English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
orbitonasal وابسته به ناحیه چشمخانه وبینی
Other Matches
pierian وابسته به ناحیه پیریا
eye sockets چشمخانه
ranine قورباغهای وابسته به ناحیه زیر نوک زبان
frontonasal مربوط به پیشانی وبینی
english toy spaniel نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا
acnerosacea ورم و سرخی صورت وبینی در اثر افراط در صرف مشروبات الکلی
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
holarctic وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
situs ناحیه
district ناحیه
sector ناحیه
zones ناحیه
range ناحیه
ranged ناحیه
ranges ناحیه
sectors ناحیه
sympatric هم ناحیه
subregion ناحیه
districts ناحیه
zone ناحیه
shire ناحیه
demesne ناحیه
shires ناحیه
partitions ناحیه
area ناحیه
reach ناحیه
areas ناحیه
output area ناحیه
regional <adj.> ناحیه ای
proclimax ناحیه
regions ناحیه
region ناحیه
local <adj.> ناحیه ای
wards ناحیه
partition ناحیه
reached ناحیه
realm ناحیه
ward ناحیه
realms ناحیه
reaching ناحیه
reaches ناحیه
depletion layer ناحیه تخلیه
depletion zone ناحیه تخلیه
Sept ناحیه محصو
forbidden zone ناحیه ممنوع
districts ناحیه نظامی
touch spot ناحیه بساوشی
dead space ناحیه کور
depletion area ناحیه تخلیه
territorialization ایجاد ناحیه
depletion barrier ناحیه تخلیه
lumbar ناحیه کمر
naval district ناحیه دریایی
overflow area ناحیه سرریز
Equator ناحیه استوایی
terrain زمین ناحیه
oral zone ناحیه دهانی
edge zone ناحیه لبه
erogenous zones ناحیه شهوتزا
intermediate zone ناحیه ی میانی
erogenous zone ناحیه شهوتزا
the abdominal region ناحیه شکم
district ناحیه نظامی
regionalism ناحیه گرایی
output area ناحیه خروجی
recording eara ناحیه ضبط
silva ناحیه جنگلی
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
indifference zone ناحیه خنثی
input area ناحیه ورودی
sector commander فرمانده ناحیه
pyramidal area ناحیه هرمی
magnetic domain ناحیه مغناطیسی
scan area ناحیه پیمایش
radius of action ناحیه رانندگی
residential area ناحیه مسکونی
range of storke ناحیه ضربه
range of variation ناحیه تغییر
range of variation ناحیه انحراف
skid row ناحیه پست
soft spot ناحیه نشست
fixed area ناحیه ثابت
telephone area ناحیه اتصال
motor area ناحیه حرکتی
sciatic ناحیه چاربند
frequency region ناحیه فرکانس
geiger muller region o. plateau ناحیه قطع
suppressor area ناحیه بازدارنده
genital zone ناحیه تناسلی
gold field ناحیه زرخیز
measuring range ناحیه ی سنجش
goldfield ناحیه زرخیز
storage area ناحیه انبارش
heat affected zone ناحیه پیوند
range of adjustment ناحیه تنظیم
littoral ناحیه ساحلی
common area ناحیه مشترک
region ناحیه نظامی
region ناحیه عملیات
regions ناحیه فضا
regions ناحیه نظامی
area search جستجوی ناحیه
regions ناحیه عملیات
part سهم ناحیه
sector خط کش ریاضی ناحیه
region ناحیه فضا
boom swing ناحیه لرزش
commutation zone ناحیه کموتاسیون
sectors خط کش ریاضی ناحیه
zones منطقه ناحیه
baffle area ناحیه کور
active area ناحیه فعال
arid area ناحیه خشک
broca's area ناحیه بروکا
audio range ناحیه صوتی
climatic region ناحیه اقلیمی
zone of contact ناحیه تماس
work area ناحیه کاری
two phase region ناحیه دو فازی
buffer area ناحیه میانگیر
critical region ناحیه بحرانی
critical area ناحیه بحرانی
critical region ناحیه شاخص
wernicke's area ناحیه ورنیکه
zone منطقه ناحیه
slums ناحیه فقیرنشین
slum ناحیه فقیرنشین
neck of the woods <idiom> ناحیه یا قسمتی از کشور
reverse flow regin ناحیه جریان معکوس
shielding region ناحیه حفافت کننده
rimland حومه ناحیه مرکزی
hot temperature zone ناحیه بسیار گرم
bailiwick ناحیه قلمرو مامور
space charge ناحیه بار فضا
zonule منطقه یا ناحیه کوچک
breadbasket معده ناحیه حاصلخیز
high frequency range ناحیه ی فرکانس بالا
heating zone منطقه یا ناحیه حرارتی
interference area ناحیه ی تداخل امواج
interference zone ناحیه ی تداخل امواج
primary sensory area ناحیه حسی نخستین
regionalistic منطقهای ناحیه گرای
regionalist منطقهای ناحیه گرای
poplitaeal مربوط به ناحیه رکبی
motor perceptual region ناحیه حرکتی- ادراکی
naval district ناحیه عملیات دریایی
to level off یکنواخت شدن [ناحیه ای]
domains ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
domain ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
to level off مسطح شدن [ناحیه ای]
popliteal مربوط به ناحیه رکبی
wing قسمتی از یک بخش یا ناحیه
auditory projection area ناحیه ادراک شنیداری
coagulation تجمع مواد در یک ناحیه
local area network شبکه ناحیه محلی
long wave range ناحیه موج بلند
papas پاپ کشیش ناحیه
primary projection area ناحیه فرافکنی نخستین
papa پاپ کشیش ناحیه
climate ناحیه اوضاع جوی
climates ناحیه اوضاع جوی
winging قسمتی از یک بخش یا ناحیه
palatinate ناحیه قلمرو کنت
sylva درختان جنگلی یک ناحیه
paler ناحیه محصور قلمروحدود
geiger muller region o. plateau ناحیه گایگر مولر
catchment areas ناحیه تحت پوشش
common storage area ناحیه اشتراکی انباره
zones ناحیه دسته بندی
tertiary projection area ناحیه فرافکنی سوم
coalfield ناحیه ذغال خیز
coalfields ناحیه ذغال خیز
catchment area ناحیه تحت پوشش
zone ناحیه دسته بندی
pale ناحیه محصور قلمروحدود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com