Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
cyclostomate
وابسته به جانور دهان گرد
cyclostomatous
وابسته به جانور دهان گرد
Other Matches
stomal
دهان دار وابسته به دهان
cyclostome
جانور از راسته دهان گردان
stomatal
وابسته به دهان
stomatogastric
وابسته به دهان ومعده
amoebic
وابسته به جانور تک سلولی
amphibiotic
وابسته به جانور دوزیستی
zoological
وابسته به جانور شناسی حیوان
zoographic
وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
zoographical
وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
ctenophoran
وابسته بشانه داران جانور شانه دار
minions
شخص یا جانور سوگلی نوکریا وابسته چاپلوس معشوق
minion
شخص یا جانور سوگلی نوکریا وابسته چاپلوس معشوق
slaver
گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver
اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
epizoic
زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
rictus
گشادی دهان چاک دهان پرندگان
To pass the news by word of mouth .
خبری را در دهان به دهان پخش کردن
kiss of life
تنفس مصنوعی دهان به دهان
zoo ecology
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
expired air method
روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
chops
دهان
mouthed
دهان
mouth
دهان
slobbered
اب دهان
gobs
دهان
puss
دهان
gob
دهان
OS
دهان
jibs
دهان
spittle
اب دهان
jib
دهان
jibbed
دهان
potato box
دهان
jibbing
دهان
polystome
دهان
polystomatous
دهان
saliva
اب دهان
astomatal
بی دهان
unmuffle
دهان
slobber
اب دهان
slobbering
اب دهان
astomatous
بی دهان
mouthing
دهان
mouths
دهان
slobbers
اب دهان
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
astomatal
فاقد دهان
throats
صدا دهان
throat
صدا دهان
halitosis
گند دهان
widemouthed
دهان باز
gag
دهان باز کن
gagged
دهان باز کن
slobbering
دهان را اب انداختن
stoma
شکاف دهان
gymnostomous
برهنه دهان
stomatal
دهان دار
stomatous
دهان دار
stomatology
دهان پزشکی
scolded
ادم بد دهان
insalivate
اب دهان زدن به
slobbers
دهان را اب انداختن
stomatitis
ورم دهان
stomatic
شبیه دهان
gags
دهان باز کن
reeks
بخار دهان
reeking
بخار دهان
fomalhaut
دهان ماهی
mouth-watering
دهان آب انداز
toho
دهان ببر
mouthwash
دهان شویه
reeked
بخار دهان
reek
بخار دهان
mum's the word
<idiom>
دهان قرص
mouthwashes
دهان شویه
scolds
ادم بد دهان
to shut up
دهان بستن
scold
ادم بد دهان
slobbered
دهان را اب انداختن
gagging
دهان باز کن
slobber
دهان را اب انداختن
fetid
گند دهان
palate
سقف دهان
palates
سقف دهان
say a mouthful
<idiom>
حرف دهان پر کن
spits
اب دهان خدو
peroral
از راه دهان
cyclostomatous
دهان گرد
mouthy
دهان دار
mouthing
در دهان گذاشتن
mouths
در دهان گذاشتن
rictus
چاک دهان
orals
از راه دهان
openmouthed
دهان باز
oral
از راه دهان
spit
اب دهان خدو
microstomous
کوچک دهان
mouthed
در دهان گذاشتن
mouth
در دهان گذاشتن
neb
پوزه دهان
cyclostomate
دهان گرد
animal
جانور
creatures
جانور
creature
جانور
beasts
جانور
nightwalker
جانور شب پر
beast
جانور
it pron
ان جانور
johnny
جانور نر
ruffianly
جانور خو
animals
جانور
structure of an animal
جانور
it
ان جانور
animalize
جانور
apod
جانور بی پا
he
جانور نر
malacostracan
جانور
hagfish
مارماهی دهان گرد
bad breath
بدبویی دهان
[پزشکی]
to escape one's lips
از دهان کسی در رفتن
trap
نیرنگ فریب دهان
To muzzle the people.
دهان مردم را بستن
he has a loose tongue
دهان لقی دارد
xerostomia
خشکی دهان
[پزشکی]
mugging
ساده لوح دهان
dry mouth syndrome
خشکی دهان
[پزشکی]
mugged
ساده لوح دهان
mug
ساده لوح دهان
dry mouth
خشکی دهان
[پزشکی]
throw to the wolves
<idiom>
به دهان گرگ انداختن
fetor oris
بدبویی دهان
[پزشکی]
toadfish
ماهی دهان گشاددریایی
paralysis of the face
لغو یا کجی دهان
orinasal
از دهان و بینی درامده
slobber
اب دهان روان ساختن
blurt
از دهان بیرون انداختن
drools
اب از دهان تراوش شدن
drooling
اب از دهان تراوش شدن
halitosis
بدبویی دهان
[پزشکی]
slobbered
اب دهان روان ساختن
fish fag
زن بدزبان یابد دهان
drooled
اب از دهان تراوش شدن
slobbering
اب دهان روان ساختن
drool
اب از دهان تراوش شدن
slobbers
اب دهان روان ساختن
fullmouthed
دارای دهان کامل
socket
کام
[سقف دهان]
Wellington
چکمه دهان گشاد
squiggle
در دهان قرقره کردن
mush
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
pie hole
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
spiracular
شبیه سوراخ دهان
sound off
مزه دهان کسیرافهمیدن
bazoo
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
maw
دهان
[اصطلاح روزمره]
yap
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
spit
اب دهان پرتاب کردن
spits
اب دهان پرتاب کردن
fondants
شیرینی ای که در دهان اب میشود
swearer
ادم بد دهان وفحاش
clump block
قرقره دهان گشاد
muzzle
دهان بند دهنه
gob
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
muzzling
دهان بند دهنه
muzzles
دهان بند دهنه
jaws
دهان
[اصطلاح روزمره]
cake-hole
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
chops
دهان
[اصطلاح روزمره]
trap
دهان
[اصطلاح روزمره]
muzzled
دهان بند دهنه
fondant
شیرینی ای که در دهان اب میشود
gags
دهان بند بستن
mouthpart
زائده نزدیک دهان
squiggles
در دهان قرقره کردن
screw up
غنچه کردن دهان
ejaculated
از دهان بیرون پراندن
mugs
ساده لوح دهان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com