Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
gastro enteric
وابسته به معده وروده معدی امعائی
Other Matches
gastro intestinal
معدی امعائی
gastro enteritis
اماس معده وروده
gastroenterologist
متخصص بیماریهای معده وروده
gastro intestinal
وابسته بمعده وروده
gastroscope
اسباب معاینه داخلی معده وسیله مشاهده داخل معده
in wards
دل وروده
viscera
دل وروده وجگر و امثال ان
To take something to pieces.
دل وروده چیزی را در آوردن ( اوراق کردن )
gastrogenous
معدی
gastro hepatic
معدی
gastric
معدی
gastrogenic
معدی
stomachic
معدی
gastrointestinal
معدی رودهای
gastrointestinal
معدی و رودهای
pneumogastric
ریوی- معدی
gastrogenous
دارای منشاء معدی
gastrogenic
دارای منشاء معدی
vagus nerve
عصب ریوی-معدی
nervus vagus
عصب ریوی-معدی
stomaching
معده
stomachs
معده
orifice of the stomack
معده
stomached
معده
stomach
معده
kyte
معده
tummies
معده
tummy
معده
the inner man
معده
foul stomach
معده پر
maw
معده
gastric juice
شیره معده
gastritis
ورم معده
cardialgia
دردفم معده
maw
حفره معده
stomachache
درد معده
gastritis
التهاب معده
antacid
ضداسید معده
gastritis
اماس معده
gastric ulcer
زخم معده
gastrolith
سنگ معده
gastroptosis
سقوط معده
stomach pump
تنقیهی معده
pyrosis
سوزش معده
gastroscopy
معاینه معده
stomach pumps
تنقیهی معده
collywobbles
درد معده
epigastrium
روی معده
heartburn
سوزش معده
rot gut
معده خراب کن
cramp of stomach
درد معده
saburra
اخلاط معده
f.of the stomach
ته یاقعر معده
craw
معده جانور
pneumogastric nerve
پی با عصب شش و معده
antacid
دوای ضد ترشی معده
gastroptosis
پایین افتادن معده
stomach pain
معده درد
[پزشکی]
ascarid
کرم معده اسکاریس
gastroenteritis
ورم معده و رودهها
indigestion
ناراحتی معده
[پزشکی]
abdominal pain
معده درد
[پزشکی]
stomach upset
ناراحتی معده
[پزشکی]
gastrointestinal
مربوط به معده و روده
upset stomach
ناراحتی معده
[پزشکی]
breadbasket
معده ناحیه حاصلخیز
dyspepsy
ناراحتی معده
[پزشکی]
psalterium
معده سوم نشخوارکنندگان
tummy upset
[coll.]
ناراحتی معده
[پزشکی]
polygastric
دارای چندین معده
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
gastroenterology
مطالعه معده و روزده وبیماریهای ان
gastric fever
تب معدهای یارودهای حمای معده
gastroenteritis
التهاب معده و رودهی باریک
mesogaster
معده بند ناحیه ناف
peptic gland
دژ پبهی که شیره معده از ان تراوش میکند
solar plexus
شبکه عصبی ناحیه زیر معده
gastrectomy
عمل برداشتن تمام یا قسمتی از معده
ingestion
قورت دادن داخل معده کردن
achlorhydria
فقدان اسید کلریدریک درشیرهء معده
mesogaster
پردهای که معده رابدیوارعقبی شکم می پیوند د
gastrin
هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
pepsin
پپسین انزیم گوارنده پروتئین درشیره معده
pepsine
پپسین انزیم گوارنده پروتئین درشیره معده
lavage
انجدان رومی شستشوی معده یازخم شستشو دادن
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
ulcer
زخم معده قرحه دار کردن یا شدن ریش کردن
ulcers
زخم معده قرحه دار کردن یا شدن ریش کردن
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associates
وابسته وابسته کردن
associate
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
associated
وابسته وابسته کردن
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
germane
وابسته
pertaining
وابسته
interdependent
وابسته
elfin
وابسته به جن
adjectives
وابسته
federate
وابسته
federated
وابسته
adjective
وابسته
federates
وابسته
dependent
وابسته
cephalic
وابسته به سر
pyretic
وابسته به تب
comprador
وابسته
akin
وابسته
pertianing
وابسته
belonging
وابسته ها
commissarial
وابسته به
syncop
وابسته به غش
hanger on
وابسته
diphtheric
وابسته به
attendant
وابسته
israelitish
وابسته به
riverrine
وابسته به
attendants
وابسته
febile
وابسته به تب
pyrexic
وابسته به تب
relative
وابسته
pyrexial
وابسته به تب
congenerous
وابسته
federating
وابسته
contingents
وابسته
correspondents
وابسته
correspondent
وابسته
related
وابسته
affiliate
وابسته
affiliated
وابسته
relevant
وابسته
affiliates
وابسته
attributable
وابسته به
affiliating
وابسته
attache
وابسته
subordinating
وابسته
appurtenant
وابسته
contingent
وابسته
pertinent
وابسته
monitorial
وابسته به
subordinate
وابسته
subordinated
وابسته
subordinates
وابسته
thereof
وابسته به ان
sexual organs
وابسته به
attached
وابسته
aquatic
وابسته به اب
elysian
وابسته به
dependant
وابسته
cantabrigian
وابسته به
of kin
وابسته
thereof=of that
وابسته به ان
tuitionary
وابسته به
messianic
وابسته به
plantar
وابسته به کف پا
levitical
وابسته به
wedded
وابسته
carpal
وابسته به مچ
dependants
وابسته
dependent variable
متغیر وابسته
diphtheritic
وابسته به خناق
diaconal
وابسته بشماس
facultative
وابسته به faculty
device dependent
وابسته به دستگاه
eponymic
وابسته به سرخاندان
dependant variable
متغیر وابسته
dermatic
وابسته به زیرپوست
dramaturgic
وابسته به فن نمایش
stimulus bound
محرک- وابسته
stomatic
وابسته بدهان
eleemosynary
وابسته به صدقه
diametral
وابسته بقطر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com