English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
quin cunx پنج چیزکه ترتیب انهامانندترتیب خالهای برگ پنج درگنجفه باشد
Other Matches
quincun cial مرتب بشکل خالهای برگ پنج درگنجفه
unless otherwise agreement مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
unless otherwise specified مگر به ترتیب دیگری تعیین شده باشد
fiscal station قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
possitive stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
ocellate دارای چشمها یا خالهای رنگارنگی
mottle با خالهای رنگارنگ نشان گذاردن
lenticule خالهای ریز متن عکس
ocellated دارای چشمها یا خالهای رنگارنگی
painted lady پروانه قرمز که خالهای سیاه و سفید دارد
random processing پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedule ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
english shepherd سگ گلهء انگلیسی که دارای اندازهء متوسط وبرنگ سیاه براق ودارای خالهای قهوهای یاخرمایی است
chains 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
scabbiest جرب دار دارای خالهای جرب مانند
scabbier جرب دار دارای خالهای جرب مانند
scabby جرب دار دارای خالهای جرب مانند
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
ordering ترتیب
catenation ترتیب
to order <idiom> به ترتیب
system ترتیب
assortments ترتیب
assortment ترتیب
random بی ترتیب
pial بی ترتیب
collocation ترتیب
randomly بی ترتیب
arr ترتیب
systems ترتیب
configuration ترتیب
configurations ترتیب
kelter or kilter ترتیب
regvlarity ترتیب
disorderly بی ترتیب
ordonnance ترتیب
orderliness ترتیب
anomalies بی ترتیب
anomaly بی ترتیب
lay out ترتیب
regularities ترتیب
serialization ترتیب
to make an arrangement ترتیب
kelter ترتیب
sequence ترتیب
order ترتیب
ataxic بی ترتیب
set up ترتیب
in series به ترتیب
orderless بی ترتیب
out of kelter بی ترتیب
immethodical بی ترتیب
arramgement ترتیب
arrangment ترتیب
irregular بی ترتیب
management ترتیب
managements ترتیب
sequences ترتیب
organizations ترتیب
arrangements ترتیب
arrangement ترتیب
organization ترتیب
respectively به ترتیب
regularity ترتیب
organisations ترتیب
shaggy ugs فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
rating ترتیب تقدم
ratings ترتیب تقدم
ordain ترتیب دادن
ordained ترتیب دادن
rearrangement ترتیب مجدد
rearrngement ترتیب مجد د
firing order ترتیب احتراق
rearrangements ترتیب مجدد
in chronological order به ترتیب تاریخ
disordered بی ترتیب اشفته
sort key کلید ترتیب
indue order به ترتیب صحیح
line up به ترتیب ایستادن
line-up به ترتیب ایستادن
expandede order ترتیب مبسوط
line-ups به ترتیب ایستادن
fifo به ترتیب ورود
sequence check مقابله ترتیب
disciplines تادیب ترتیب
disciplining تادیب ترتیب
In this order. In this way. باین ترتیب
word order ترتیب واژه ها
first in first out به ترتیب ورود
dress ترتیب دادن
to map out ترتیب دادن
ordaining ترتیب دادن
sort order نظم ترتیب
sequence number شماره ترتیب
runs ترتیب محوطه
ordains ترتیب دادن
untune بی ترتیب کردن
run ترتیب محوطه
sequence control کنترل ترتیب
gradational به ترتیب درجه
dresses ترتیب دادن
sequencer ترتیب سنج
relative location ترتیب نسبی
tactics نظم و ترتیب
discipline تادیب ترتیب
train نظم ترتیب
trained نظم ترتیب
trains نظم ترتیب
kelter بی ترتیب مختل
system نظم ترتیب
systems نظم ترتیب
sequencing ترتیب دهی
sequencing ترتیب گذاری
sequence counter ترتیب شمار
at the same time [on the other hand] <adv.> به ترتیب دیگر
otherwise <adv.> به ترتیب دیگر
partial order ترتیب جزئی
sequences رشته ترتیب
sequences ترتیب دادن
birth order ترتیب ولادت
calling sequence ترتیب فراخوانی
castrametation فن ترتیب اردو
collating sequence ترتیب تلفیقی
ascending order ترتیب صعودی
compose sequence ترتیب ساختگی
curialism ترتیب دربارپاپ
connecting arrangement ترتیب پیوسته
layout ترتیب وسایل
partial order پاره ترتیب
formation ترتیب قرارگرفتن
apart from that <adv.> به ترتیب دیگر
alternatively <adv.> به ترتیب دیگر
alphabetical order ترتیب رکوردها
on the other hand <adv.> به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> به ترتیب دیگر
sequence ترتیب دادن
sequence رشته ترتیب
order of battle ترتیب نیرو
arrangement ترتیب اصلاح
arrangement ترتیب تنظیم
arrangements ترتیب اصلاح
arrangements ترتیب تنظیم
by the same token <adv.> به ترتیب دیگر
layouts ترتیب وسایل
connecting arrangement ترتیب متصل
arrengement ترتیب دادن
chronological به ترتیب تاریخ
for this purpose <adv.> به این ترتیب
data set ترتیب داده
hereto <adv.> به این ترتیب
hereunto <adv.> به این ترتیب
decreasing order ترتیب کاهنده
descending order ترتیب نزولی
permanency ترتیب همیشگی
permanencies ترتیب همیشگی
descending sort ترتیب نزولی
on this <adv.> به این ترتیب
desultorily بطور بی ترتیب
make-up ترتیب گریم
random fill خاکریز بی ترتیب
concerning this <adv.> به این ترتیب
lighting scheme ترتیب روشنایی
orchestrations ترتیب هم اهنگی
orchestration ترتیب هم اهنگی
control sequence ترتیب کنترل
schemes ترتیب رویه
schemed ترتیب رویه
scheme ترتیب رویه
instrumentation ترتیب اهنگ
march order ترتیب راهپیمایی
precedence ترتیب تقدم
as to that <adv.> به این ترتیب
critical assembly ترتیب بحرانی
rough and tumble بی نظم و ترتیب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com