Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
eds
وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
Other Matches
eerom
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
programmers
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmer
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
robots
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
planning comission
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
parent program
در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند
linear programming
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
shell out
خارج شدن به سیستم عامل وقتی که برنامه اصلی هنوز در حافظه است , پس کاربر به برنامه برمی گردد
link
تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد
businesses
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
business
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
scheduled wave
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
pl/m
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
ego loss programming
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
apt
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
finds
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
schematization
برنامه ریزی
management
برنامه ریزی
programming
برنامه ریزی
managements
برنامه ریزی
planning
<adj.>
برنامه ریزی
contract scheduling
برنامه ریزی قرارداد
planning horizon
مدت برنامه ریزی
planning horizon
افق برنامه ریزی
planning cycle
دوره برنامه ریزی
corporate planning
برنامه ریزی شرکت
economic planning
برنامه ریزی اقتصادی
program
برنامه ریزی کردن
consolidated planning
برنامه ریزی تلفیقی
planning model
الگوی برنامه ریزی
scheduled
برنامه ریزی کردن
planning principles
اصول برنامه ریزی
planning system
نظام برنامه ریزی
educational planning
برنامه ریزی اموزشی
macroplanning
برنامه ریزی کلان
agricultural planning
برنامه ریزی کشاورزی
plan
برنامه ریزی کردن
financial planning
برنامه ریزی مالی
work out
<idiom>
برنامه ریزی کردن
centeralized planning
برنامه ریزی متمرکز
overall planning
برنامه ریزی کلی
square away
<idiom>
برنامه ریزی کردن
optimal planning
برنامه ریزی مطلوب
centralized planning
برنامه ریزی متمرکز
optimal planning
برنامه ریزی بهینه
comprehensive planning
برنامه ریزی جامع
develops
برنامه ریزی و تولید
schedules
برنامه ریزی کردن
social planning
برنامه ریزی اجتماعی
adhoc planning
برنامه ریزی روزمره
state planning
برنامه ریزی دولتی
linear programming
برنامه ریزی خطی
goal programming
برنامه ریزی ارمانی
imperative planning
برنامه ریزی اجباری
plans
برنامه ریزی کردن
ex ante
برنامه ریزی شده
schedule
برنامه ریزی کردن
develop
برنامه ریزی و تولید
central planning
برنامه ریزی مرکزی
sectoral planning
برنامه ریزی بخشی
population planning
برنامه ریزی جمعیت
timing
برنامه ریزی زمانی
quadratic programming
برنامه ریزی غیرخطی
development planning
برنامه ریزی توسعه
dietetics
برنامه ریزی غذایی
regional planning
برنامه ریزی منطقهای
product planning
برنامه ریزی محصولات
production planning
برنامه ریزی تولید
programs
برنامه ریزی کردن
family planning
برنامه ریزی خانواده
quantitative programming
برنامه ریزی کمی
curriculum development
برنامه ریزی درسی
national planning
برنامه ریزی ملی
programmed
برنامه ریزی شده
personnel development
برنامه ریزی استخدامی
rural planning
برنامه ریزی روستائی
dynamic programming
برنامه ریزی پویا
programming methods
روشهای برنامه ریزی
scheduled fire
اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
generalized planning
برنامه ریزی تعمیم یافته
manpower planning
برنامه ریزی نیروی انسانی
gosplan
سازمان برنامه ریزی شوروی
impulse buying
خرید بدون برنامه ریزی
nonlinear programming
برنامه ریزی غیر خطی
programmable check
مقابله برنامه ریزی شده
long run planning
برنامه ریزی بلند مدت
programmable terminal
ترمینال قابل برنامه ریزی
programmed check
مقابله برنامه ریزی شده
devised
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devises
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devising
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
programmed label
برچسب برنامه ریزی شده
medium term planning
برنامه ریزی میان مدت
financial planning system
سیستم برنامه ریزی مالی
multi level planning
برنامه ریزی چند سطحی
material requirements planning
برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
programmed computer
کامپیوتر برنامه ریزی شده
programmed instruction
دستورالعمل برنامه ریزی شده
programmed check
بررسی برنامه ریزی شده
devise
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
programmed switch
گزینه برنامه ریزی شده
integer programming
برنامه ریزی عدد صحیح
non numeric programming
برنامه ریزی غیر عددی
inter sectoral planning
برنامه ریزی بین بخشی
scheduling
برنامه ریزی کارهای اجرائی
production resource planning
برنامه ریزی منابع تولید
production planning and control
برنامه ریزی و کنترل تولید
short run planning
برنامه ریزی کوتاه مدت
decentralized planning
برنامه ریزی غیر متمرکز
planned saving
پس انداز برنامه ریزی شده
planned demand
تقاضای برنامه ریزی شده
directive planning
برنامه ریزی هدایت شده
nonprogrammed halt
توقف برنامه ریزی نشده
burner
وسیلهای که برنامه ها را در قطعه PROM می سوزاند
burners
وسیلهای که برنامه ها را در قطعه PROM می سوزاند
prom
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
proms
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
redefine
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
hard
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
development
برنامه ریزی تولید محصول جدید
programmed i/o
ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
developments
برنامه ریزی تولید محصول جدید
blow
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
sensitivity analysis
تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
planning programming budgetting
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
planned investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
hardest
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
centrally planned economy
اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
harder
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
blows
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
redefined
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
knock about
<idiom>
بدون برنامه ریزی سفر کردن
redefines
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefining
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
materials requirements planning
برنامه ریزی مواد مورد نیاز
fpla
ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
electrically
نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
EAPROM
گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
timer switch
سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
decoder
برنامه یا وسیلهای که داده را به حالت دیگری تبدیل میکند
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
design
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
designs
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
cursor
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
blasts
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blast
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
addressable
نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
cursors
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
to reprogram
دوباره برنامه ریزی
[جدید]
کردن
[رایانه شناسی]
general
برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
generals
برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
planned economies
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economy
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
plato
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
preprogrammed
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
delays
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delay
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delaying
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
balance
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balances
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
robotics
مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
proms
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
prom
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
pla
CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
businesses
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
business
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
dips
Package Line in Dual وسیلهای که روی ان یک مدار مجتمع نصب میشود بسته درون برنامه دو واحدی
dip
Package Line in Dual وسیلهای که روی ان یک مدار مجتمع نصب میشود بسته درون برنامه دو واحدی
macroinstruction
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
facsimiles
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
facsimile
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
programmable logic array
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
transparently
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
automatic program control
کنترل برنامه بطور خودکار
programmable read only memory
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
eprom
PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
schedule
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedules
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
scheduled
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
exerciser
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
ACD
سیستم تلفن خاص که میتواند تماسهای متعددی را مدیریت کند و آنها را طبق دستورات برنامه ریزی شده در پایگاه داده ها هدایت کند
production run
اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
api
مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود
graphics
شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
mask
وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند
masks
وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند
electrically
قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
source
برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
object oriented
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
newer
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new-
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com