Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
fathom
واحدی از عمق اب برابر با صد و هشتادسانتی متر
fathomed
واحدی از عمق اب برابر با صد و هشتادسانتی متر
fathoming
واحدی از عمق اب برابر با صد و هشتادسانتی متر
fathoms
واحدی از عمق اب برابر با صد و هشتادسانتی متر
Other Matches
acre
واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
acres
واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
howitzer
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
dual
دو واحدی
doubled up
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
five unit code
کد پنج واحدی
densities
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomun
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
desalination plant
واحدی جهت گرفتن املاح
facsimile transceiver
واحدی برای انتقال و دریافت الکترونیکی
modular accounting package
برنامه پیش نوشته حسابداری واحدی
microprocessor
واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
microprocessors
واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
cadre
واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
neper
واحدی که نسبت اسکالر دوجریان را نشان میدهد
store
واحدی در سیستم کامپیوتری برای ذخیره اطلاعات
cadres
واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
storing
واحدی در سیستم کامپیوتری برای ذخیره اطلاعات
decibel
واحدی برای اندازه گیری شدت وضعف صدا
comprehensive job
کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
decibels
واحدی برای اندازه گیری شدت وضعف صدا
sensitive to corrosion
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
decibels
واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
post-
وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
posted
وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
decibel
واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
posts
وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
post
وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
triplicate
سه برابر سه برابر کردن
cylinder block
بلوک واحدی که سیلندرهای یک موتور پیستونی خطی که با مایع خنک مشوند رادربرمیگیرد
nibbled
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbles
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibble
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbling
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
dips
Package Line in Dual وسیلهای که روی ان یک مدار مجتمع نصب میشود بسته درون برنامه دو واحدی
dip
Package Line in Dual وسیلهای که روی ان یک مدار مجتمع نصب میشود بسته درون برنامه دو واحدی
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
syynostosis
ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
qyaternary
چهار واحدی چهار عضوی
versus
در برابر
even
<adj.>
برابر
abreast
برابر
equaled
برابر
triples
سه برابر
equaling
برابر
equalled
برابر
equal
برابر
equals
برابر
for
در برابر
tripling
سه برابر
tripled
سه برابر
triple
سه برابر
identical
برابر
homological
برابر
two fold
دو برابر
level with each other
برابر
ninefold
نه برابر
one fold
یک برابر
one hundred times as many
صد برابر
paripassu
برابر
sextuple
شش برابر
sixfold
شش برابر
symmetric
برابر
tenfold
ده برابر
three fold
سه برابر
he is twice the man he was
دو برابر
euqal
برابر
tantamount
برابر
double
دو برابر
doubled
دو برابر
equalling
برابر
doubled up
دو برابر
bracketed
برابر
as much a
دو برابر
decuple
ده برابر
eq
برابر با
equipollent
برابر
threefold
سه برابر
squares
برابر
opposites
برابر
opposite
برابر
breasts
برابر
breast
برابر
squaring
برابر
squared
برابر
square
برابر
vs
در برابر
doubled
: دو برابر دوتا
parallelling
برابر خط موازی
equalization
برابر کردن
double
: دو برابر دوتا
millionfold
یک میلون برابر
paralleling
برابر خط موازی
double
دو برابر کردن
plain
صاف برابر
money worth
برابر پول
parallelled
برابر خط موازی
double
دو برابر بزرگتر
identical
کاملا" برابر
levels
سطح برابر
multiple
چند برابر
counterweights
وزنه برابر
counterweight
وزنه برابر
plains
صاف برابر
octuple
هشت برابر
level
سطح برابر
EC
پیشوند برابر با ex-
parallels
برابر خط موازی
nip and tuck
تقریبا برابر
dead even
دقیقا برابر
leveled
سطح برابر
levelled
سطح برابر
mustn't
برابر است با not must
doubled
دو برابر بزرگتر
doubled
اندازه دو برابر
equalizer
برابر کننده
level out
برابر کردن
prallelize
برابر کردن
humbled to the dust
باخاک برابر
ge
بزرگتر از یا برابر با
doubled
دو برابر کردن
under the same conditions
شرایطی برابر
doubler
دو برابر کننده
fivefold
پنج برابر
deuce
برابر درامتیاز 04
eight fold
هشت برابر
eualize
برابر کردن
equalze
برابر کننده
plainest
صاف برابر
anti thesis
برابر نهاد
leveler
برابر کننده
doubled up
: دو برابر دوتا
doubled up
دو برابر کردن
paralleled
برابر خط موازی
doubled up
دو برابر بزرگتر
doubled up
اندازه دو برابر
manifold
چند برابر
parallel
برابر خط موازی
equalizers
برابر کننده
fair play
شرایط برابر
antitheses
برابر نهاده
antithesis
برابر نهاده
plainer
صاف برابر
life long
برابر با یک عمر
against payment
در برابر پول
leveller
برابر کننده
equality gate
برابر سازی
counterbalances
نیروی برابر
triple precision
با دقت سه برابر
peer
برابر بودن با
triplex
سه برابر کردن
peering
برابر بودن با
equivalent
برابر مشابه
equivalents
برابر مشابه
equal
برابر مساوی
triply
بطور سه برابر
reduplicate
دو برابر کردن
equaled
برابر مساوی
senary
شش برابر ششگانه
ties
برابر شدن
counterbalanced
نیروی برابر
counterbalance
نیروی برابر
sextuple
شش برابر کردن
tie
برابر شدن
sevenfold
هفت برابر
triple precision
دقت سه برابر
septuple
هفت برابر
peered
برابر بودن با
treble
سه برابر کردن
par
برابر کردن
water resistant
مقاوم در برابر اب
trebling
سه برابر کردن
double
اندازه دو برابر
trebled
سه برابر کردن
equals
برابر مساوی
peer to each other
برابر با یکدیگر
equilateral
دو پهلو برابر
trebles
سه برابر کردن
equalling
برابر مساوی
equalled
برابر مساوی
treble our casualties
سه برابر تلفات ما
quadraple
چهار برابر
quintuple
پنج برابر
lifelong
برابر یک عمر
equaling
برابر مساوی
parallelize
برابر کردن
trebly
بطور سه برابر
isopodan
برابر پای جورپای
le
to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
torsion resistant
مقاوم در برابر پیچش
equipotent
دارای اثرات برابر
reliability
ایمنی در برابر خرابی
to set off
انداختن برابر کردن
fourfold
چهار برابر چهارگانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com