English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
equinoctial واقع درنزدیکی خط استوا
Other Matches
caudel وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
caudate وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
equinoctial وابسته باعتدال شب و روز واقع درنزدیکی خط اعتدال روزوشب
hard by درنزدیکی
In the vicinity of . درنزدیکی
Equator خط استوا
Equator استوا یا خط استوا
Equator استوا
Equator دایره استوا
crossing the line عبور از خط استوا
crossing the line عبور از استوا
low latitudes نواحی نزدیک خط استوا
academy نام باغی درنزدیکی آتن که افلاطون در آن تدریس میکرده است
academies نام باغی درنزدیکی اتن که افلاطون در ان تدریس میکرده است
intercostal واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
light latitudes نواحی یا سرزمین دور از خط استوا
tropic نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا
clear air turbulence اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
tropical نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا گرمسیری مدارراس السرطان
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
substantially در واقع
situate واقع در
situating واقع در
indeed در واقع
situates واقع در
in reality در واقع
As it were در واقع
postmortem پس از واقع
post mortem پس از واقع
bestead واقع
situated or situate واقع
realists واقع گرا
realists واقع بین
initialled واقع در اغاز
realist واقع بین
initialling واقع در اغاز
realist واقع گرا
initialing واقع در اغاز
initialed واقع در اغاز
initial واقع در اغاز
life like واقع نما
initials واقع در اغاز
situated واقع شده در
limitrophe واقع در مرز
situated واقع در جایگزین
it lies on the east of در خاور واقع
postern واقع درعقب
transpontine واقع در انسوی پل
alpha lyrae نسر واقع
axile واقع درمحور
initiatory واقع در اول
capsulate واقع درکپسول
centric واقع درمرکز
vanward واقع درجلو
vega نسر واقع
dereism واقع گریزی
dichasial واقع در دو طرف
hypodermal واقع در زیرپوست
haemal واقع درسوی دل
flight from reality واقع گریزی
extreme position واقع درمنتهاالیه
trumped-up خلاف واقع
intramontane واقع در کوهستان
lumbar واقع در کمر
intralogical واقع در حدودمنطق
intradermic واقع در زیرپوست
intradermal واقع در زیرپوست
realistic واقع بین
realistic واقع گرایانه
realistically واقع بین
realistically واقع گرایانه
intervascular واقع در میان رگ ها
trumped up خلاف واقع
extraception واقع نگری
located inside تو واقع شده
setting up واقع شده
procephalic واقع در جلو سر
objectivity واقع بینی
sinisteral واقع درسمت چپ
subjacent واقع در زیر
precordial واقع در پیش دل
nether واقع در پایین
lies واقع شدن
nether واقع در زیر
lied واقع شدن
onshore واقع در ساحل
lie واقع شدن
down to earth واقع بین
realism واقع بینی
yonder واقع درانجا
realism واقع گرایی
sets واقع شده
situated or situate واقع شده
set واقع شده
covenant واقع شود
covenants واقع شود
realism واقع گرائی
vertical واقع در نوک
sincipital واقع در جلوی سر
simultaneous with each other با هم واقع شونده
shipside واقع در کنارکشتی
superjacent واقع درفوق
down-to-earth واقع بین
occurring واقع شدن
hindered واقع درعقب
sublunar واقع در زیرقمر
hindering واقع درعقب
hinders واقع درعقب
take place واقع شدن
to take place واقع شدن
untrue خلاف واقع
hinder واقع درعقب
meaner واقع دروسط
osculant واقع شونده
mean واقع دروسط
occur واقع شدن
occurred واقع شدن
to come to pass واقع شدن
occurs واقع شدن
meanest واقع دروسط
ventral واقع بر روی شکم
southwest واقع در جنوب غربی
interdental واقع در میان دو دندان
intercolumnar واقع در میان دو ستون
situated to the right واقع دردست راست
sublunary واقع در زیر ماه
first world واقع دراروپای غربی
intercellular واقع در میان یاخته ها
intermural واقع در میان دیوارها
intercililary واقع در میان ابروها
subocular واقع درزیر چشم
interaxial واقع در میان دو کوه
hypogeal واقع در شکم خاک
subsolar واقع در نواحی گرمسیر
hypogeous واقع در شکم خاک
subcartilaginous واقع در زیر غضروف
hypogynous واقع در زیر تخمدان
southwestern واقع در جنوب غربی
haemal واقع درسوی چپ سینه
half way واقع در نیمه راه
interamnian واقع در میان دو رودخانه
interaxal واقع در میان دو کوه
sublingual واقع درزیر زبان
hypogastric واقع در زیر شکم
interdigital واقع در میان انگشتان
to come in useful سودمند واقع شدن
surfacer جسم واقع در سطح
laterad واقع درخط افقی
it never occurred again دیگر واقع نشد
postcardinal واقع در پشت قلب
intratelluric واقع در درون زمین
pragmatics فعال واقع بین
pre ocular واقع در جلو چشم
moral realism واقع نگری اخلاقی
pantropical واقع در مناطق حاره
pantropic واقع در مناطق حاره
mid most واقع در عین وسط
middlemost واقع در عین وسط
left handed واقع در سمت چپ ناشی
midmost واقع در عین وسط
to suffer wrong مظلوم واقع شدن
midship واقع درمیان کشتی
nodal واقع درنزدیک گره
lobar واقع در قسمتهای ریه
supraclavicular واقع دربالای ترقوه
intracellular واقع در درون سلول
intra uterine واقع در درون زهدان
interseptal واقع در میان جدارها
interscapular واقع در میان دو کتف
interplanetary واقع در بین سیارات
intermundane واقع در میان دو جهان
intermontane واقع در میان دو کوه
intermaxillary واقع در میان ارواره ها
interjacent در میان واقع شونده
interfacial واقع در میان دورو
interseptal واقع در میان پره ها
intertribal واقع در میان قبیله ها
premedial واقع در نیمه قدامی
premedian واقع در نیمه قدامی
superlunary واقع بر بالای ماه
superlunar واقع دربالای ماه
intervertebral واقع در میان مهره ها
subsacral واقع درزیراستخوان خاجی
interurban واقع در میان شهرها
prehepatic واقع در جلو جگر
interdigitate واقع در میان انگشتان
mediating درمیان واقع شدن
to keep one's feet on the ground <idiom> واقع بین ماندن
intermediate در میان واقع شونده
ultramarine واقع در انسوی دریا
downstairs واقع در طبقه زیر
suboceanic واقع درعمق اقیانوس
mural واقع برروی دیوار
become entitled to مصداق ..... واقع شدن
avail دردسترس واقع شدن
lateral واقع درخط افقی
alpine واقع در ارتفاع زیاد
mediates درمیان واقع شدن
mediated درمیان واقع شدن
above مافوق واقع دربالا
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com