English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 307 (41 milliseconds)
English Persian
dismantle پیاده کردن
dismantled پیاده کردن
dismantles پیاده کردن
dismantling پیاده کردن
disembark پیاده کردن
disembarked پیاده کردن
disembarking پیاده کردن
disembarks پیاده کردن
dismount پیاده کردن
dismounting پیاده کردن
dismounts پیاده کردن
demodulation پیاده کردن
disassemble پیاده کردن
dismantlement پیاده کردن
set down پیاده کردن
take down پیاده کردن
unset پیاده کردن
Search result with all words
walk گردش کردن پیاده رفتن
walked گردش کردن پیاده رفتن
walks گردش کردن پیاده رفتن
tramp باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramps باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
ramp محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramps محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
terminal محل پیاده وسوار کردن بارها
terminals محل پیاده وسوار کردن بارها
pad پیاده سفر کردن
pads پیاده سفر کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
doctrine اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
dismantle پیاده کردن موتور
dismantle پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantled پیاده کردن موتور
dismantled پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantles پیاده کردن موتور
dismantles پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantling پیاده کردن موتور
dismantling پیاده کردن قطعات مونتاژ
cannibalised پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
removal از بین بردن برداشتن پیاده کردن
overhaul پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
pedestrianised پیاده روی کردن
pedestrianises پیاده روی کردن
pedestrianising پیاده روی کردن
pedestrianize پیاده روی کردن
pedestrianized پیاده روی کردن
pedestrianizes پیاده روی کردن
pedestrianizing پیاده روی کردن
dismount پیاده کردن یا شدن
dismount پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounting پیاده کردن یا شدن
dismounting پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounts پیاده کردن یا شدن
dismounts پیاده کردن قطعات و وسایل
salvage پیاده کردن کامل قطعات
salvaged پیاده کردن کامل قطعات
salvages پیاده کردن کامل قطعات
salvaging پیاده کردن کامل قطعات
staking پیاده کردن مسیر
administrative landing پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
air landing پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
debarkation تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
detrain از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
disassemble پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
disassembly پیاده کردن موتور
disassembly order دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
disassembly order روش پیاده کردن وسیله
disembarkation به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
dosmount command فرمان پیاده کردن
interim overhaul پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
peg out کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
removable قابل سوار و پیاده کردن
roll up پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
setting out پیاده کردن نقشه
setting out پیاده کردن مسیر
ship to shore حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
take to pieces پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
tractor group گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
transfer loader دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
transit area منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
unhorse از اسب افتادن یا پیاده شدن اسب را از گاری یا درشگه باز کردن
To implement a project. طرحی را پیاده کردن
Other Matches
grenadier سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
secondary landing منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
footer پیاده رو
foot infantry پیاده
infantry man پیاده
afoot پیاده
pignorate پیاده
foot bridge پل پیاده رو
foot bank پیاده رو
pedestrian bridge پل پیاده رو
foot slogger پیاده
walks پیاده رو
paths پیاده رو
pedestrians پیاده
pavement پیاده رو
walkways پیاده رو
impledge پیاده
walkway پیاده رو
peripatetic پیاده رو
sidewalk پیاده رو
ganway پل پیاده رو
on of پیاده
dismounted پیاده
footpaths پیاده رو
pedestrian پیاده
walked پیاده رو
walk پیاده رو
sidewalks پیاده رو
side walk پیاده رو
footway پیاده رو
infantry پیاده
pavements پیاده رو
footpath پیاده رو
path پیاده رو
hiked پیاده روی
hikes پیاده روی
foot passenger پیاده پا رهسپار
kerbs جدول پیاده رو
walkabouts مسافرت پیاده
walkabout مسافرت پیاده
pedestrianism پیاده روی
hike پیاده روی
to get off پیاده شدن از
kerb حاشیه پیاده رو
kerb جدول پیاده رو
kerbs حاشیه پیاده رو
skirmisher پیاده نظام
impledge پیاده شطرنج
implementation پیاده سازی
wayfarers مسافر پیاده
foot slugger سرباز پیاده
zebra crossing خط عابر پیاده
disembarkation پیاده شدن
zebra crossings خط عابر پیاده
armored infantry پیاده زرهی
footpad راهزن پیاده
armored infantry پیاده مکانیزه
footsoldier سرباز پیاده
wayfarer مسافر پیاده
pawns پیاده شطرنج
grabby سرباز پیاده
demodulator پیاده کننده
ganger مسافر پیاده
walkabouts گردش پیاده
get down پیاده شدن
regiment of f. هنگ پیاده
hiking پیاده روی
banquette نیمکت پیاده رو
pawned پیاده شطرنج
pawning پیاده شطرنج
pawn پیاده شطرنج
disembark پیاده شدن
alighting پیاده شدن
promotion ترفیع پیاده
promotions ترفیع پیاده
disembarking پیاده شدن
alighted پیاده شدن
footbridge پل پیاده روها
pedestrian crossing گذرگاه پیاده
alight پیاده شدن
infantry سرباز پیاده
infantry پیاده نظام
wayfaring پیاده روی
pedestrian crossings گذرگاه پیاده
footbridge پل پیاده روی
alights پیاده شدن
disembarked پیاده شدن
mechanized پیاده زرهی
on foot به صورت پیاده
on foot پای پیاده
disembarks پیاده شدن
pad دزد پیاده
rifle man سرباز پیاده
to go on foot پیاده رفتن
walkabout گردش پیاده
to ride shanks's mare پیاده رفتن
footbridges پل پیاده روی
footbridges پل پیاده روها
torero گاوباز پیاده
to pad it پیاده رفتن
pignorate پیاده شطرنج
hump پیاده روی
to pad the hoof پیاده رفتن
knight of the road راهزن پیاده
counterpawn پیاده متقابل
pads دزد پیاده
turnable foot bridge پل پیاده رو گردان
foot infantry پیاده نظام
foot passenger مسافر پیاده
humping پیاده روی
infantry man سرباز پیاده
to pad aroad پیاده رفتن
humps پیاده روی
to walk . To go on foot. پیاده رفتن
curbs جلوگیری لبه پیاده رو
system implementation پیاده سازی سیستم
in step با سرعت پیاده روی
pathways خط سیر جاده پیاده رو
infantryman جمعی پیاده نظام
doughboy سرباز پیاده نظام
foot soldier سرباز پیاده نظام
curb جلوگیری لبه پیاده رو
pathway خط سیر جاده پیاده رو
curbed جلوگیری لبه پیاده رو
infantrymen سرباز پیاده نظام
advanced pawn پیاده پیش رفته
pawn push پیاده رانی شطرنج
treadway پل برای عناصر پیاده
at walking pace با سرعت پیاده روی
pedestrian guard rail جانپناه برای پیاده رو
administrative landing پیاده شدن اداری
poisoned pawn پیاده زهراگین یا مسموم
infantrymen جمعی پیاده نظام
unmounted سوار نشده پیاده
pawn roller پیاده رانی شطرنج
mechanized infantry یکان پیاده مکانیزه
curbing جلوگیری لبه پیاده رو
deplane از هواپیما پیاده شدن
treadway bridge پل عبور موقتی پیاده
infantryman سرباز پیاده نظام
dismount از اسب پیاده شدن
I wI'll get off here. اینجا پیاده می شوم
walks گردش پیاده گردشگاه
dogface سرباز پیاده نظام
walked گردش پیاده گردشگاه
walk گردش پیاده گردشگاه
beaching party گروه پیاده شونده
janizary سرباز پیاده نظام
shins پیاده وباسرعت رفتن
shin پیاده وباسرعت رفتن
isolani پیاده ایزوله شطرنج
light infantry پیاده نظام سبک
light infantry پیاده سبک اسلحه
dismounting از اسب پیاده شدن
dismounts از اسب پیاده شدن
landing ship ناو نیرو پیاده کن
infantry رسته پیاده نظام
landing forces نیروهای پیاده شونده
mush پیاده در برف سفرکردن
land vi پیاده شدن رسیدن
grabby نفر پیاده نظام
pawn promotion ترفیع پیاده شطرنج
landing beach ساحل پیاده شدن
fee pawn پیاده ازاد شطرنج
drill marching تمرین پیاده روی
night landing پیاده شدن درساحل در شب
shoring پیاده شدن در ساحل
dough boy سرباز پیاده نظام
landing craft tank ناو تانک پیاده کن
landing craft assault قایق نیرو پیاده کن
to drop someone off کسی را پیاده کرن
four powns attack حمله چهار پیاده
panel formwork قالببندی پیاده شونده
arcade پیاده روی سرپوشیده
isolated pawn پیاده ایزوله یا منفرد شطرنج
landing forces نیروها پیاده شونده به ساحل
passed pawn پیاده رونده یا پاسه شطرنج
foot guards پیاده نظام های انگلستان
dismountable pack بسته قابل پیاده سازی
landing attack تک همراه با پیاده شدن به ساحل
volga gambit گامبی ولگا در پیاده وزیرشطرنج
EXOR پیاده سازی الکترونیکی تابع EX OR
air infantry پیاده نظام محمول هوایی
OR function پیاده سازی الکترونیکی تابع OR
nondismountable pack بسته غیرقابل پیاده سازی
torre attack حمله توره در پیاده وزیرشطرنج
underpromote ترفیع پیاده به غیر وزیر
colle system سیستم کوله در پیاده وزیر
get off رهایی یافتن پیاده شدن از
battalion landing team تیم پیاده شونده گردانی
queen's pawn game بازی پیاده وزیر شطرنج
debarkation net تور پیاده شدن پرسنل
peonage استفاده از سربازهای پیاده در خدمت
mounted infantry سربازانی که در سفرسوارمیشوندولی پیاده می جنگند
prelanding قبل از پیاده شدن از ناو
queen's pawn counter gambit گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
land به خشکی امدن پیاده شدن
impact point نقطه پیاده شدن باچتر
debarkation پیاده شدن از کشتی یا هواپیما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com