Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
ganglionic
وابسته بغده عصب شبیه به غده عصب
Other Matches
thyroid
وابسته بغده درقی
thyroids
وابسته بغده درقی
parotid
وابسته بغده بزاق زیرگوش
adrenal
مربوط بغده فوق کلیوی
ralliform
وابسته به ابچلیک شبیه ابچلیک
pronominal
وابسته به ضمیر شبیه ضمیر
gooseneck
هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
pinnulate
شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated
شبیه برگچه شبیه بالچه
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associate
وابسته وابسته کردن
associates
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
associated
وابسته وابسته کردن
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
more like;most like
شبیه تر
luteous
شبیه گل
medals
شبیه
analogous
شبیه
medal
شبیه
similar
<adj.>
شبیه
alike
<adj.>
شبیه
anthoid
شبیه به گل
similar
شبیه
near
شبیه
neared
شبیه
nearer
شبیه
nearest
شبیه
nearing
شبیه
feathery
شبیه به پر
like
<adj.>
شبیه
nears
شبیه
related
<adj.>
شبیه
make
شبیه
similiar
شبیه
similar to that
شبیه به ان
quasi
شبیه
similes
شبیه
simile
شبیه
personator
شبیه
pygidial
شبیه دم
near-
شبیه
womanlike
شبیه زن
papilionaceous
شبیه
simulant
شبیه
makes
شبیه
wifelike
شبیه زن
akin
<adj.>
شبیه
imitation
شبیه
imitations
شبیه
vestibular
شبیه رخت کن
equal
همرتبه شبیه
assimilated
شبیه ساختن
steamy
شبیه بخار
anthropomorphic
شبیه انسان
liker to god than man
شبیه تر بخداتاادم
sagittate
شبیه تیر
polypous
شبیه بواسیرلحمی
steamiest
شبیه بخار
steamier
شبیه بخار
humanoids
شبیه انسان
virgulate
شبیه میله
assimilates
شبیه ساختن
humanoid
شبیه انسان
vestibular
شبیه اتاقک
splenoid
شبیه به طحال
waterish
هر چیزی شبیه اب
lilied
شبیه سوسن
spatulate
شبیه مرهم کش
simulated
شبیه ساخته
gipsies
شبیه کولی
simulators
شبیه ساز
likes
شبیه همچون
wavelike
شبیه موج
simulator
شبیه ساز
limacine
شبیه نرم تن
spheroid
شبیه کره
limaciform
شبیه نرم تن
assimilating
شبیه ساختن
whippy
شبیه شلاق
assimilate
شبیه ساختن
palating
شبیه کاخ
bent
علف شبیه نی
ovine
شبیه گوسفند
osteal
شبیه استخوان
popish
شبیه کاتولیک
spongy
شبیه اسفنج
ophitic
شبیه مار
ophidian
شبیه مار
spidery
شبیه عنکبوت
oleaginous
شبیه روغن
piscine
شبیه ماهی
tonsillar
شبیه لوزتین
pisiform
شبیه نخود
styloid
شبیه نیزه
sulfurous
شبیه گوگرد
panduriform
شبیه ویولون
palmate
شبیه پنجه
phylloid
شبیه برگ
taffia
مشروبی شبیه رم
tafia
مشروبی شبیه رم
take after
شبیه بودن
gypsy
شبیه کولی
gypsies
شبیه کولی
sylphlike
شبیه جن هوایی
susurrus
شبیه نجوا
susurrous
شبیه نجوا
the d.
فن شبیه سازی
sulphurous
شبیه گوگرد
the drama
فن شبیه سازی
the profession
اهل شبیه
stubbly
شبیه کاهبن
platinoid
شبیه پلاتین
ursine
شبیه خرس
vapory
شبیه بخار
simulations
شبیه سازی
vaulty
شبیه طاق
vee
شبیه حرف v
polypose
شبیه بواسیرلحمی
nomological
شبیه قانون
lupine
شبیه گرگ
lupin
شبیه گرگ
simulation
شبیه سازی
trapezium
شبیه ذوذنقه
liverish
شبیه جگر
trichoid
شبیه موی
platy
شبیه بشقاب
plexiform
شبیه شبکه
more like;most like
شبیه ترین
typal
شبیه نمونه
molluscoid
شبیه نرم تن
stomatic
شبیه دهان
pithy
شبیه مغز
plexiform
شبکهای شبیه رگ
uncial
شبیه یک دوازدهم
plumy
شبیه پر کرکی
ungual
سم دار شبیه سم
vermiform
شبیه کرم
libriform
شبیه لیف
spidery
شبیه تارعنکبوت
alike
شبیه یکسان
rival
نظیر شبیه
rivaled
نظیر شبیه
rivaling
نظیر شبیه
rivalled
نظیر شبیه
for all the world like
کاملا` شبیه
carinal
شبیه زورق
rivalling
نظیر شبیه
rivals
نظیر شبیه
trochal
شبیه چرخ
psittaceous
شبیه طوطی
butyraceous
شبیه کره
protean
شبیه Proteus
airily
شبیه هوا
images
شبیه سازی
image
شبیه سازی
likens
شبیه شدن
catty
شبیه گربه
cattiest
شبیه گربه
cattier
شبیه گربه
likenesses
شکل شبیه
likeness
شکل شبیه
sloughy
شبیه دله
like
شبیه همچون
fiddleback
شبیه کمانچه
fiddleback
شبیه ویولون
sculpturesque
شبیه مجسمه
bovine
شبیه گاو
reniform
شبیه کلیه
rhizome
شبیه ریشه
screwlike
شبیه اچار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com