Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
parian |
وابسته به جزیرهای دردریای اژه که مرمری ان بنام است |
|
|
Other Matches |
|
caribbean |
جزایرواقع دردریای کاریب |
polacre |
کشتی دکلی بازرگانی دردریای مدیترانه |
corsican |
اهل جزیره کورس دردریای مدیترانه |
peninsular |
شبه جزیرهای |
insular |
جزیرهای منزوی |
maderia |
نام جزیرهای است دراقیانوس اطلس |
marmorean |
مرمری |
marmoreal |
مرمری |
alabastrine |
مرمری |
marmoraceous |
مرمری |
jetted |
مرمری فوران |
jets |
مرمری فوران |
jet |
مرمری فوران |
jetting |
مرمری فوران |
parian ware |
چینی مرمری |
marbleize |
رنگ مرمری زدن |
marbles |
تیله بازی مرمری |
marble facing |
نمای سنگ مرمری |
marble |
تیله بازی مرمری |
atlantis |
جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است |
pavonazzo |
مرمری که رنگهای پرطاووسی دارد |
onyx marble |
سنگ مرمری که رکههای رنگارنگ دارد |
namely |
بنام |
for the love of |
بنام , |
in f.of |
بنام |
preconize |
بنام فراخواندن |
name |
بنام صداکردن |
names |
بنام صداکردن |
in the name of justice |
بنام عدالت |
polynia |
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده |
ghostwrite |
بنام شخص دیگری نوشتن |
the lot fell upon me |
قرعه بنام من اصابت کرد |
jutte |
نوعی سلاح بنام ده دست |
aaron's beard |
گیاهی از خانواده هوفاریقون بنام hypericumcalycinum |
emmer |
نوعی گندم سرخ بنام شعیر ابلیس |
misname |
بنام اشتباهی صدا کردن دشنام دادن |
namesakes |
کسی که بنام دیگری نام گذاری شود |
lima bean |
نوعی لوبیا بنام لاتین limensis Phaseolus |
yaws |
بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام |
asp |
نوعی مار بنام لاتین haje Naja |
namesake |
کسی که بنام دیگری نام گذاری شود |
hare and hounds |
بازی ای که دوتن بنام خرگوش ازپیش دویده خردههای کاغذبرزمین م |
p code |
روشی برای ترجمه کد منبع به یک کد واسط بنام کد Pتوسط یک کامپایلر |
islets of langerhans |
دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند |
morse alphabet or code |
الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد |
Jesuit |
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد |
Jesuits |
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد |
parbasis |
سرودی که دسته تهلیل خوانان بنام سازنده ان وبعنوان تماشاکنندگان میخواند |
phallic |
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب |
limitation of actions |
در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است |
island bases |
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی |
garters |
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب |
garter |
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب |
syzygial |
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم |
bureaucratic |
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری |
olympian |
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک |
escolar |
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است |
choral |
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی |
telepathic |
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر |
subglacial |
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان |
dialectological |
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی |
phylar |
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد |
rectal |
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ |
vehicular |
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر |
sothic |
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی |
puritanical |
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان |
lexicographic |
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری |
pearl |
مروارید [طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.] |
aluminium |
فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری |
aluminum |
فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری |
erotic |
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros |
cliquey |
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه |
kinetic |
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه |
cliquy |
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه |
monarchic |
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت |
supervisory |
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری |
Pashtan |
قبایل پشتو [که در افغانستان و پاکستان زندگی می کنند و فرش های آن بنام های درانی، گلیزائی، هفت بالا و شیرخانی در بازار معروف می باشند.] |
lithic |
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم |
frontal |
وابسته به پیشانی وابسته بجلو |
zygose |
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی |
sister services |
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته |
log wood |
درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.] |
hermitical |
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین |
morphic |
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود |
Neanderthal |
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه |
Call a spade a spade. <proverb> |
بیل را بیل بنام. |
associated |
وابسته وابسته کردن |
associate |
وابسته وابسته کردن |
associating |
وابسته وابسته کردن |
associates |
وابسته وابسته کردن |
physico chemical |
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی |
popliteal |
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی |
poplitaeal |
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی |
epistemologycal |
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی |
life cycle hypothesis |
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است . |
aquatic |
وابسته به اب |
affiliate |
وابسته |
appurtenant |
وابسته |
attendant |
وابسته |
affiliating |
وابسته |
riverrine |
وابسته به |
tuitionary |
وابسته به |
affiliates |
وابسته |
plantar |
وابسته به کف پا |
hanger on |
وابسته |
dependant |
وابسته |
dependants |
وابسته |
elysian |
وابسته به |
attendants |
وابسته |
attached |
وابسته |
monitorial |
وابسته به |
diphtheric |
وابسته به |
related |
وابسته |
congenerous |
وابسته |
pertinent |
وابسته |
adjectives |
وابسته |
akin |
وابسته |
syncop |
وابسته به غش |
thereof=of that |
وابسته به ان |
carpal |
وابسته به مچ |
pyretic |
وابسته به تب |
pyrexial |
وابسته به تب |
pyrexic |
وابسته به تب |
cantabrigian |
وابسته به |
federating |
وابسته |
federates |
وابسته |
federated |
وابسته |
adjective |
وابسته |
affiliated |
وابسته |
comprador |
وابسته |
commissarial |
وابسته به |
of kin |
وابسته |
pertianing |
وابسته |
relative |
وابسته |
attache |
وابسته |
interdependent |
وابسته |
thereof |
وابسته به ان |
cephalic |
وابسته به سر |
federate |
وابسته |
contingents |
وابسته |
germane |
وابسته |
subordinate |
وابسته |
subordinates |
وابسته |
belonging |
وابسته ها |
febile |
وابسته به تب |
sexual organs |
وابسته به |
correspondent |
وابسته |
correspondents |
وابسته |
attributable |
وابسته به |
elfin |
وابسته به جن |
relevant |
وابسته |
dependent |
وابسته |
wedded |
وابسته |
pertaining |
وابسته |
messianic |
وابسته به |
contingent |
وابسته |
levitical |
وابسته به |
subordinating |
وابسته |
israelitish |
وابسته به |
subordinated |
وابسته |
associated company |
شرکت وابسته |
structurally |
وابسته به ساختمان |
predial or prae |
وابسته به زمین |
structural |
وابسته به بنا |
attache |
وابسته نظامی |
preemptive |
وابسته به حق شفعه |
menstrual |
وابسته به قاعده گی |
potamic |
وابسته به رودها |
army attache |
وابسته زمینی |
investigatory |
وابسته به رسیدگی |
vital |
وابسته به زندگی |
oratorical |
وابسته به سخنرانی |
petiolar |
وابسته به برگدم |
petrologic |
وابسته به سنگ |
peruvian |
وابسته به پرو |
astronautical |
وابسته به فضانوردان |
vital |
وابسته بزندگی |
preemptive |
وابسته به پیشدستی |
structurally |
وابسته به بنا |
perigeal |
وابسته به حضیضی |
periclean |
وابسته به پریکلس |
radio carpal |
وابسته به زندبالاومچ |
homicidal |
وابسته به ادمکشی |
radio ulnar |
وابسته به زندبالاوزندپائین |
ranine |
وابسته به وزغ |
press attache |
وابسته مطبوعاتی |
altitudinal |
وابسته به اوج |
focal |
وابسته بکانون |
presbyterial |
وابسته به کشیش ها |
avian |
وابسته به مرغان |
penological |
وابسته به کیفرشناسی |
planetary |
وابسته به سیاره |
psychiatric |
وابسته به روانپزشکی |
porcine |
وابسته بخوک |
prefectorial |
وابسته به اداری |
subversion |
وابسته به خرابکاری |
missions |
وابسته به ماموریت |
perlitic |
وابسته به مروارید |
pygmean |
وابسته به پیگمی ها |
mission |
وابسته به ماموریت |