Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
base of operations
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
Other Matches
mission load
بار مبنای عملیاتی
fleet operating base
پایگاه عملیاتی ناوگان
alternate escort operating base
پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
base logistical command
یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
radiological operations
عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
base of operations
پایگاه عملیات
advance base
پایگاه مقدم صحنه عملیات
simulation
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulations
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
intruder operation
تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
operation
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
datum point
نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base
ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
automonitor
ثبت کننده عملیات کامپیوتر برنامه کامپیوتری که وفایف عملیاتی کامپیوتر را ثبت میکند
onion skin language
زبان عملیات پایگاه داده ها که میتواند ساختار داده سلسله مراتبی را پردازش کند
datum
سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
current operating allowance
سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
geodetic datum
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
query
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
roll back
کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
aggregates
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
queried
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
aggregate
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
queries
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
querying
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
area of operational interest
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
datum error
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
station list
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
deployment operating base
پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
farmgate type operations
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
false origin
مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
buffered computer
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
privacy
قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
anticrop operations
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
languages
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
sql
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structures
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
dense index
اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
height datum
سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
map plane
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
queried
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
statement
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagated
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
QBE
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
operational code
کد عملیاتی
operation code
کد عملیاتی
operational
عملیاتی
operating
عملیاتی
operations code
کد عملیاتی
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
operating loss
زیان عملیاتی
operationalism
عملیاتی نگری
operational route
مسیر عملیاتی
operational reserve
ذخیره عملیاتی
operations code
رمز عملیاتی
operating profit
سود عملیاتی
operational problems
مسائل عملیاتی
preoperational
پیش عملیاتی
flowchart
شمای عملیاتی
functional specification
مشخصه عملیاتی
operating budget
بودجه عملیاتی
operating expenses
مخارج عملیاتی
operating cost
هزینه عملیاتی
operating cost
مخارج عملیاتی
operating ratio
نرخ عملیاتی
operational reserve
احتیاط عملیاتی
operation order
دستور عملیاتی
operation overlay
کالک عملیاتی
operational management
مدیریت عملیاتی
operation research
پژوهش عملیاتی
operational headquarters
ستاد عملیاتی
operational environment
محیط عملیاتی
operational definition
تعریف عملیاتی
operation map
نقشه عملیاتی
operation annexes
پیوستهای عملیاتی
operational research
تحقیق عملیاتی
operating ratio
نسبت عملیاتی
operational readiness
امادگی عملیاتی
mission load
اماد عملیاتی
operating speed
سرعت عملیاتی
operating temperature
دمای عملیاتی
endurance
برد عملیاتی
operating weight
وزن عملیاتی
operational costs
هزینههای عملیاتی
component operation
عناصر عملیاتی
throughput
توان عملیاتی
staging area
منطقه عملیاتی
concept of operation
تدبیر عملیاتی
cruising range
برد عملیاتی
operational route
جاده عملیاتی
element
عنصر عملیاتی
elements
عنصر عملیاتی
operating staff
کارمندان عملیاتی
action parameters
پارامترهای عملیاتی
incidents
حادثه عملیاتی
incident
حادثه عملیاتی
ternary
در مبنای سه
hexadecimal
مبنای 61
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
scheme of command
طرح عملیاتی یکان
operational amplifier
تقویت کننده عملیاتی
standing operating procedures
روش جاری عملیاتی
operational performance category
امادگی عملیاتی از طبقه
operational command
فرماندهی از نظر عملیاتی
operational performance category
طبقه امادگی عملیاتی
radius of action
برد عملیاتی هواپیما
commander's concept
تدبیر عملیاتی فرمانده
functional units of a computer
واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
actions
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
effective through put
توان عملیاتی موثر
operational weapon
جنگ افزار عملیاتی
ternary
سه مبنایی در مبنای سه
fire base
مبنای اتش
base of fire
مبنای اتش
monetary base
مبنای پولی
rationale
مبنای کار
computer based
بر مبنای کامپیوتر
on trust
بر مبنای اعتبار
number base
مبنای عددی
unit of issue
مبنای توزیع
basic of issue
مبنای توزیع
mobilization base
مبنای بسیج
binary number system
سیستم مبنای دو
troop basis
مبنای یکان
tax base
مبنای مالیاتی
refrence
مبنای مقایسه
ration basis
مبنای جیره
fuselage refrence line
خط مبنای بدنه
data base
مبنای اطلاعات
datum line
خط مبنای سنجش
sentience
مبنای حس وحساسیت
force basis
مبنای یکان
fixed radix
با مبنای ثابت
zeroed out
غیر عملیاتی شدن یکان
game cycle
دورههای عملیاتی بازی جنگ
not operationally ready
غیر اماده ازنظر عملیاتی
chop
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chopped
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
wartime load
بار مبنای ناو
datum sweeping mark
علامت مبنای روبش
software base
مبنای نرم افزار
meteorological datum plane
ایستگاه مبنای هواسنجی
base reserves
اماد مبنای ذخیره
fire support base
مبنای پشتیبانی اتش
ratio decidendi
مبنای اصلی تصمیم
altitude separation
حد سطوح مبنای ارتفاع
datum plane
سطح مبنای اب دریا
force basis
یکانهای مبنای هر قسمت
datum plane
سطح مبنای ارتفاع
basic tactical unit
یکان مبنای تاکتیکی
chart datum
مبنای عمق نقشه
ruled based deduction
استنباط بر مبنای مقررات
basic of issue
مبنای واگذارکردن اقلام
hydrographic datum
سطح مبنای اب نگاری
troop basis
مبنای واگذاری یکان
computed goto
جهش بر مبنای محاسبه
change of operation control
تغییر در نوع کنترل عملیاتی یاتعویض ان
sequential
عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
operationally ready
حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
present work
عملیاتی که اکنون انجام شده است
sop
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sops
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
peak load pricing
قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
plane of fire
سطح مبنای مسیر تیراندازی
hydrographic datum
سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
color carrier reference
فاز مبنای حامل رنگ
line of site
خط تراز یا مبنای افق توپ
keypad
و 0 تا 9 برای اعداد 0 در مبنای شانزده
altitude datum
سطح مبنای ارتفاع سنجی
reference number
اعداد مبنای نشانه روی
production base
مبنای تولید یا تولیدات ملی
b
ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی
basic load
بار مبنای مهمات یا وسایل
ration basis
مبنای محاسبه جیره غذایی
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
routing
عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
denary notation
سیستم عددی در مبنای ده با استفاده از اعداد 0 تا 9
master menu
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
ambulance basic relay post
پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com