English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
meretricious وابسته به فاحشه
Other Matches
whores فاحشه بازی کردن فاحشه کردن
whore فاحشه بازی کردن فاحشه کردن
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
loon فاحشه
besom فاحشه
callet فاحشه
scarlet woman فاحشه
hetaera فاحشه
hetaira فاحشه
rakehelly فاحشه
rakehell فاحشه
madem فاحشه
drab فاحشه
fancy woman فاحشه
drabber فاحشه
drabbest فاحشه
mademe فاحشه
cockatrice فاحشه
grass widow فاحشه
prostitute فاحشه
harlot فاحشه
prostitutes فاحشه
trull فاحشه
courtesans فاحشه
courtezan فاحشه
courtesan فاحشه
harlots فاحشه
nightwalker فاحشه
tramped فاحشه
tramps فاحشه
geisha فاحشه
ribald فاحشه
strumpet فاحشه
molls فاحشه
moll فاحشه
tramp فاحشه
geishas فاحشه
quean فاحشه
streetwalker فاحشه
whore فاحشه
whores فاحشه
lighto'love فاحشه
call girls فاحشه تلفنی
disorderly house فاحشه خانه
to go to the streets فاحشه شدن
prostitutes فاحشه شدن
bawdy house فاحشه خانه
meretriciously فاحشه وار
John [American E] [prostitute's client] مشتری [فاحشه ای]
house of ill repute فاحشه خانه
meretricious فاحشه وار
prostitute فاحشه شدن
bordello [American E] فاحشه خانه
slattern فاحشه وار
hackster جنده فاحشه
fancy man جنده فاحشه
whorehouse فاحشه خانه
call girl فاحشه تلفنی
fancy men جنده فاحشه
fancy women جنده فاحشه
call house فاحشه خانه
brothels فاحشه خانه
brothel فاحشه خانه
whoreson فرزند فاحشه
harridan فاحشه از کارافتاده
hackney فعله فاحشه
lupanar فاحشه خانه
bordel فاحشه خانه
stallion معشوقه فاحشه
stallions معشوقه فاحشه
whoredom فاحشه بازی
whoremaster فاحشه باز
magdalen فاحشه تائب
pug ادم محبوب فاحشه
magdalen or lene فاحشه توبه کرده
nagged فاحشه عیبجویی کردن
fornicated : فاحشه بازی کردن
fornicates : فاحشه بازی کردن
fornicating : فاحشه بازی کردن
fornicate : فاحشه بازی کردن
whoremonger جاکش فاحشه باز
pot boy پادو فاحشه خانه
nags فاحشه عیبجویی کردن
pugs ادم محبوب فاحشه
nag فاحشه عیبجویی کردن
townswoman دختر شهری فاحشه
wenches فاحشه دختر بازی کردن
wench فاحشه دختر بازی کردن
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
grunter [Australian E] زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
painted woman فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
grunter [Australian E] فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
associate وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
germane وابسته
monitorial وابسته به
of kin وابسته
belonging وابسته ها
plantar وابسته به کف پا
dependent وابسته
pertianing وابسته
interdependent وابسته
adjective وابسته
adjectives وابسته
akin وابسته
related وابسته
appurtenant وابسته
federate وابسته
attache وابسته
elysian وابسته به
pertinent وابسته
affiliate وابسته
febile وابسته به تب
affiliated وابسته
affiliates وابسته
affiliating وابسته
hanger on وابسته
elfin وابسته به جن
pertaining وابسته
israelitish وابسته به
levitical وابسته به
diphtheric وابسته به
congenerous وابسته
federated وابسته
federates وابسته
federating وابسته
cephalic وابسته به سر
cantabrigian وابسته به
carpal وابسته به مچ
commissarial وابسته به
thereof وابسته به ان
comprador وابسته
aquatic وابسته به اب
correspondent وابسته
pyrexial وابسته به تب
attributable وابسته به
thereof=of that وابسته به ان
dependant وابسته
pyrexic وابسته به تب
subordinates وابسته
subordinating وابسته
dependants وابسته
riverrine وابسته به
contingent وابسته
correspondents وابسته
attached وابسته
messianic وابسته به
sexual organs وابسته به
wedded وابسته
pyretic وابسته به تب
relative وابسته
tuitionary وابسته به
attendants وابسته
relevant وابسته
subordinate وابسته
subordinated وابسته
attendant وابسته
syncop وابسته به غش
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com