Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
soddy
پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
Other Matches
turfy
پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
of an unknown parentage
پوشیده تبار پوشیده گهر
meadowy
چمنی
radically
ازریشه
root and branch
ازریشه
turf
کلوخ چمنی
greenish-yellow
[mossgreen]
سبز چمنی
marguerite
مینای چمنی
moon flower
گل داودی چمنی
mead green
سبز چمنی
great white ox eye
گل داودی چمنی
meadow grass
علف چمنی
vetchling
خلماش چمنی
sods
پوشش چمنی
sod
پوشش چمنی
sod
کلوخ چمنی
sods
کلوخ چمنی
uproots
ازریشه کندن
extirpator
ازریشه دراورنده
uproot
ازریشه کندن
uprooted
ازریشه کندن
uprooting
ازریشه کندن
eradicated
ازریشه کندن
eradicate
ازریشه کندن
eradicates
ازریشه کندن
strip sodding
پوشش نواری چمنی
solid sodding
پوشش یکدست چمنی
grass green
رنگ سبز چمنی
to pull up a plant
گیاهی را ازریشه دراوردن
catch meadow
چمنی که دردامنه تپهای باشد
displant
ازریشه کندن ازبن دراوردن
arrowroot
نشاستهای که ازریشه اوروت گرفته میشود
blade twist
تغییر نامطلوب گام ملخ ازریشه تا نوک
snow capped
دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
inulin
ماده نشاستهای که ازریشه زنجبیل شامی وبرخی گیاهان مرکب می گیرند
grub
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grubs
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grubbed
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
feathered
پوشیده
crypto
پوشیده
recondite
پوشیده
private
پوشیده
florid
پوشیده از گل
defilade
پوشیده
privates
پوشیده
painted
پوشیده
latent
پوشیده
inapparent
پوشیده
covert
پوشیده
shaded
پوشیده
occult
پوشیده
dressed
پوشیده
veiled
پوشیده
crested
پوشیده
overcast
پوشیده
impenetrable
پوشیده
larvated
پوشیده
furry
خز پوشیده
furriest
خز پوشیده
covered approach
مسیر پوشیده
armor basis
پوشیده با زره
rolling country
زمین پوشیده
sadly dressed
جامه غم پوشیده
bosky
پوشیده از بوته
scurvy
پوشیده از شوره
scanned image
تصویر پوشیده
covered position
موضع پوشیده
covered space
فضای سر پوشیده
snowy
پوشیده از برف
masked epilepsy
صرع پوشیده
masked depression
افسردگی پوشیده
glace
پوشیده ازشکر
latent defect
نقض پوشیده
habilitate
لباس پوشیده
kerchiefed or chift
بادستمال پوشیده
ivied
پوشیده از پاپیتال
indoor swimming pool
استخر سر پوشیده
mystic sense
معنی پوشیده
enclosed bridge
پل فرماندهی سر پوشیده
panoplied
زره پوشیده از سر تا پا
covered space
فضای پوشیده
cryptical
پوشیده مرموز
cryptogenous
پوشیده سبب
cryptonym
نام پوشیده
overgrown with plants
پوشیده از گیاه
robed in bleck
سیاه پوشیده
defiladed area
منطقه پوشیده
efflorescent
پوشیده ازگرداملاح
plumbeous
پوشیده از سرب
cryptonimous
پوشیده نام
acloud
پوشیده از ابر
beetle
پوشیده شدن
uncovered
غیر پوشیده
secrets
اسرارامیز پوشیده
secret
اسرارامیز پوشیده
grassy
پوشیده از چمن
icy
پوشیده از یخ بسیارسرد
iciest
پوشیده از یخ بسیارسرد
icier
پوشیده از یخ بسیارسرد
shod
کفش پوشیده
bosky
پوشیده ازبیشه
feathery
پوشیده ازپر
covert
پوشیده پوشپر
storehouses
انبار سر پوشیده
storehouse
انبار سر پوشیده
blotchy
پوشیده از لکه
cloudy
پوشیده از ابر
shrubby
پوشیده از بوته
snow clad
برف پوشیده
solvated
حلال پوشیده
beetles
پوشیده شدن
stubbly
پوشیده از کاهبن
concealed
پوشیده شده
surmounted with snow
پوشیده از برف
verrucous
پوشیده از گندمه
verrucose
پوشیده از گندمه
incog
پوشیده بانام عوضی
heavily overcast
ابری پوشیده
[ هواشناسی]
squamose
پوشیده از فلس یاپولک
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
solvated proton
پروتون حلال پوشیده
stellular
پوشیده ازستارگان کوچک
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
tussocky
پوشیده ازکلاله مو یا علف
verdant
پوشیده از سبزه بی تجربه
woolfell
پوست پوشیده ازپشم
woolskin
پوست پوشیده ازپشم
smudgier
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
rich clad
جامه فاخر پوشیده
reconditely
بطور پوشیده یا عمیق
pruinose
پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
smudgiest
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgy
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
scutate
پوشیده از فلسهای بزرگ
in mourning
جامه ماتم پوشیده
culverts
مجرای سر پوشیده ابرو
covered approach
راه نفوذی پوشیده
woody
چوبی پوشیده از چوب
ermined
جامه قاقم پوشیده
frosted
پوشیده ازشبنم یخ زده
dressed in scarlet
جامه سرخ پوشیده
dressed inred
جامه سرخ پوشیده
dressed up to the nines
با دقت لباس پوشیده
clarence
درشکه چهارچرخه پوشیده
gesso
سطح پوشیده از بتونه
culvert
مجرای سر پوشیده ابرو
hiddenly
بطور پوشیده و مکتوم
bushed
ازبوته پوشیده شده
he wears black
سیاه پوشیده است
he is thinly dressed
کم لباس پوشیده است
radar clutter
منطقه پوشیده از دید رادار
covered approach
پیشروی پوشیده معابر مخفی
defilade
گودال پوشیده از دید و تیر
acinarious
پوشیده شده از حفرههای کروی
spinose
پوشیده شده ازخارهای زیاد
snow-capped
دارای قله پوشیده از برف
the matter was kept private
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
she was prettily dressed
جامه قشنگ پوشیده بود
pollinose
پوشیده ازگردههای زرد رنگ
She was dressed in the latest fashion .
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
spiny
پوشیده شده ازخارهای زیاد
he is thinly dressed
لباس نازک پوشیده است
hidden
پنهان کرده شده پوشیده
lepidote
پوشیده از شوره یا پولکهای شورهای
ceil
[پوشیده شده با روکوب چوبی]
smoggy
پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
toffie apple
[British English]
سیب با ژلاتین پوشیده شده
puberulent
پوشیده شده از موهای ریز
candy apple
سیب با ژلاتین پوشیده شده
occultist
جستجو کننده علوم پوشیده
masks
زمین پوشیده از دید و تیر
mask
زمین پوشیده از دید و تیر
under pledge of secrecy
با این قول که راز پوشیده بماند
to read between the lines
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
she wears a shirt
پیراهن پوشیده است برتن دارد
slushy
<adj.>
پوشیده ازبرف آب دار با گل
[اصطلاح روزمره]
wooded
پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
pilose
پوشیده از موی ریز یا کرک مودار
slipcover
پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
encapsulated
فایل حاوی دستورات پوشیده Post Script
tundra
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
frosts
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
thicketed
پوشیده شده بوسیله جنگل ودرخت زار
They were all dreesd in black.
تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
frost
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
tundras
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
grandstand
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
They were dressed all in black.
همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
slipper bath
یکجور فرف تن شویی که روی ان نیمه پوشیده است
grandstands
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
disks
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
disk
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
geode
سنگ پوکی که درون ان ازموادبلورین یا مواد معدنی پوشیده باشد
scrubs
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
gold contacts
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
corset cover
لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
scrubbing
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbed
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrub
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
to gloze over one's words
سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com