Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
oxytone
واژهای که این نشان روی هجای واپسین ان واقع شود
Other Matches
to pause upon a word
روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
amphibrach
شعر و نثری مرکب ازیک هجای بلند بین دو هجای کوچک
dactyl
کلمهای دارای سه هجا که هجای اول بلند و دو هجای بعدی ان کوتاه باشد
iamb
یک هجای کوتاه و یک هجای بلند
amphibrach
و یا یک هجای موکد بین دو هجای غیر موکد باشد
simulations
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulation
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
last a
واپسین
ultimate
واپسین
death bed
دم واپسین
lexical
واژهای
one word sentence
جمله تک واژهای
halophrastic language
زبان تک واژهای
miz
واپسین دگل
lord's supper
شام واپسین
aftertime
روزگار واپسین
to p an element to a word
جزئی از سر واژهای دراوردن
miz
واپسین بادبان کشتی
pull it out
پیروزی در واپسین لحظات
aftermost
عقب ترین واپسین
he is on his last legs
در دم واپسین زندگی است
intercostal
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
pseudochromesth
رنگ بینی کاذب واژهای
keyword macro
درشت دستور کلید واژهای
to insert a letter in a word
حرفی را در میان واژهای جادادن
mizzen
واپسین بادبان کشتی دو دگلی
mizen
واپسین بادبان کشتی دو دگلی
antepenult
هجای
an inseparable prefix
سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
nonce word
واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
loan word
واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
swan song
واپسین عمل یا اثر یا گفتار صدای قو
foot
هجای شعری
nonsense syllable
هجای بی معنا
graphs
هجای کلمه
graph
هجای کلمه
parasyntheton
واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
paragoge
حرف یا هجای الحاقی
trigram
هجای بی معنی سه حرفی
hypercatalectic
دارای هجای زائد
centroid
قویترین هجای سطر
syllabify
تقسیم به هجای مقطع کردن
soever
واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
neutrino
ذره کوچک فراری با جرم درحال سکون صفر واپسین 5/0
proceleusmatic
وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد
proceleusmatic foot
وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد.
hypermeter
شعری که سبب یا هجای زائددر اخر دارد
paeon
وتدی که یک هجای دراز وسه هجاهای کوتاه دارد
anapest
واحد شعری که مرکب از دوهجای کوتاه و یک هجای بلندباشد
trochee
وتد یا قافیه دو هجایی که هجای اولش بلند یا موکدوهجای دومش کوتاه یاخفیف باشد
to lie east and west
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
puncuation
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garters
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary
خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star
نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry
دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
markings
نشان دار سازی نشان
marking
نشان دار سازی نشان
poniter
نشان دهنده نشان گیرنده
flags
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
supervisory
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
mark
نشان کردن نشان
marks
نشان کردن نشان
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
postmortem
پس از واقع
situated or situate
واقع
situates
واقع در
situating
واقع در
indeed
در واقع
post mortem
پس از واقع
bestead
واقع
As it were
در واقع
substantially
در واقع
situate
واقع در
in reality
در واقع
osculant
واقع شونده
subjacent
واقع در زیر
sublunar
واقع در زیرقمر
dereism
واقع گریزی
to take place
واقع شدن
hinder
واقع درعقب
dichasial
واقع در دو طرف
centric
واقع درمرکز
hinders
واقع درعقب
situated or situate
واقع شده
axile
واقع درمحور
sinisteral
واقع درسمت چپ
sincipital
واقع در جلوی سر
objectivity
واقع بینی
realism
واقع گرائی
realism
واقع گرایی
hindering
واقع درعقب
realism
واقع بینی
capsulate
واقع درکپسول
occur
واقع شدن
set
واقع شده
sets
واقع شده
setting up
واقع شده
take place
واقع شدن
occurred
واقع شدن
occurring
واقع شدن
occurs
واقع شدن
hindered
واقع درعقب
yonder
واقع درانجا
realists
واقع گرا
realists
واقع بین
realist
واقع گرا
procephalic
واقع در جلو سر
realist
واقع بین
lumbar
واقع در کمر
vanward
واقع درجلو
transpontine
واقع در انسوی پل
nether
واقع در زیر
realistic
واقع بین
realistic
واقع گرایانه
realistically
واقع بین
superjacent
واقع درفوق
realistically
واقع گرایانه
nether
واقع در پایین
situated
واقع در جایگزین
vega
نسر واقع
postern
واقع درعقب
vertical
واقع در نوک
covenants
واقع شود
covenant
واقع شود
initialing
واقع در اغاز
onshore
واقع در ساحل
down to earth
واقع بین
alpha lyrae
نسر واقع
to come to pass
واقع شدن
shipside
واقع در کنارکشتی
initial
واقع در اغاز
precordial
واقع در پیش دل
situated
واقع شده در
trumped up
خلاف واقع
trumped-up
خلاف واقع
initials
واقع در اغاز
initialling
واقع در اغاز
initialled
واقع در اغاز
initialed
واقع در اغاز
down-to-earth
واقع بین
lie
واقع شدن
extreme position
واقع درمنتهاالیه
extraception
واقع نگری
it lies on the east of
در خاور واقع
haemal
واقع درسوی دل
intradermal
واقع در زیرپوست
lied
واقع شدن
located inside
تو واقع شده
lies
واقع شدن
flight from reality
واقع گریزی
initiatory
واقع در اول
untrue
خلاف واقع
intervascular
واقع در میان رگ ها
intradermic
واقع در زیرپوست
limitrophe
واقع در مرز
mean
واقع دروسط
intramontane
واقع در کوهستان
simultaneous with each other
با هم واقع شونده
meaner
واقع دروسط
life like
واقع نما
meanest
واقع دروسط
hypodermal
واقع در زیرپوست
intralogical
واقع در حدودمنطق
mediate
درمیان واقع شدن
intermediate
در میان واقع شونده
post-natal
واقع شونده پس از تولد
interdigital
واقع در میان انگشتان
interplanetary
واقع در بین سیارات
post natal
واقع شونده پس از تولد
interdental
واقع در میان دو دندان
acceptableness
مقبول واقع شدن
mediated
درمیان واقع شدن
interdigitate
واقع در میان انگشتان
intermundane
واقع در میان دو جهان
intermontane
واقع در میان دو کوه
intermaxillary
واقع در میان ارواره ها
to come in useful
سودمند واقع شدن
postcardinal
واقع در پشت قلب
interjacent
در میان واقع شونده
mediates
درمیان واقع شدن
intermural
واقع در میان دیوارها
left handed
واقع در سمت چپ ناشی
to keep one's feet on the ground
<idiom>
واقع بین ماندن
interfacial
واقع در میان دورو
mediating
درمیان واقع شدن
laterad
واقع درخط افقی
intercolumnar
واقع در میان دو ستون
it never occurred again
دیگر واقع نشد
premedian
واقع در نیمه قدامی
avail
دردسترس واقع شدن
above
مافوق واقع دربالا
mural
واقع برروی دیوار
murals
واقع برروی دیوار
work
موثر واقع شدن
worked
موثر واقع شدن
nocturnal
واقع شونده درشب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com