English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
phlogistic وابسته به اصل اتش مربوط به اماس وتب
Other Matches
arthritic مربوط به ورم و اماس مفصل
iritic وابسته به اماس عنبیه
myomatous وابسته به اماس ماهیچه
phlebitic وابسته به اماس دیواره ورید
parotitic وابسته به اماس غده بناگوشی
gubernatorial مربوط به حکمران وابسته به فرماندار
antineuritic برضد اماس عصب مخاف اماس عصبی
appendicitis اماس ضمیمه روده اماس اپاندیس
bathymetric مربوط باندازه گیری عمق وابسته به ژرفاسنجی
elocutionary وابسته بشیوه سخنوری مربوط بحسن تقریر
anthropological وابسته بانسان شناسی مربوط بطبیعت انسانی
peroneal وابسته به نازک نی مربوط بقسمت خارجی ساق پا
ethnological وابسته به نژادشناسی مربوط بعلم طوایف بشر
hygeian وابسته به دارگونهء تندرستی مربوط به رب النوع صحت بهداشت
genetic وابسته به پیدایش یا اصل هر چیز مربوط به تولید و وراثت
archeologic وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
occasional وابسته به فرصت یا موقعیت مربوط به بعضی از مواقع یاگاه و بیگاه
macrurous مربوط به دسته دم درازان از سخت پوستان وابسته به خرچنگهای دریایی
pugilistic وابسته به مشت بازی مربوط به مشت زنی
bacteriologic مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
poking اماس
pokes اماس
swellings اماس
edema اماس
vulvitis اماس کس
single pneumonia اماس یک شش
encephalitis اماس مخ
swelling اماس
pulmonitis اماس شش
neuritis پی اماس
poked اماس
poke اماس
myelitis اماس
dilation اماس
tumescence اماس
tuberosity اماس
turgidity اماس
inturgescence اماس
tumefaction اماس
phrenitis اماس مخ
tumidity اماس
lymphdenomia اماس
double pneumonia اماس هر دو شش
lymphangitis اماس
phlegmasia اماس
intumescence اماس
inflammation اماس
frost hoil اماس
orchitis اماس خایه
swollen اماس کرده
hysteritis اماس زهدان
enchondroma اماس غضروفی
ophthalmitis اماس چشم
carcinoma اماس سرطانی
salpingitis اماس شیپور
cystitis اماس مثانه
bronchitis اماس نایژه
splenitis اماس اسپرز
turgescent اماس کننده
ileitis اماس ایلئون
dermatitis اماس پوست
turgescence اماس بادکردگی
tonsillitis اماس لوزه
tumid اماس کرده
osteitis اماس استخوان
glandular swelling اماس غدد
enteritis اماس روده
colpitis اماس مهبل
crystallitis اماس جلیدیه
gnathitis اماس گونه
podarthritis اماس بندهای پا
cutitis اماس زیرپوست
dactylitis اماس انگشت
tracheitis اماس نای
conjunctivitis اماس ملتحمه
otitis اماس گوش
hepatitis اماس کبدی
phlogosis اماس برونی
hydrocile اماس خایه
tumefactive اماس دار
dermatosis اماس پوست
turgid اماس دار
arthritis اماس مفصل
keratitis اماس قرنیه
blepharitis اماس پلک
garget اماس پستان
brainfever اماس مغز
palpebritis اماس پلک
fibroma اماس لیفی
intumescent اماس کننده
retinitis اماس شبکیه
intumescent اماس کرده
nasitis اماس بینی
quinsy اماس چرکدارلوزتین
metritis اماس زهدان
iritis اماس عنبیه
inoma اماس لیفی
huff اماس کردن
scleritis اماس صلبیه
myositis اماس ماهیچه
intumesce اماس کردن
antiphlogistic اماس نشان
ague cake اماس اسپرزازنوبه
gastritis اماس معده
faucitis اماس گلو
odontitis اماس دندان
swelled اماس کردن
bunchout اماس کردن
pyelitis اماس لگن چه
colitis اماس قولون
arteritis اماس شریان
lentitis اماس جلیدیه
swell اماس کردن
nephritis اماس گرده
fretty اماس کرده
swells اماس کردن
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
hyalitis اماس رطوبت شیشهای
housemaid's knee اماس کاسه زانو
diaphragmatitis اماس حجاب حاجز
laminitis اماس لایههای حساس
antiphlogistic داروی اماس نشان
mesenteritis اماس روده بند
arthritic مبتلا به اماس مفصل
diaphragmitis اماس حجاب حاجز
vaginitis اماس یا ورم مهبل
phlegmasia alba dolens اماس سیاهرگهای نفاسی
fibro chondritis اماس غضروف لیفی
duodenitis اماس روده اثناعشر
moon blind دچار اماس نوبتی
gnathitis اماس ارواره بالا
pericarditis اماس ابشامه قلب
tumescent اماس کرده اماسیده
scrotitis اماس کیسه خایه
iritic دچار اماس عنبیه
oophoritis اماس تخم دان
gastro enteritis اماس معده وروده
enostosis اماس درونی استخوان
endometritis اماس درونی زهدان
endocarditis اماس غشاء درونی دل
bursitis اماس کیسههای مفصلی
acromastitis اماس نوک پستان
endo arterities اماس درونی شریان
ileitis اماس روده دراز
pleurisy اماس شامه ریه
mastitis اماس غدههای پستان
ophthalmia اماس چشم رمد
his eyes were inflammed چشمهایش اماس کرد
paranephritis اماس بافتهای گرداگردگرده
parotiditis اماس غده بناگوشی
myocarditis اماس ماهیچه قلب
mastoditis اماس زائده پستانی
lymphadenitis اماس غدد لفناوی
sylosis اماس پلک وسفتی
deliescence تحلیل ناگهانی اماس
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
tumify اماس کردن متورم ساختن
mallenders اماس پشت زانوی اسب
phlebitic دچار اماس جدار ورید
uteritis اماس زهدان التهاب رحم
malanders اماس پشت زانوی اسب
pericarditis اماس برون شامه قلب
rhachitis اماس یا ورم مهره پشت
internal ophthalmia اماس درونی تخم چشم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com