Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
ralliform
وابسته به ابچلیک شبیه ابچلیک
Other Matches
landrail
ابچلیک صحرایی
plover
ابچلیک ساده لوح
marsh hen
ابچلیک باتلاقی امریکا
plovers
ابچلیک ساده لوح
gallinule
نوعی پرنده ابزی از خانواه ابچلیک ها
ganglionic
وابسته بغده عصب شبیه به غده عصب
pronominal
وابسته به ضمیر شبیه ضمیر
gooseneck
هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
pinnulated
شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate
شبیه برگچه شبیه بالچه
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associates
وابسته وابسته کردن
associated
وابسته وابسته کردن
associate
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
near-
شبیه
pygidial
شبیه دم
more like;most like
شبیه تر
medals
شبیه
nearer
شبیه
neared
شبیه
near
شبیه
makes
شبیه
make
شبیه
similar
شبیه
imitation
شبیه
anthoid
شبیه به گل
nearest
شبیه
medal
شبیه
quasi
شبیه
nears
شبیه
similar to that
شبیه به ان
similiar
شبیه
womanlike
شبیه زن
simulant
شبیه
analogous
شبیه
nearing
شبیه
wifelike
شبیه زن
simile
شبیه
similes
شبیه
like
<adj.>
شبیه
personator
شبیه
papilionaceous
شبیه
related
<adj.>
شبیه
similar
<adj.>
شبیه
akin
<adj.>
شبیه
feathery
شبیه به پر
imitations
شبیه
luteous
شبیه گل
alike
<adj.>
شبیه
prismoidal
شبیه منشور
pithy
شبیه مغز
the d.
فن شبیه سازی
keel shaped
شبیه ته کشتی
gypsies
شبیه کولی
stomatic
شبیه دهان
lacertilian
شبیه مارمولک
more like;most like
شبیه ترین
dermoid
شبیه پوست
ophidian
شبیه مار
platy
شبیه بشقاب
splenoid
شبیه به طحال
dermoidal
شبیه پوست
steamier
شبیه بخار
steamiest
شبیه بخار
ovine
شبیه گوسفند
steamy
شبیه بخار
protean
شبیه Proteus
plexiform
شبیه شبکه
haematoid
شبیه بخون
susurrous
شبیه نجوا
susurrus
شبیه نجوا
snuffy
شبیه انفیه
eugenoid
شبیه اوگانا
gipsies
شبیه کولی
bent
علف شبیه نی
sylphlike
شبیه جن هوایی
nomological
شبیه قانون
polypous
شبیه بواسیرلحمی
tafia
مشروبی شبیه رم
farfetched
شبیه بعید
taffia
مشروبی شبیه رم
gypsy
شبیه کولی
sulphurous
شبیه گوگرد
take after
شبیه بودن
plexiform
شبکهای شبیه رگ
stubbly
شبیه کاهبن
fiddleback
شبیه کمانچه
oleaginous
شبیه روغن
liverish
شبیه جگر
fiddleback
شبیه ویولون
plumy
شبیه پر کرکی
styloid
شبیه نیزه
encephaloid
شبیه مغز
epithelial
شبیه بشرهای
epithelioid
شبیه بشرهای
sulfurous
شبیه گوگرد
polypose
شبیه بواسیرلحمی
likes
شبیه همچون
airily
شبیه هوا
alike
شبیه یکسان
ghostliness
شبیه به روح
typal
شبیه نمونه
rival
نظیر شبیه
rivaled
نظیر شبیه
rivaling
نظیر شبیه
rivalled
نظیر شبیه
likens
شبیه شدن
likens
شبیه کردن
liked
شبیه همچون
like
شبیه همچون
liken
شبیه کردن
liken
شبیه شدن
likened
شبیه کردن
likened
شبیه شدن
likening
شبیه کردن
likening
شبیه شدن
rivalling
نظیر شبیه
rivals
نظیر شبیه
virgulate
شبیه میله
goosy
شبیه غاز
grapy
شبیه انگور
ursine
شبیه خرس
astral
شبیه ستاره
bovine
شبیه گاو
haemoid
شبیه خون
vee
شبیه حرف v
vaulty
شبیه طاق
goosey
شبیه غاز
henny
شبیه بمرغ
palating
شبیه کاخ
vestibular
شبیه اتاقک
panduriform
شبیه ویولون
vestibular
شبیه رخت کن
palmate
شبیه پنجه
uncial
شبیه یک دوازدهم
vermiform
شبیه کرم
ungual
سم دار شبیه سم
vapory
شبیه بخار
the drama
فن شبیه سازی
simulations
شبیه سازی
for all the world like
کاملا` شبیه
simulation
شبیه سازی
spongy
شبیه اسفنج
the profession
اهل شبیه
ophitic
شبیه مار
platinoid
شبیه پلاتین
ichthyoid
شبیه ماهی
pisiform
شبیه نخود
piscine
شبیه ماهی
popish
شبیه کاتولیک
tonsillar
شبیه لوزتین
anthropomorphic
شبیه انسان
humanoid
شبیه انسان
equaling
همرتبه شبیه
equalled
همرتبه شبیه
equalling
همرتبه شبیه
equals
همرتبه شبیه
wavelike
شبیه موج
waterish
هر چیزی شبیه اب
trapezium
شبیه ذوذنقه
trichoid
شبیه موی
equaled
همرتبه شبیه
equal
همرتبه شبیه
humanoids
شبیه انسان
osteal
شبیه استخوان
assimilate
شبیه ساختن
assimilated
شبیه ساختن
assimilates
شبیه ساختن
assimilating
شبیه ساختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com