Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
martlet
پرستوی معمولی اروپایی
Other Matches
European
اروپایی
Europeans
اروپایی
continental code
مورس اروپایی
it had a europeanlook
اروپایی می نمود
redwing
باسترک اروپایی
greenfinch
سهره اروپایی
aberdevine
سهره اروپایی
fieldfare
باسترک اروپایی
saker
شاهین اروپایی
international morse code
مورس اروپایی
eurodollars
دلار اروپایی
cushat
طوقی اروپایی
eruropean community
جامعه اروپایی
indo european
هند و اروپایی
indo germanic
هند و اروپایی
nightjar
بوف اروپایی
sweetbrier
گل سرخ اروپایی
yellowhammer
سهره اروپایی
larches
کاج اروپایی
larch
کاج اروپایی
Eurasian
اروپایی و اسیایی
Eurasians
اروپایی و اسیایی
Indo-
هند و اروپایی
indo uropean
هند و اروپایی
redstart
بلبل دم قرمز اروپایی
mewing
مرغ نوروزی اروپایی
toper
کوسه ماهی اروپایی
mew
مرغ نوروزی اروپایی
brock
گورکن اروپایی شغاره
mewed
مرغ نوروزی اروپایی
copper beech
[Fagus sylvatica]
درخت راش اروپایی
it had a europeanlook
نمود اروپایی داشت
european committee for standardization
کمیته اروپایی استاندار
european monetary system
سیستم پولی اروپایی
European Currency Unit
واحد پول اروپایی
greylag
غاز وحشی اروپایی
marron
شاه بلوط اروپایی
merlin
قوش کوچک اروپایی
mulatto
زاده اروپایی وزنگی
moly
سیر زرد اروپایی
larch
درخت صنوبرآراسته
[کاج اروپایی]
Eurasians
از نژاد مختلط اروپایی واسیایی
Eurasian
از نژاد مختلط اروپایی واسیایی
polecats
موش خرمای وحشی اروپایی
ruddock
مرغ سینه سرخ اروپایی
polecat
موش خرمای وحشی اروپایی
woodwaxen
طاوسی پا کوتاه اسیایی و اروپایی
ring snake
مار حلقه دار اروپایی
woodcock
خروس جنگلی اسیایی و اروپایی
half caste
دارای پدر اروپایی ومادر هندوستانی
a comparison between European and Japanese schools
مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
The town has a European look.
این شهر قیافه اروپایی دارد
whiting
ماهی نرم باله خوراکی اروپایی
africander
اروپایی نژادی که درافریقای جنوبی زاده شد
serin
سهره کوچک اروپایی شبیه بلبل زرد
dun bird
یکجوراردک اروپایی که سروگردنش حنایی رنگ است)
old master
هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
nut cracker
یکجور پرنده اروپایی که مانند کلاغ است
old masters
هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
European rose
طرح گل رز اروپایی
[که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
pochard
یکجور اردک اروپایی که سروگردنش حنایی رنگ اشت
eurocheque
چک انگلیسی که قابل نقد کردن در بانکهای اروپایی میباشد
e r p
برنامهای که امریکا از سال 7491تا 1591 بر مبنای پیشنهادشانزده کشور اروپایی
balto slavic
شاخهء زبان هند و اروپایی رایج در سواحل بالتیک و بین اقوام اسلاو
light water
اب معمولی
ferial
معمولی
conventional
معمولی
longhand
خط معمولی
open cheque
چک معمولی
routines
معمولی
routinely
معمولی
routine
معمولی
faceless
معمولی
copybook
معمولی
received
معمولی
run-of-the-mill
<idiom>
معمولی
standards
معمولی
usu
معمولی
ordinary
معمولی
standard
معمولی
normal
معمولی
wonted
معمولی
Cinoiserie
[سبک معماری اروپایی از هنر سازه های چینی که اولین بار در قرن هفدهم میلادی استفاده شد.]
common
معمولی متعارفی
unselected clay
خاک رس معمولی
ordinary clay
خاک رس معمولی
mulberry
توت معمولی
hepatica
غافث معمولی
ordinary share
سهام معمولی
plain concrete
بتن معمولی
piper nigrum
فلفل معمولی
ornery
عادی معمولی
generals
معمولی و نه مخصوص
generals
کلی معمولی
general
کلی معمولی
general cargo
کالای معمولی
ornary
عادی معمولی
commonest
معمولی متعارفی
commoners
معمولی متعارفی
mulberries
توت معمولی
man in the street
فرد معمولی
normal good
کالای معمولی
complement
تعارفات معمولی
meanest
پست معمولی
mass concrete
بتن معمولی
medium lampholder
سرپیچ معمولی
meaner
پست معمولی
nonstandard
غیر معمولی
mean
پست معمولی
normal interval
فاصله معمولی صف
complemented
تعارفات معمولی
ordinal type
نوع معمولی
wrought iron
اهن معمولی
undressing
جامه معمولی
undresses
جامه معمولی
undress
جامه معمولی
complements
تعارفات معمولی
onery
عادی معمولی
complementing
تعارفات معمولی
normal permeability
نفوذپذیری معمولی
the a merchant
سوداگر معمولی
common link
حلقه معمولی
standard bar
میله معمولی
civil time
ساعت معمولی
normal
عادی معمولی
charge hand
کارگر معمولی
ap seogi
ایستادن معمولی
standard brick
اجر معمولی
standard gauge
اندازه معمولی
standard motor
موتور معمولی
standard
طبیعی یا معمولی
banal
مبتذل معمولی
commonplace
معمولی مبتذل
standards
طبیعی یا معمولی
workaday
معمولی عادی
ambient
پس زمینه معمولی
standard trench
سنگر معمولی
street virus
ویروس معمولی
single precision
با دقت معمولی
common whipping
بست معمولی
white mulatto
توت معمولی
ethanol
الکل معمولی
American bond
آجرچینی معمولی
typical
<adj.>
بافت معمولی
procedure message
پیام معمولی
irregular
غیر معمولی
ranko
سرباز معمولی
rock brake
بسفایج معمولی
general
معمولی و نه مخصوص
everyday
معمولی مبتذل
ethyl alcohol
الکل معمولی
rudas
پست معمولی
in normal situations on public roads
در ترافیک معمولی خیابان
week day
روز معمولی هفته
normal charge
خرج معمولی توپ
standard size whole brick
اجر فشاری معمولی
outre
خارج از حدود معمولی
normal magnetization curve
خم مغناطیس پذیری معمولی
standard lamp holder
سرپیچ معمولی لامپ
normal sulphation of battery
سولفاتی شدن معمولی
regular weave
[plain]
بافت معمولی و ساده
walk
گام معمولی اسب
ordinary grasp
گرفتن میله معمولی
stake driver
بوتیمار معمولی امریکایی
standard rain gage
باران سنج معمولی
head cold
سرماخوردگی معمولی زکام
bracket
حالت معمولی کروشه
chamomile
بابونه معمولی یامعطر
fencing measure
فاصله معمولی دو شمشیرباز
stand
سطح معمولی اب دریا
route
راه جریان معمولی
routes
راه جریان معمولی
conventional
جنگ افزارهای معمولی
well worn
پیش پا افتاده معمولی
well-worn
پیش پا افتاده معمولی
undersized
کوچکتر ازاندازه معمولی
admedium lampholder
سرپیچ بزرگتر از معمولی
combination grasp
گرفتن معمولی و برعکس
common stock
سهام معمولی شرکت
conventional forces
نیروهای رزمی معمولی
conventional milling machine
دستگاه فرز معمولی
light hydrogen
هیدروژن سبک یا معمولی
milkwort
پلی گالای معمولی
meadow mushroom
قارچ خوراکی معمولی
walked
گام معمولی اسب
inverted l antenna
انتن معمولی رادیو
l antenna
انتن معمولی رادیو
joiner door
درب معمولی ناو
walks
گام معمولی اسب
maroon
شاه بلوط اروپایی رنگ خرمایی مایل بقرمز درجزیره دورافتاده یاجاهای مشابهی رها شدن یا گیر افتادن
normalised
بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalises
بصورت عادی و معمولی دراوردن
ordinary differential equation
[ODE]
معادله دیفرانسیل معمولی
[ریاضی]
normalising
بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalize
بصورت عادی و معمولی دراوردن
ordinary
پیام معمولی از نظر ارجحیت
normalizes
بصورت عادی و معمولی دراوردن
It was the usual scene.
صحنه
[موقعیت]
معمولی بود.
horseweed
خزه معمولی امریکای شمالی
conventional take off and landing
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com