English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
luteal وابسته بجسم زردتخمدان یا زرده تخم مرغ
Other Matches
fluidic وابسته بجسم سیال
transubstantiate بجسم دیگری تبدیل کردن
transubstantiation تبدیل جسمی بجسم دیگر
deutoplasm زرده
vitelline زرده تخم مرغی
vitellus زرده تخم مرغ
yolks زرده تخم مرغ
vitelline زرده تخم مرغ
yoke زرده تخم مرغ
yolk زرده تخم مرغ
deutoplasm زرده تخم مرغ
transubstantiation اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
yolk sac کیسه زرده دورتادور جنین
vitelline مربوط به زرده تخم مرغ
eggnog مخلوط زرده تخم مرغ و شیر
scrambled eggs نیمروی زرده و سفیده مخلوط شده
nogg زرده تخم مرغ که بامشروب مخلوط شده باشد
vitellin ویتلین : ماده بیاض البیضی زرده تخم مرغ
panada نان جوشانده درشیر با زرده تخم مرغ وغیره
panade نان جوشانده درشیر با زرده تخم مرغ وغیره
nog میخ بزرگ چوبی زرده تخم مرغ که بامشروب مخلوط شده باشد
souffle خوراک مرکب از زرده تخم مرغ وگوشت وپنیر وشکلات پارچه نازک گل برجسته زنانه
souffles خوراک مرکب از زرده تخم مرغ وگوشت وپنیر وشکلات پارچه نازک گل برجسته زنانه
soufflTs خوراک مرکب از زرده تخم مرغ وگوشت وپنیر وشکلات پارچه نازک گل برجسته زنانه
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associating وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pertianing وابسته
thereof وابسته به ان
appurtenant وابسته
congenerous وابسته
attendants وابسته
comprador وابسته
commissarial وابسته به
subordinating وابسته
of kin وابسته
belonging وابسته ها
elysian وابسته به
contingent وابسته
dependent وابسته
attendant وابسته
monitorial وابسته به
tuitionary وابسته به
thereof=of that وابسته به ان
diphtheric وابسته به
aquatic وابسته به اب
cantabrigian وابسته به
plantar وابسته به کف پا
interdependent وابسته
related وابسته
affiliate وابسته
federate وابسته
federated وابسته
affiliating وابسته
affiliates وابسته
federates وابسته
adjective وابسته
adjectives وابسته
carpal وابسته به مچ
dependant وابسته
dependants وابسته
syncop وابسته به غش
akin وابسته
pertinent وابسته
federating وابسته
affiliated وابسته
subordinates وابسته
pyrexial وابسته به تب
contingents وابسته
pertaining وابسته
febile وابسته به تب
relative وابسته
correspondents وابسته
messianic وابسته به
elfin وابسته به جن
germane وابسته
levitical وابسته به
relevant وابسته
pyrexic وابسته به تب
hanger on وابسته
cephalic وابسته به سر
pyretic وابسته به تب
attached وابسته
correspondent وابسته
israelitish وابسته به
subordinate وابسته
sexual organs وابسته به
attache وابسته
riverrine وابسته به
wedded وابسته
attributable وابسته به
subordinated وابسته
ethnicity وابسته به نژادشناسی
army attache وابسته زمینی
pygmaean وابسته به پیگمی ها
pharmacologic وابسته بداروشناسی
army attache وابسته نظامی
pleural وابسته به شامه شش
ethnic وابسته به نژادشناسی
auditive وابسته به شنوایی
aortic وابسته بشاهرگ
photic وابسته به تولیدنور
aortal وابسته بشاهرگ
pubertal وابسته به بلوغ
seminal وابسته به منی
pythian وابسته به "اپولو"
pyrrhic وابسته به " پیروس "
puberal وابسته به بلوغ
photic وابسته به نوروروشنایی
municipal وابسته بشهرداری
pharyngal وابسته به گلوگاه
pharisaic وابسته به فریسی
associated company شرکت وابسته
psychiatric وابسته به روانپزشکی
rectal وابسته به مقعد
rectorial وابسته به rector
homicidal وابسته به ادمکشی
rhinal وابسته به بینی
solar وابسته بخورشید
photographic وابسته به عکاسی
surgical وابسته به جراحی
auricular وابسته بشنوایی
peruvian وابسته به پرو
oracular وابسته به وحی
perlitic وابسته به مروارید
porcine وابسته بخوک
ranine وابسته به وزغ
radio ulnar وابسته به زندبالاوزندپائین
astronautical وابسته به فضانوردان
pygmean وابسته به پیگمی ها
scientific وابسته بعلم
investigatory وابسته به رسیدگی
vital وابسته به زندگی
vital وابسته بزندگی
attache وابسته نظامی
menstrual وابسته به قاعده گی
petrologic وابسته به سنگ
petiolar وابسته به برگدم
nassal وابسته به بینی
radio carpal وابسته به زندبالاومچ
anginal وابسته به گلودرد
antichristian وابسته به دجال
marine وابسته به دریانوردی
missions وابسته به ماموریت
mission وابسته به ماموریت
landed وابسته بزمین
pessimistic وابسته به بدبینی
nasal وابسته به منخرین
nasal وابسته به بینی
emotive وابسته به احساسات
programmatic وابسته به پروگرام
oratorical وابسته به سخنرانی
promethean وابسته به پرومیتوس
focal وابسته بکانون
planetary وابسته به سیاره
presbyterial وابسته به کشیش ها
press attache وابسته مطبوعاتی
prefectorial وابسته به اداری
marines وابسته به دریانوردی
connubial وابسته به زناشویی
maritime وابسته بدریانوردی
potamic وابسته به رودها
materialistic وابسته به مادیات
paralytic وابسته به فلج
paralytics وابسته به فلج
naval وابسته به کشتی
predial or prae وابسته به زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com