Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
authentication equipment |
وسایل تعیین معرف |
|
|
Other Matches |
|
authentication |
تعیین نشانی تعیین معرف کردن |
authentication system |
سیستم تعیین معرف |
authentication equipment |
وسایل تعیین نشانی |
reference sheet |
برگ تعیین محل یکان برگ معرف |
designation system |
سیستم تعیین وسایل سیستم انتخاب |
prevention of stripping |
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی |
beach gear |
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله |
cpu |
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی |
tackled |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackles |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackling |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackle |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
mounting |
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل |
recover |
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل |
recovering |
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل |
recovers |
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل |
excess property |
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی |
channelled |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channel |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channels |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channeled |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channeling |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
defaulted |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
defaults |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
defaulting |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
default |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
pipeline assets |
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله |
maps |
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی |
map |
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی |
bios |
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند |
call sign |
معرف |
identifier |
معرف |
referees |
معرف |
refereeing |
معرف |
refereed |
معرف |
referee |
معرف |
call signs |
معرف |
reference |
معرف |
representatives |
معرف |
representative |
معرف |
signal letters |
معرف |
identification |
معرف |
reagent |
معرف |
references |
معرف |
service test |
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل |
representative sample |
نمونه معرف |
universal identifier |
معرف جامع |
ship designation |
معرف ناو |
collective call sign |
معرف عمومی |
radio call sign |
معرف رادیویی |
net call sign |
معرف شبکه |
key note |
معرف مایه |
designator code |
کد معرف یگان |
call sign |
معرف رادیویی |
address call sign |
معرف ادرس |
call signs |
معرف رادیویی |
dispersal lays |
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها |
computation of replacement factors |
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل |
acknowledge |
اعلام معرف کردن |
use |
معرف گره , نورو... |
uses |
معرف گره , نورو... |
identification code |
رمز معرف یکان |
acknowledging |
اعلام معرف کردن |
collective call sign |
معرف مشترک یکانها |
radio call sign |
معرف ایستگاه رادیویی |
acropolis |
نام دژ معرف اتن |
tactical call sign |
معرف رادیویی تاکتیکی |
acknowledges |
اعلام معرف کردن |
acknowledgment |
اعلام معرف اعتراف |
net call sign |
معرف رادیویی شبکه |
net authentication |
اعلام معرف در شبکه |
corrupting |
معرف خطاها به داده یا برنامه |
corrupted |
معرف خطاها به داده یا برنامه |
corrupt |
معرف خطاها به داده یا برنامه |
corrupts |
معرف خطاها به داده یا برنامه |
genotype |
نوع معرف و نماینده یک جنس |
red concept |
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف |
pioneer tools |
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری |
cryptoancillary equipment |
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز |
landing aids |
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما |
masters of ceremonies |
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه |
master of ceremonies |
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه |
identifier |
کلمهای که معرف بلاک یا فایل است |
symbol |
نشانه یا تصویری که معرف چیزی است |
dosimetry |
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده |
groups |
مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند |
group |
مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند |
May I use your name as a reference? |
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟ |
usable |
آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است |
locate |
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن |
located |
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن |
locates |
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن |
locating |
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن |
basic |
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است |
basics |
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است |
air priorities committee |
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار |
basic issue items |
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده |
convoy routing |
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی |
radar locating |
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار |
running fix |
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه |
kit |
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل |
kits |
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل |
acrophony |
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف |
card |
ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است |
cards |
ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است |
option key |
[یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید] |
dope |
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده |
designation |
عنوان یکان یاشخص معرف یکان |
designations |
عنوان یکان یاشخص معرف یکان |
dopes |
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده |
challengo |
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن |
agent authentication |
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده |
plant |
وسایل |
plants |
وسایل |
media |
وسایل |
means |
وسایل |
accouterment |
وسایل |
facilities |
وسایل |
assets |
وسایل |
furniture |
وسایل |
fixations |
تعیین |
designations |
تعیین |
fixation |
تعیین |
assignment of space |
تعیین جا |
designation |
تعیین |
appointments |
تعیین |
specification |
تعیین |
appointment |
تعیین |
formulation |
تعیین |
determination |
تعیین |
emplacement |
تعیین جا |
dust collection equipment |
وسایل گردگیری |
scuba diving |
غواصی با وسایل |
auxiliary equipment |
وسایل یدکی |
artificial aids |
وسایل کمکی |
check out equipment |
وسایل ازمایشگاهی |
cryptomaterial |
وسایل رمز |
fitments |
وسایل نصب |
fitment |
وسایل نصب |
fabricator |
سازنده وسایل |
utility |
وسایل رفاهی |
artificial suporters |
وسایل محافظتی |
war material |
وسایل جنگی |
mess gear |
وسایل غذاخوری |
cryptodevice |
وسایل رمز |
chaffing gear |
وسایل ضد سایش |
chaffing gear |
وسایل ضد ساییدگی |
erosion |
فرسایش وسایل |
captured material |
وسایل اغتنامی |
loading facilities |
وسایل بارگیری |
cable accessory |
وسایل کابل |
communication channels |
وسایل ارتباطی |
building plant |
وسایل ساختمان |
utensil |
وسایل اسباب |
accessory equipment |
وسایل یدکی |
means of production |
وسایل تولید |
means |
استطاعت وسایل |
essential elements |
وسایل ضروری |
mess kit |
وسایل غذاخوری |
auxiliary equipment |
وسایل کمکی |
mnemonics |
وسایل یادیار |
scuba diver |
غواص با وسایل |
layouts |
ترتیب وسایل |
layout |
ترتیب وسایل |
subsistence |
وسایل زیست |
bedding |
وسایل خواب |
push botton |
وسایل خودکار |
tentage |
وسایل چادر |
tentage |
وسایل چادرزنی |
tentage |
وسایل چادرها |
test equipment |
وسایل ازمایش |
sonic equipment |
وسایل اوازی |
salvage |
وسایل اسقاطی |
Home appliances |
وسایل خانگی |
installing |
از کارانداختن وسایل |
installs |
از کارانداختن وسایل |
rigging warrant |
فهرست وسایل |
furtherance |
تهیه وسایل |
sonic equipment |
وسایل اوایی |
salvaging |
وسایل اسقاطی |
salvages |
وسایل اسقاطی |
salvaged |
وسایل اسقاطی |
sundry items |
وسایل متفرقه |
attachment |
وسایل وابسته |
tools of research |
وسایل تحقیقات |
install |
از کارانداختن وسایل |
utensils |
وسایل اسباب |
pool equipment |
وسایل تعمیرگاه |
CDs |
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند |
CD |
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند |
appraisals |
تعیین قیمت |
determination coefficient |
ضریب تعیین |
determinative |
تعیین کننده |
assessment |
تعیین مالیات |
completely specified |
با تعیین کامل |
budget determinant |
تعیین بودجه |
assignments |
تعیین تعدادسهمیه |
determinable |
قابل تعیین |
identification |
تعیین هویت |
delimitation |
تعیین حدود |