Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (2 milliseconds)
English
Persian
Slow but sure wins the race.
<proverb>
پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
Other Matches
I'm beginning to get scared
[hungry]
.
آهسته آهسته به ترس می افتم
[گرسنه می شوم]
.
accelerando
آهسته آهسته آهنگ را تندتر کنید
SLOW
آهسته
foot pace
قدم آهسته
drag one's feet/heels
<idiom>
آهسته کار کردن
To speak slowly.
آهسته صحبت کردن (شمرده)
inch
پیمودن مسیر
[به طریق آهسته]
He was walking with slow steps .
با قدمهای آهسته راه می رفت
snail's pace
<idiom>
حرکت آهسته روبه جلو
Put the table down gently.
میز زا آهسته زمین بگذارید
She was reading the book to herself.
کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
asymmetric video compression
تا روی کامپیوتر آهسته هم اجرا شود
adagio
آهسته و ملایم
[اجرای آهنگ باهستگی]
to edge one's way
[towards something]
[به چیزی]
آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
Could you drive more slowly, please?
ممکن است لطفا کمی آهسته تر برانید؟
To speak in a low voice.
آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
full hearted
مطمئن
assured
مطمئن
in the bag
<idiom>
مطمئن
safe
مطمئن
safer
مطمئن
surest
مطمئن
trustful
مطمئن
safes
مطمئن
safest
مطمئن
surer
مطمئن
sure
مطمئن
confident
مطمئن
Be slow to promise and quick to perform.
<proverb>
در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
to go easy on somebody
[something]
با کسی
[چیزی]
مهربان
[آهسته]
[ملایم]
رفتار کردن
ensured
مطمئن ساختن
ensures
مطمئن ساختن
ensuring
مطمئن ساختن
insures
مطمئن ساختن
I am sure that ...
من مطمئن هستم که ...
insuring
مطمئن ساختن
ensure
مطمئن ساختن
nail down
<idiom>
مطمئن بودن
trust
مطمئن بودن
trusted
مطمئن بودن
trusts
مطمئن بودن
secure
مطمئن استوار
secures
مطمئن استوار
self-confident
مطمئن به خود
certifies
مطمئن کردن
certify
مطمئن کردن
secure of victory
مطمئن به پیروزی
assurer
مطمئن سازنده
to feel secure
مطمئن شدن
assuror
مطمئن سازنده
supersub
ذخیره مطمئن
over confident
زیاد مطمئن
self confident
مطمئن بخود
safe life
عمر مطمئن
safe working load
بارکاری مطمئن
insecure
غیر مطمئن
to feel secure
مطمئن بودن
insurance
امتیاز مطمئن
certifying
مطمئن کردن
insurance
ذخیره مطمئن
I am certain of it.
من درباره اش مطمئن هستم.
just in case
برای مطمئن بودن
to ensure something
مطمئن ساختن
[چیزی]
but don't hold me to it
[idiom]
ولی مطمئن نیستم
surefire
مطمئن نتیجه بخش
to make no doubt
مطمئن بودن شک نداشتن
secure
مطمئن تامین کردن
self-assured
مطمئن بنفس خود
you may rest assured
میتوانید مطمئن باشید
self assured
مطمئن بنفس خود
in for
<idiom>
مطمئن بدست آوردن
secures
مطمئن تامین کردن
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels.
صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
secures
بی خطر خاطر جمع مطمئن
secure
بی خطر خاطر جمع مطمئن
adagio
رقص دو نفری که زن روی پنجهء پا میرقصد و بکمک مرد آهسته بهوا میپرد
You can be sure of that!
در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
i give you my world for it
قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
He seems to have a lot of confidence.
خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
bravura
افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
prudent limit of endurance
حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of patrol
حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
to anneal
سخت کردن
[روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی]
[فلزات]
[مهندسی]
buffer
استفاده از فضای ذخیره سازی موقت در پورتهای ورودی یا خروجی تا وسایل جانبی آهسته بتوانند با CPU سریع کار کند
right of search
حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
fail-safe
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail safe
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
to prove my vow i give my hand
برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
Better late than never.
<proverb>
آهسته برو همیشه برو.
whole hearted
خاطرجمع مطمئن صمیمانه قلبی صمیمانه
to secure
تامین کردن
[مطمئن کردن ]
[حفظ کردن]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com