English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
smoke screen پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
Other Matches
screening, screenings دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screens دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screened دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
covering troops یکانهای پوشش کننده
smoke curtain پرده دود برای استتار از دیدزمینی
screened پرده پوشش
screens پرده پوشش
curtains پرده پوشش
screening, screenings پرده پوشش
screen پرده پوشش
road screen پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
smoke blanket پرده پوشش دود برای استتاراز دید هوایی
leno یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
antisubmarine screen پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
batteries قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
battery قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
radar comouflage استتار کردن از دید رادار استتار در مقابل رادار
indusium پرده یا پوشش روی میوه غلاف میوه
line crosser فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
color patches نوارهای رنگی تور استتار نوارهای استتار
bezel پوشش مقابل یک پوشش کامپیوتر یا واحد دیسک درایو
nickel clad sheet ورقه پوشش شده نیکلی ورق با پوشش نیکل
membranaceous دارای غشاء پرده پرده غشایی
screens پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screened پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screen پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screening, screenings پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
camouflage استتار
disguise استتار
disguising استتار
disguises استتار
disguised استتار
camouflages استتار
camouflaged استتار
camouflaging استتار
occulatation استتار
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
smokescreen استتار با دود
stalking horse وسیله استتار
camouflage net تور استتار
camouflage dicipline انضباط استتار
garland نوارهای تور استتار
garlands نوارهای تور استتار
corps troops یکانهای سپاه
subunits یکانهای وابسته
mountain troops یکانهای کوهستانی
chopline خط حد یکانهای دریایی
field commands یکانهای رزمی
covering troops یکانهای پوششی
combat , elements یکانهای رزمی
special troops یکانهای مخصوص
individual units یکانهای مستقل
tactical troops یکانهای تاکتیکی
subunits یکانهای جزء
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
inactive installation تاسیسات یا یکانهای بلااستفاده
army troops یکانهای رده ارتش
combat support troops یکانهای پشتیبانی رزمی
force basis یکانهای مبنای هر قسمت
practical system دستگاه یکانهای عملی
individual units یکانهای منفرد یا مجزا
advancing units یکانهای پیشروی کننده
friendly خودی
friendlies خودی
friendlier خودی
friendliest خودی
garnishing رنگ امیزی کردن برای استتار
subordinated تحت امر یکانهای تابعه
sea tail دنباله دریایی یکانهای هوارو
field commands یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
subordinating تحت امر یکانهای تابعه
subordinate تحت امر یکانهای تابعه
subordinates تحت امر یکانهای تابعه
blue forces نیروهای خودی
home زمین خودی
internal heating گرمایش خودی
friendly forces نیروهای خودی
homes زمین خودی
chicks هواپیمای خودی
self directed پیش خودی
we group گروه خودی
friendly state کشور خودی
upcourt سبد خودی
friendly نیروی خودی
friendlies نیروی خودی
friendlier نیروی خودی
spontaneity خود به خودی
friendliest نیروی خودی
in group گروه خودی
relative خودی نسبی
own goals گل به دروازه خودی
insiders خودی خودمانی
insider خودی خودمانی
own goal گل به دروازه خودی
spontaneous خود به خودی
homeling بازیگر خودی
familiar مانوس خودی
special troops یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
army troops عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
combined communication board هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
supporting range شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
supply arms یکانهای تدارکاتی یا ادارات وقسمتهای امادی
To assert oneself . To display ones merit . خودی را نشان دادن
spontaneous recovery بهبود خود به خودی
spontaneous remission بهبود خود به خودی
tone and semitone پرده ونیم پرده
satellization زیر امرقراردادن یکانهای غیرمشابه ازنظر رستهای
mounting area منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
army training and evaluation program برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
interference مزاحمت مهرههای خودی شطرنج
cuticle پوشش مو پوشش شاخی
overwatch مراقبت کردن پوشاندن حرکت یکانهای دیگربا اتش
sea tail بنه دریایی یکانهای هواروکه با کشتی حمل میشود
shore duty ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
critical build up resistance مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
ingross جمع اوری کردن نیروی خودی
tringle چوب پرده میل پرده چوب دیرک
garrison forces قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
roof covering material مصالح پوشش شیروانی مصالح پوشش بام
fishnet نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
positive control کنترل عملی عبور و مرورهواپیماهای خودی در فضای هوایی
short round گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
mix up, caution موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
comouflage detection photography نوعی عکاسی که با استفاده ازفیلم مخصوص انجام شده واستتار دشمن را کشف میکندعکسبرداری ضد استتار
icing ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
warned exposed قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
technical observer بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
dispatch route جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
squawking در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
squawk در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawks در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
hovering acts قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
black out حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
camouflage استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
manipulative deception تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
unified command نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
component forces نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
army training test راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
net شبکه رادیویی تور استتار شبکه
nets شبکه رادیویی تور استتار شبکه
nett شبکه رادیویی تور استتار شبکه
field services قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
touchdowns حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
touchdown حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
enemy alien طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
disruptive pattern اشکار سازنده هدف استتارشده وسیله اشکار ساختن هدف استتار شده روی صفحه رادار
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
army forces نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
franked بی پرده
straightforwardly بی پرده
franks بی پرده
uninhibited بی پرده
blind پرده
smokescreen پرده
blinds پرده
membranes پرده
membrane پرده
free spoken بی پرده
franking بی پرده
paintings پرده
franker بی پرده
blinded پرده
straightforward بی پرده
frank بی پرده
frankest بی پرده
blunt بی پرده
blunted بی پرده
palling پرده
palls پرده
window shade پرده
at the rear of the stage <adj.> <adv.> در پس پرده
velum پرده
mantles پرده
mantle پرده
fin footed پرده پا
unreserved بی پرده
tympan پرده
palled پرده
veils پرده
blunter بی پرده
purdah پرده
bluntest بی پرده
blunting بی پرده
blunts بی پرده
bluntly بی پرده
door curtain پرده
door curtain پرده در
veil پرده
backstage در پس پرده
pall پرده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com