Dictiornary-Farsi | پزشکی- حقوقی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
medicolegal	پزشکی- حقوقی


Other Matches

incorporates	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporate	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
judge advocate general	رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
premedical	دوره مقدماتی پزشکی وابسته به پیش پزشکی
professional service	تیمهای متخصص پزشکی قسمتهای تخصصی پزشکی
class b allotment	کسورات سهمیه قرضه حقوقی کسورات سهام قرضه حقوقی
otorhinolaryngology	پزشکی گوش و حلق و بینی [پزشکی]
ENT medicine	پزشکی گوش و حلق و بینی [پزشکی]
de jure	حقوقی
legal	حقوقی
juridical	حقوقی
jural	حقوقی
soundex code	کد حقوقی
artificial persons	اشخاص حقوقی
legal committee	کمیته حقوقی
pay voucher	سند حقوقی
pay voucher	حواله حقوقی
pay grade	ضریب حقوقی
Legal Advisor	مشاور حقوقی
jeopardy	گرفتاری حقوقی
commentary	تفسیر حقوقی
commentaries	تفسیر حقوقی
solicitors	مشاور حقوقی
solicitor	مشاور حقوقی
soundex code	کد حقوقی پرسنلی
corporate body	شخص حقوقی
civil proceedings	اقدامات حقوقی
juridical person	شخص حقوقی
legal counsel	مشاور حقوقی
civil	داخلی حقوقی
legal department	اداره حقوقی
legal advisor	مشاور حقوقی
legal adviser	مشاور حقوقی
law term	اصطلاح حقوقی
law agent	نماینده حقوقی
juristically	از لحاظ حقوقی
juridically	از لحاظ حقوقی
juridical personality	شخصیت حقوقی
legal entity	شخص حقوقی
legal	مشروع حقوقی
jurisprudence	علم حقوقی
legal fiction	تصور حقوقی
legal person	شخص حقوقی
legal personality	شخصیت حقوقی
legal responsibility	مسئوولیت حقوقی
chargeable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
penal <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
indictable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
punishable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
jurisconsult	فقیه مشاور حقوقی
indictable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
military pay order	لیست حقوقی پرسنل
penal <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
culpable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
chargeable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
punishable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
actionable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
chargeable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
culpable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
indictable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
penal <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
punishable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
actionable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
chargeable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
penal <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
indictable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
law enforcement	اجرای قوانین [حقوقی]
actionable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
culpable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
culpable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
indictable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
penal <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
punishable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
chargeable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
culpable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
indictable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
penal <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
The formalities of judicial process.	تشریفات حقوقی وقضایی
writer to the signet	مشاور حقوقی اسکاتلندی
penal <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
actionable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
corporate	دارای شخصیت حقوقی
lawyer	مشاور حقوقی حقوقدان
civil action	دعوی مدنی یا حقوقی
lawyers	مشاور حقوقی حقوقدان
actions	جریان حقوقی تعقیب
action	جریان حقوقی تعقیب
civil procedure	اصول محاکمات حقوقی
civil low	سیستم حقوقی رم باستان
in legal parlance	بزبان یا عباراتی حقوقی
isonomy	تساوی سیاسی و حقوقی
to obtain legal advice	مشاوره حقوقی دریافتن
institution	اصل حقوقی بنگاه
docket	دفتر ثبت دعاوی حقوقی
indictable <adj.>	قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
punishable <adj.>	قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
penal <adj.>	قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
military pay order	جدول تغییرات حقوقی پرسنل
exemption from territorial jurisdiction	معافیت از سیستم حقوقی یک کشور
company secretary	مسئول مالی و حقوقی شرکت
corporative	وابسته بشخصیت حقوقی شرکتی
culpable <adj.>	قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
administrative(financial,legal)process.	جریان اداری (مالی .حقوقی )
docketing	دفتر ثبت دعاوی حقوقی
dockets	دفتر ثبت دعاوی حقوقی
docketed	دفتر ثبت دعاوی حقوقی
penal <adj.>	قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
culpable <adj.>	قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
legal fiction	فرض قانونی فرضیه حقوقی
actionable <adj.>	قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
punishable <adj.>	قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
chargeable <adj.>	قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
corporation	که دارای شخصیت حقوقی باشند
indictable <adj.>	قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
corporations	که دارای شخصیت حقوقی باشند
actionable <adj.>	قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
chargeable <adj.>	قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
corporation	شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
pay grade	ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
corporations	شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
basic allowance	سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
draconian	قوانین حقوقی سخت وبی رحمانه
to initiate legal action	دعوی حقوقی را راه انداختن [حقوق]
I will be instigating [initiating] legal proceedings.	من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
incorporation	جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
corporator	گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
consultary response	نظر محکمه حقوقی درباره یک دعوی خاص
disincorporate	ازامتیازات اصنافی یاشخصیت حقوقی محروم کردن
inland duty	حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
law french	اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
birthright	حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
Solicitor General	مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
canon low	هیچ یک ازدادگاههای CL اعم از حقوقی یا جزایی متبع نیست
Solicitors General	مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
equitable mortgage	از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
judge made law	نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
aeromedical unit	یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
salvages	نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaged	نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvage	نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaging	نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
interplead	پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
duress	در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
feather bedding	مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding	مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
corporations	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
breach of trust	کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
benelux	اتحادیه گمرکی بلژیک و هلند و لوکزامبوزگ که کم کم معنی شخصیتهای حقوقی این سه کشور را نیزبه خود گرقته است
restatement of the law	مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
incorporates	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
retaining fee	وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
postliminum	قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
class a pay reservation	کسورات مربوط به پس اندازحقوق کسورات قرضه حقوقی
medicines	پزشکی
medico	پزشکی
medicine	پزشکی
medical	پزشکی
medical profession	پزشکی
doctorhood	پزشکی
natural philosophy	پزشکی
doctoral	پزشکی
leech craft	پزشکی
medic	پزشکی
pollinosis [med.]	تب یونجه [پزشکی]
hayfever [med.]	تب یونجه [پزشکی]
constipation	یبوست [پزشکی]
hay fever [med.]	تب یونجه [پزشکی]
costiveness	یبوست [پزشکی]
dyschezia	یبوست [پزشکی]
allergic rhinitis [med.]	تب یونجه [پزشکی]
pollenosis [med.]	تب یونجه [پزشکی]
hair loss	آلوپسی [پزشکی]
cephalgia	سردرد [پزشکی]