Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
concierge
پلیس محافظ درب ورودی
concierges
پلیس محافظ درب ورودی
Other Matches
police district
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
precinct
[American E]
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
policing district
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
district
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
crash protected
دیسک که حاوی نوک محافظ یا سیستم محافظ اختلال داده است
escorts
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escort
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
surge protector
محافظ تغییر ناگهانی ولتاژ محافظ نوسان برق
escorted
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorting
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
shield
بدنه محافظ دیواره محافظ
guard
صفحه محافظ روکش محافظ
guarding
صفحه محافظ روکش محافظ
guards
صفحه محافظ روکش محافظ
shields
بدنه محافظ دیواره محافظ
queued
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
JK flip flop
نوعی flipe=flop با دو ورودی k,g و دو خروجی مخالف که بستگی به ورودی دارند
gate
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gates
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
hash
تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها
drop down list box
لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
hash
الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد
input preamplifier
پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی
list
لیست داده که هر ورودی آدرس ورودی بعدی را دارد
dac
مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
d/a converter
مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
inputted
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
approach channel
کانال ورودی- نهر ورودی
input
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
adder
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adders
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adder
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adders
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
analog
مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند
chains
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
chain
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
full
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
analogue
مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
analogues
مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
dense index
اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
polices
پلیس
guard dog
سگ پلیس
police
پلیس
K9
[canine]
سگ پلیس
german shepherd
سگ پلیس
police dog
سگ پلیس
bobby
پلیس
constables
پلیس
constable
پلیس
gendarme
پلیس
bobbies
پلیس
cop
پلیس
cops
پلیس
policed
پلیس
gendarmes
پلیس
input
توان ورودی ورودی
inputted
توان ورودی ورودی
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
road guard
پلیس راه
policeman
مامور پلیس
policemen
مامور پلیس
police office
پاسگاه پلیس
police power
دادگاه پلیس
shore patrol
پلیس ساحلی
police power
نیروی پلیس
local building inspector
پلیس ساختمان
runner
افسر پلیس
runners
افسر پلیس
police forces
دادگاه پلیس
plainclothesman
پلیس مخفی
paddywagon
اتومبیل پلیس
patrol wagon
اتومبیل پلیس
frontier police
پلیس مرزبانی
police forces
نیروی پلیس
police officers
افسر پلیس
police officers
مامور پلیس
Interpol
پلیس بینالمللی
vice squad
جوخه پلیس
police officer
افسر پلیس
vice squads
جوخه پلیس
battle lights
چراغ پلیس
police reporter
مخبر پلیس
police station
مرکز پلیس
police station
ایستگاه پلیس
police stations
مرکز پلیس
police stations
ایستگاه پلیس
police force
نیروی پلیس
border police
پلیس مرزبانی
border guard
پلیس مرزبانی
police force
دادگاه پلیس
police officer
مامور پلیس
patrolman
پلیس گشتی
police calls
استمداد پلیس
patrolmen
پلیس گشتی
flatfoot
پلیس گشتی
difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
constableship
وفیفه یا رتبه پلیس
raid
ورود ناگهانی پلیس
The police stopped me.
پلیس جلویم را گرفت
The police held the crowd back.
پلیس جمعیت را عقب زد
peelers
اسباب پوست کن پلیس
black Marias
اتومبیل گشتی پلیس
peeler
اسباب پوست کن پلیس
turn over to the police
تحویل پلیس دادن
under police surveillance
تحت نظر پلیس
bust
[colloquial]
ورود ناگهانی پلیس
shore patrol
پلیس نیروی دریایی
round-up
ورود ناگهانی پلیس
police raid
حمله ناگهانی پلیس
round-up
حمله ناگهانی پلیس
police raid
ورود ناگهانی پلیس
bust
[colloquial]
حمله ناگهانی پلیس
black Maria
اتومبیل گشتی پلیس
raiding
ورود ناگهانی پلیس
raided
ورود ناگهانی پلیس
give in charge
تحویل پلیس دادن
filth
[British E]
پلیس
[اصطلاح روزمره]
rozzer
[British E]
پلیس
[اصطلاح روزمره]
mountie
پلیس سوار کانادا
raids
ورود ناگهانی پلیس
posse comitatus
دسته افراد پلیس
cop
پلیس
[اصطلاح روزمره]
input output processor
پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
screening, screenings
محافظ
screens
محافظ
protective
محافظ
keepers
محافظ
shelterer
محافظ
keeper
محافظ
guardians
محافظ
guardian
محافظ
screened
محافظ
guards
محافظ
guarding
محافظ
herder
محافظ
screen
محافظ
guard
محافظ
preservatives
محافظ
preservative
محافظ
preserver
محافظ
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
gestapo
گشتاپو سازمان پلیس مخفی
give a person in charge
کسی را تحویل پلیس دادن
squad car
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
posse
دسته افراد پلیس جماعت
pig
[American E]
پلیس
[اصطلاح تحقیر آمیز]
posses
دسته افراد پلیس جماعت
Please call the police.
لطفا پلیس را خبر کنید.
squad cars
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
guard
محافظ گارد
helmets
ماسک محافظ
cowling
روپوش محافظ
light shield
محافظ نور
line choking coil
پیچک محافظ خط
line choking coil
پیچک محافظ
protective switch
کلید محافظ
preservative coating
روکش محافظ
controlled atmosphere
گاز محافظ
conservator
نگهدارنده محافظ
goggles
عینک محافظ
parrying
محافظ باش
parry
محافظ باش
guarding
محافظ گارد
protect fuse
فیوز محافظ
soil saving dam
سد محافظ خاک
protective clothing
روپوش محافظ
mouthguard
محافظ دندان
bulwarks
دیواره محافظ
jet blast deflector
توری محافظ
backing material
مواد محافظ
protective contact
کنتاکت محافظ
bulwark
دیواره محافظ
protective reactor
راکتانس محافظ
shielded plate
صفحه محافظ
helmet
ماسک محافظ
banch wall
دیواره محافظ
protective earthing
زمین محافظ
protective cover
روکش محافظ
parried
محافظ باش
parries
محافظ باش
guards
محافظ گارد
guard plank
تخته محافظ
frigate
ناو محافظ
exposure suit
لباس محافظ
face guard
ماسک محافظ
pods
پوسته محافظ
pod
پوسته محافظ
frigates
ناو محافظ
keeper
[protector]
[presever]
نگاهدار
[محافظ ]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com