English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
sibylic وابسته به زن غیبگو یا ساحره
sibyllic وابسته به زن غیبگو یا ساحره
Other Matches
haruspex غیبگو
necromancer غیبگو
seeress زن غیبگو
seer غیبگو پیغمبر
python افعی غیبگو
pythons افعی غیبگو
seers غیبگو پیغمبر
sciomantic غیبگو از روی سایه مرده
lamia ساحره
hag ساحره
sorceress ساحره
sorceresses ساحره
hags ساحره
hag fish ساحره
witches ساحره
enchantress ساحره
enchantresses ساحره
fairies ساحره
witch ساحره
fairy ساحره
hell cat ساحره
hagseed فرزند زن ساحره
hellcat ساحره عجوزه
sibyl ساحره نبیه
the weird sisters سه جادو سه ساحره
sibilline books کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
hagborn شیطان زاده فرزند ساحره
wise woman ساحره ماما فالگیر زن خردمند
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associate وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pyretic وابسته به تب
monitorial وابسته به
cantabrigian وابسته به
interdependent وابسته
subordinate وابسته
of kin وابسته
attendants وابسته
carpal وابسته به مچ
cephalic وابسته به سر
diphtheric وابسته به
dependants وابسته
pyrexic وابسته به تب
pyrexial وابسته به تب
congenerous وابسته
comprador وابسته
commissarial وابسته به
tuitionary وابسته به
attendant وابسته
dependant وابسته
riverrine وابسته به
thereof=of that وابسته به ان
adjective وابسته
affiliate وابسته
affiliated وابسته
affiliates وابسته
affiliating وابسته
attached وابسته
sexual organs وابسته به
aquatic وابسته به اب
dependent وابسته
belonging وابسته ها
attributable وابسته به
elfin وابسته به جن
germane وابسته
related وابسته
plantar وابسته به کف پا
adjectives وابسته
akin وابسته
attache وابسته
pertianing وابسته
thereof وابسته به ان
appurtenant وابسته
syncop وابسته به غش
federate وابسته
federated وابسته
federates وابسته
federating وابسته
pertinent وابسته
pertaining وابسته
elysian وابسته به
messianic وابسته به
hanger on وابسته
relevant وابسته
relative وابسته
subordinating وابسته
correspondent وابسته
subordinated وابسته
wedded وابسته
febile وابسته به تب
israelitish وابسته به
contingent وابسته
subordinates وابسته
correspondents وابسته
levitical وابسته به
contingents وابسته
inspectoral وابسته به بازرس ها
paralytics وابسته به فلج
landed وابسته بزمین
inhibitive وابسته به جلوگیری
plumbous وابسته به سرب
pocky وابسته به ابله
interferential وابسته به دخالت
generic وابسته به تیره
gnomonic وابسته به شاخص
intercollegiate وابسته بکالج ها
inner directed درون وابسته
paralytic وابسته به فلج
missions وابسته به ماموریت
prefectorial وابسته به اداری
prefectoral وابسته به اداری
preemptive وابسته به پیشدستی
predial or prae وابسته به زمین
potamic وابسته به رودها
naval وابسته به کشتی
maritime وابسته بدریانوردی
marine وابسته به دریانوردی
marines وابسته به دریانوردی
connubial وابسته به زناشویی
infusorial وابسته به نمرویان
preemptive وابسته به حق شفعه
gregorian وابسته به گریگوری
materialistic وابسته به مادیات
mission وابسته به ماموریت
glandulous وابسته به غدد
piscatory وابسته به صیدماهی
aerological وابسته بهواشناسی
aesculapian وابسته به دارگونه طب
affiliated company شرکت وابسته
piscatory وابسته به ماهیگیری
piscatorial وابسته به صیدماهی
air attache وابسته هوایی
piscatorial وابسته به ماهیگیری
altitudinal وابسته به اوج
jesuitic وابسته به یسوعیون
kufic وابسته به کوفه
analphabetic وابسته به بیسوادی
gasolinic وابسته به بنزین
anginal وابسته به گلودرد
lactic وابسته به شیر
photic وابسته به تولیدنور
photic وابسته به نوروروشنایی
adipic وابسته به چربی
pistillary وابسته به مادگی گل
glandulose وابسته به غدد
pleural وابسته به شامه شش
platinic وابسته به پلاتین
emotive وابسته به احساسات
pancreatic وابسته به لوزالمعده
degenerative وابسته به انحطاط
internuptial وابسته به عروسی
interoceptive وابسته به احشاء
gerontic وابسته به پیری
interrogatory وابسته به سئوال
iranian وابسته به ایران
iraqi وابسته به عراق
irrigational وابسته به ابیاری
isthmian وابسته به باریکه
acoustical وابسته به شنوایی
isthmic وابسته به باریکه
antichristian وابسته به دجال
jugulars وابسته بوریدوداجی
hydrologic وابسته به اب شناسی
hydrological وابسته به خواص اب
pygmean وابسته به پیگمی ها
hygroscopic وابسته به نم نما
menstrual وابسته به قاعده گی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com