Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
fore and aft
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
Other Matches
sincipital
واقع در جلوی سر
beam-ends
انتهای قسمت عقبی کشتی
beam ends
انتهای قسمت عقبی کشتی
mizzenmast
دگل عقبی کشتی دو دگله
round house
بازداشت گاه اطاق عقبی درعرشه بالای کشتی
at the fore
در جلوی کشتی
forward bow spring
فنر جلوی سینه کشتی
midship
واقع درمیان کشتی
starboard
واقع در سمت راست کشتی
toe loop jump
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
tap loop jump
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
along by
درطول
as something is
[was]
going on
درطول
in the course of
<idiom>
درطول
fore end aft
درطول قایق
coastwise
درطول ساحل
diametrically
درطول قطر
code walk through
گردش درطول برنامه
intercostal
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
sketching
روش گرافیک کامپیوتری که در ان دنبالهای از خطوط درطول مسیر مکان نما رسم شده یا طراحی می گردند
hinder
عقبی
posticous
عقبی
hinders
عقبی
trailng
عقبی
backpart
عقبی
hindered
عقبی
hindering
عقبی
the hereafter
عقبی
the next world
عقبی
the postern door
در عقبی
retral
عقبی
f. like
عقبی
rearward
عقبی
posterior
عقبی
hilted
عقبی
hilted
قسمت عقبی
roundhouse
اطاق عقبی
back
عقبی گذشته
postern
درب عقبی
backs
عقبی گذشته
back panel
صفحه عقبی
rubber banding
قابلیتی از CAD که به یک مولفه اجازه میدهد تا درطول صفحه نمایش بوسیله قلم الکترونیکی یا دستگاه ماوس به مکان مورد نظرکشیده شود
the future
دنیای دیگر عقبی
fireback
دیواره عقبی کوره یابخاری
heel
قسمت عقبی بدنه قایق
heels
قسمت عقبی سر چوب گلف
heels
قسمت عقبی بدنه قایق
bird's nest
قسمت عقبی قرقره ماهیگیری
tail
قسمت عقبی تخته موج
hind
عقبی پشت پای گاو
tailblock
قسمت عقبی تخته موج
tailed
قسمت عقبی تخته موج
tails
قسمت عقبی تخته موج
heel
قسمت عقبی سر چوب گلف
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
to lie east and west
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
false edge
قسمت سوم عقبی تیغه سابر
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
leach
لبه عقبی بادبان جلو و عقب قایق
leeches
لبه عقبی بادبان جلو و عقب قایق
leech
لبه عقبی بادبان جلو و عقب قایق
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
quarter
یک چهارم زمان مسابقه قسمت عقبی کناره قایق
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
split jump
پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
scalper
پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
covers
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
coverings
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cover
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
feont
جلوی
frontward
جلوی
former
جلوی
flips
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
flipped
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
flip
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
fore
جلوی قایق
fore
جلوی درجلو
in the way
جلوی راه
prior
پیشین جلوی
forwarded
جلوی گستاخ
forward
جلوی گستاخ
before my very eyes
جلوی چشمهایم
cambers
انحنای جلوی اسکی
head sail
بادبان جلوی دکل
forward area
منطقه جلوی رزم
foresheets
فضای جلوی قایق
I walked past the shop ( store ) .
از جلوی فروشگاه گذشتم
front mud guard
گلگیر جلوی اتومبیل
forward echelon
رده جلوی نبرد
front wing
گلگیر جلوی اتومبیل
Get out of my face!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
googol
عدد یک با صد صفر در جلوی ان
prowords
کلمات جلوی جملات
camber
انحنای جلوی اسکی
Get out of my sight!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
ackermanaxle
محور جلوی اتومبیل
windshield
شیشه جلوی اتومبیل
bowling crease
خط موازی جلوی پایه ها
under one's nose
<adv.>
جلوی چشم کسی
decked
سکوی جلوی تانک
to get in the way
جلوی راه را گرفتن
anticum
جرز جلوی معبد
deck
سکوی جلوی تانک
bow
قسمت جلوی قایق
bowed
قسمت جلوی قایق
bowing
قسمت جلوی قایق
nose spray
بسکهای جلوی گلوله
windshields
شیشه جلوی اتومبیل
to stop the bus
جلوی اتوبوس را گرفتن
bows
قسمت جلوی قایق
afterleech
بادبان جلوی قایق
wind screen
شیشه جلوی اتومبیل
decks
سکوی جلوی تانک
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
toe walley
پرش از لبه عقبی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی همان پا بکمک فشار نوک اسکیت
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
to bridle one's own tongue
جلوی زبان خودرا گرفتن
nip in the bud
<idiom>
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
foreshore
لبه جلوی ساحل دریا
foreshores
لبه جلوی ساحل دریا
jibbing
بادبان سه گوشه جلوی دکل
hold one's fire
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن
jib
بادبان سه گوشه جلوی دکل
forwards
سه بازیگر جلوی تور والیبال
To teach grandma to suck eggs.
جلوی لوطی معلق زدن
Accidents wI'll happen .
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
To keep prices down.
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
jibs
بادبان سه گوشه جلوی دکل
front wheel suspension
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
to block
[hold up]
(the) traffic
جلوی رفت و آمد را گرفتن
foresail
بادبان سه گوش در جلوی دکل
to nip something in the bud
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
forebody
بدنه قسمت جلوی ناو
metopon
قسمت جلوی زائده جلومغز
jibbed
بادبان سه گوشه جلوی دکل
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
There is nothing to prevent me.
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
Drop me by the phone booth.
مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
anti dazzle vizor
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
wash
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
to get in somebody's way
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
panels
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
panel
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
washes
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
It took place under my very eyes.
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
washed
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
Come and get warm by the fire .
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
foreland
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
mizzen staysail
بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
head up
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
It is never too late to mend.
هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
leading point
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
You are roasting yourself in front of the fire .
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
fore check
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
to bolt somebody out
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
head off
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
hold one's tongue
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
tacks
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacking
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacked
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tack
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
head down
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
He parked the car right in front of the garage.
درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
Drop me off in front of the train station!
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
You are going to gain weight. if you let yourself go.
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
tucks
پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tucking
پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tuck
پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
ante-choir
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
muzzle boresight
حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
to swat the ball away
با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن
[دربازه بان]
center of gravity envelope
تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com