative approval
موافقتنامه اداری
administration building
قسمت اداری
administration building
ساختمان اداری
administrative law
حقوق اداری
administrative march
راهپیمایی اداری
administrative movement
حرکت اداری
paperwork
تشریفات اداری
administrative tribunal
دادگاه اداری
administrative services
قسمتهای اداری
administrative budget
بودجه اداری
bureaucrat
مامور اداری
administrative services
خدمات اداری
bureaucrats
مامور اداری
administrative publications
نشریات اداری
administrative order
دستور اداری
administrative net
شبکه اداری
officially
از طریق اداری
unofficial
غیر اداری
office computer
کامپیوتر اداری
a white collar job
کار اداری
officialism
سیستم اداری
service element
عنصر اداری
overhead gharges
هزینه اداری
official communications
مکاتبات اداری
circular letter
نامه اداری
prefecture
حوزه اداری
prefectoral
وابسته به اداری
office hours
ساعات اداری
office chair
مبل اداری
prefectorial
وابسته به اداری
office chair
صندلی اداری
office work
کار اداری
officialism
رسمیت مقررات اداری
placeman
صاحب منصب اداری
office information system
سیستم اطلاعات اداری
administrative escort
ناو اسکورت اداری
general administration cost
هزینه عمومی اداری
key personnels
کادر اداری اصلی
extra official
بیرون ازوفایف اداری
service echelon
رده اداری و خدماتی
out of
[outside]
office hours
خارج از ساعات اداری
Outside office hours.
خارج از وقت اداری
administrative landing
پیاده شدن اداری
deck department
قسمت اداری ناو
provisional order
دستور موقت اداری
administrative data processing
پردازش دادههای اداری
office swivel chair
صندلی گردان اداری
officer
مامور کارمند اداری
bureaucratic
وابسته به امور اداری
officers
مامور کارمند اداری
ministerial
وابسته به وزیر یا کشیش اداری
administrative(financial,legal)process.
جریان اداری (مالی .حقوقی )
disciplinary court
دادگاه انتظامی محکمه اداری
bureaucracy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
formally
مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
superstructure
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
administrative storage
انبار کردن به طریق اداری
genitourinary
وابسته به دستگاه اداری تناسلی
administrative lead time
زمان اداری دریافت اماد
superstructures
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
administrative shippings
ارسال اماد به طریق اداری
red tapism
رعایت تشریفات اداری به حدافراط
services
قسمتهای اداری ادارات نظامی
bureaucracies
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucrasy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
formal
مقید به اداب ورسوم اداری
bureaucrat
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
administrative acceptees
پرسنل قبول شده از نظر اداری
generals
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
bureaucrats
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
general
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
administrative landing
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
administrative segregation
زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
floatplane
هواپیمای اب
c a
هواپیمای سی 5 ا
tailless aircraft
هواپیمای بی دم
jet airplane
هواپیمای جت
attack plane
هواپیمای تک
admin
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
floatplane
هواپیمای دریایی
Canberra
هواپیمای تاکتیکی ب- 75
cargo transport
هواپیمای ترابری
shadows
هواپیمای یدک کش
shadowing
هواپیمای یدک کش
phantoms
هواپیمای فانتوم
shadow
هواپیمای یدک کش
glider
هواپیمای بی موتور
shadowed
هواپیمای یدک کش
gliders
هواپیمای بی موتور
cargo master
هواپیمای کارگوماستر
Airbuses
هواپیمای ارباس
naval aircraft
هواپیمای ناوپایه
tactical aircraft
هواپیمای جنگی
sweep fighter
هواپیمای اسکورت
starfighter
هواپیمای جت استارفایتر
small sircraft
هواپیمای کوچک
droning
هواپیمای بی خلبان
drones
هواپیمای بی خلبان
sailplane
هواپیمای بی موتور
droned
هواپیمای بی خلبان
drone
هواپیمای بی خلبان
quadruplane
هواپیمای چهارباله
monoplane
هواپیمای یک باله
trimotor
هواپیمای سه موتوره
triphibian
هواپیمای دریایی
flying boat
هواپیمای ابی
fighter
هواپیمای جنگنده
phantom
هواپیمای فانتوم
interceptors
هواپیمای رهگیر
fighters
هواپیمای جنگنده
hydro aeroplane
هواپیمای دریایی
Airbus
هواپیمای ارباس
integrated aircraft
هواپیمای یک پارچه
large aircraft
هواپیمای بزرگ
light aircraft
هواپیمای سبک
triplane
هواپیمای سه باله
triphibious
هواپیمای دریایی
reconnaissance flight
هواپیمای اکتشافی
aerodyne
هواپیمای موتوری
hydroplanes
هواپیمای دریایی
air ambulance
هواپیمای امبولانس
sorties
یک هواپیمای تک کننده
beeps
هواپیمای بی خلبان
beeping
هواپیمای بی خلبان
aircraft defective
هواپیمای معیوب
albatrose
هواپیمای الباتروس
anti submarine
هواپیمای ضد زیردریایی
assault aircraft
هواپیمای هجومی
beeped
هواپیمای بی خلبان
chicks
هواپیمای خودی
hydroplaning
هواپیمای دریایی
biplanes
هواپیمای دو باله
biplane
هواپیمای دو باله
sortie
یک هواپیمای تک کننده
biplane
هواپیمای دوباله
active aircraft
هواپیمای فعال
biplanes
هواپیمای دوباله
hydroplane
هواپیمای دریایی
amphibian
هواپیمای اب و خاکی
airliners
هواپیمای مسافربری
airliner
هواپیمای مسافربری
hydroplaned
هواپیمای دریایی
passenger aircraft
هواپیمای مسافربری
warplane
هواپیمای جنگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com