Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
progestin
هورمون مربوط به قبل ازدوره حاملگی
Other Matches
progesterone
هورمون مربوط به قبل از دوره حاملگی
post glacial
وابسته بزمانهای پس ازدوره یخ
preexilian
وابسته به قبل ازدوره اسارت یهود در بابل
conception
حاملگی
conceptions
حاملگی
fetation
حاملگی
interesting condition
حاملگی
pregnant
حاملگی
expectancy
پیش بینی حاملگی
expectance
پیش بینی حاملگی
hormones
هورمون
androgenic
هورمون
androgenous
هورمون
internal secretion
هورمون
hormone
هورمون
auxin
هورمون گیاهی
gestation
حاملگی وابسته بدوران رشد تخم یانطفه
progestational
وابسته بتغییرات هورمونی وبدنی زن قبل از حاملگی
antidiuretic hormone
هورمون کاهنده ادرار
adh
هورمون کاهنده ادرار
adrenocorticotropic hormone
هورمون ادرینو کورتیکوتروپیک
thyroid stimulating hormone
هورمون محرک غده تیروئید
gonadotropic hormone
هورمون محرک غده جنسی
acth
هورمون ادرینو کورتیکو تروپیک
tsh
هورمون محرک غده تیروئید
thyrotropic hormone
هورمون محرک غده تیروئید
ghrelin
[hunger hormone]
گرلین
[هورمون اشتها آور]
[بیوشیمی]
corticotropic hormone
هورمون محرک قشر غده فوق کلیوی
adrenaline
هورمون قسمت مرکز غده فوق کلیه که بالا برندهء خون و فشارخون است
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
pertaining
مربوط به
apposite
مربوط
pertinenet
مربوط
curatorial
مربوط به
related
مربوط
condequent
مربوط
coordinate
مربوط
irrelevant
نا مربوط
pertinent
مربوط به
pertinent
مربوط
for
مربوط به
cretaceous
مربوط به گچ
as for
مربوط به
eight bit system
مربوط به یک
hydraulic
مربوط به اب
correspondent
مربوط به
lineal
مربوط به خط
correspondents
مربوط به
vespertinal
مربوط به شب
affined
مربوط
proper
مربوط
coherent
مربوط
relevant
مربوط
caprine
مربوط به بز
germane
مربوط
churchly
مربوط به کلیسا
collegial
مربوط به دانشکده
aeronautical
مربوط به فضانوردی
personal
مربوط به کسی
arbitrative
مربوط بحکمیت
affiliates
مربوط ساختن
ecumenical
مربوط به سرتاسرجهان
occupational
مربوط به شغل
affiliated
مربوط ساختن
electrically
مربوط به الکتریسیته
budgetary
مربوط به بودجه
existential
مربوط به هستی
verbs
مربوط به صدا
affiliating
مربوط ساختن
verb
مربوط به صدا
retired
مربوط به بازنشستگی
commisural
مربوط به درزوپیوندگاه
computational
مربوط به یک محاسبه
mammary
مربوط به پستانداران
mammary
مربوط به پستان
futuristic
مربوط به اینده
vehicular
مربوط به خودرو
womanish
مربوط به زن یا زنان
Hellenic
مربوط به یونان
garlicky
مربوط به سیر
expiratory
مربوط به زفیر
faunae
مربوط به جانوران
polar
مربوط به قطب
filiate
مربوط ساختن
polar
مربوط به قط بها
genethliac
مربوط به طالع
four dimensional
مربوط به بعدچهارم
climatic
مربوط به اب وهوا
contiguous
مربوط بهم
glossal
مربوط به زبان
haemic
مربوط بخون
affiliate
مربوط ساختن
corresponsive
مربوط بیکدیگر
divisional
مربوط به تقسیم
goidelic
مربوط بسلت
fistulous
مربوط به ناسور
glyptic
مربوط به حکاکی
dictoral
مربوط به دکتری
prospective
مربوط به اینده
parental
مربوط به والدین
domiciliary
مربوط به خانه
communists
مربوط به کمونیسم
communist
مربوط به کمونیسم
operatic
مربوط به اپرا
gallinaceous
مربوط بماکیان
marital
مربوط به زناشویی
familial
مربوط به خانواده
aguish
مربوط به تب و لرز
agrologic
مربوط بخاکشناسی
municipal
مربوط به شهرداری
attached
مربوط متعلق
valedictory
مربوط به خداحافظی
military
مربوط به نظام
aluminous
مربوط به الومینیوم
amazonian
مربوط به امازونها
ameba
مربوط به امیب
surgical
مربوط به جراحی
analitical
مربوط به تجزیه
ammino
مربوط به امونیاک
psychiatric
مربوط به روانپزشکی
ameboid
مربوط به امیب
centenarian
مربوط به قرن
amebic
مربوط به امیب
ameban
مربوط به امیب
adulterous
مربوط به زنا
commercial
مربوط به تجارت
nasal
مربوط به بینی
fossils
مربوط بادوارگذشته
fossil
مربوط بادوارگذشته
fractional
مربوط به بخشها
fractional
مربوط به بخشهایی
racing
مربوط بمسابقه
outbound
مربوط به خارج
dependent
مربوط محتاج
nautical
مربوط به کشتیرانی
ovarian
مربوط به تخمدان
baronial
مربوط به بارون
textual
مربوط به متن یا نص
concern
مربوط بودن به
achaian
مربوط به اخائیه
American
مربوط بامریکا
Americans
مربوط بامریکا
achaean
مربوط به اخائیه
circumstantial
مربوط به موقعیت
acetarious
مربوط به سالاد
concerns
مربوط بودن به
chromic
مربوط به کرومیوم
technological
مربوط به فناوری
technologically
مربوط به فناوری
geriatric
مربوط به پیری
centenarians
مربوط به قرن
bear on
مربوط بودن
basal
مربوط به ته یابنیان
bardic
مربوط به رامشگری
feminine
مربوط به جنس زن
britannic
مربوط به بریتانیا
speculative
مربوط به اندیشه
brumal
مربوط به زمستان
chromatic
مربوط به رنگها
anal
مربوط به مقعد
cerebellar
مربوط به مخچه
acrobatic
مربوط به بندبازی
capitular
مربوط بفصل
caloric
مربوط به کالری
calligraphic
مربوط به خطاطی
c
مربوط به کامپیوتر
my
مربوط بمن
nuclear
مربوط به اتمی
archival
مربوط به بایگانی
aesthetic
مربوط به علم
aesthetically
مربوط به علم
arbitral
مربوط به حکمیت
anglian
مربوط به نژاد
anent
در مشارکت با مربوط به
ceremonial
مربوط به جشن
ceremonials
مربوط به جشن
arithmeticlal
مربوط به حساب
arteriovenous
مربوط به رگها
as to
عطف به مربوط به
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com