English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
traditionalist پیرو روایات وسنن سنت گرای
traditionalists پیرو روایات وسنن سنت گرای
Other Matches
transit bearing گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
turkism اداب وسنن ترکی
harmonist موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
verism رجحان اهنگ ها و روایات متداول برروایات و اهنگهای قهرمانی و افسانه امیز
pleiades هفت دختراطلس که طبق روایات یونانی تبدیل به هفت ستاره شدند پروین
skeptic شک گرای
satellites پیرو
cohort پیرو
cohorts پیرو
follwer پیرو
henchman پیرو
henchmen پیرو
to heel پیرو
thereinafter پیرو ان
succedaneous پیرو
pursuant پیرو
sequela پیرو
sequacious پیرو
secondary planet پیرو
satellite پیرو
sequent پیرو
follower پیرو
slaves پیرو
followers پیرو
slaving پیرو
slave پیرو
slaved پیرو
meliorist بهبود گرای
magnetic azimuth گرای مغناطیسی
lipophilic چربی گرای
incalescent گرما گرای
grid bearing گرای شبکه
heliotrope افتاب گرای
halophile ابشور گرای
grid azimuth گرای شبکه
evolutionist فرگشت گرای
unitary توحید گرای
sectarian فرقه گرای
nudist برهنگی گرای
assumed azimuth گرای فرضی
back azimuth method گرای وارونه
communalist اشتراکی گرای
compass azimuth گرای مغناطیسی
compass direction گرای مغناطیسی
dermotropic پوست گرای
oxyphil اسید گرای
equalitarian تساوی گرای
oxyphile اسید گرای
photophilic نور گرای
theist یزدان گرای
theocentric خدا گرای
impressionists برداشت گرای
true azimuth گرای حقیقی
escapist گریز گرای
ultramodernist فرانو گرای
supremacists برتری گرای
impressionist برداشت گرای
unitarian توحید گرای
escapists گریز گرای
structuralist ساخت گرای
solipsist نفس گرای
structuralists ساخت گرای
pneumotropic ریه گرای
pragmatist مصلحت گرای
progressivist پیشرفت گرای
segregationist جدایی گرای
relative bearing گرای نسبی
ruralist روستا گرای
saprophytic پوده گرای
separatist جدا گرای
supremacist برتری گرای
individualists فرد گرای
realist راستین گرای
extroverts برون گرای
extrovert برون گرای
realistically راستین گرای
capitalists سرمایه گرای
realistically تحقق گرای
realistic راستین گرای
capitalist سرمایه گرای
realistic تحقق گرای
militarist جنگ گرای
realists تحقق گرای
realists راستین گرای
centralist مرکز گرای
doctrinaire ایین گرای
individualist فرد گرای
nationalist ملت گرای
materialist ماده گرای
materialists ماده گرای
nationalists ملت گرای
feudal تیول گرای
egalitarian تساوی گرای
socialists جامعه گرای
centralists مرکز گرای
militarists جنگ گرای
realist تحقق گرای
socialist جامعه گرای
disciples پیرو هواخواه
leninist پیرو لنین
succedent پیرو متعاقب
vassal تابع پیرو
shiite پیرو شیعه
sidekick ادم پیرو
satellite processor پردازشگر پیرو
rightteous پیرو شریعت
law-abiding پیرو قانون
adherents تابع پیرو
platonist پیرو افلاطون
adherent تابع پیرو
obedient to the law پیرو قانون
vassals تابع پیرو
sidekicks ادم پیرو
platonic پیرو افلاطون
disciple پیرو هواخواه
faddish پیرو مد زودگذر
true-blue پیرو متعصب
regionalistic منطقهای ناحیه گرای
regionalist منطقهای ناحیه گرای
visionaries الهامی رویا گرای
reactionary مخالفت گرای بی منطق
reactionaries مخالفت گرای بی منطق
hygrophyte گیاه رطوبت گرای
visionary الهامی رویا گرای
corrected azimuth گرای تصحیح شده
partisans حامی پیرو متعصب
wagnerian پیرو واگنرموسیقیدان المانی
socratic پیرو حکمت سقراط
slave mode حالت پیرو یا برده
religionist پیرو متعصب دین
shiite پیرو مذهب شیعه
partisan حامی پیرو متعصب
episcopalians پیرو کلیسای اسقفی
episcopalian پیرو کلیسای اسقفی
partizan حامی پیرو متعصب
shia پیرو مذهب شیعه
sunnite پیرو مذهب سنت
epicure پیرو عقیده اپیکور
classical پیرو سبکهای باستانی
dialectician پیرو منطق استدلالی
realists پیرو مکتب realism
wesleyan پیرو جان وسلی
wagnerite پیرو واگنرموسیقیدان المانی
realist پیرو مکتب realism
master slave system سیستم راهبر پیرو
conservative پیرو سنت قدیم
conservatives پیرو سنت قدیم
stoic پیرو فلسفه رواقیون
pragmatist پیرو فلسفه عملی
stoical پیرو فلسفه رواقیون
epicures پیرو عقیده اپیکور
closing azimuth error اشتباه گرای بستن پیمایش
azimuth angle زاویه گرای نجومی هواپیما
azimuth گرای نجومی راس القدم
true azimuth سمت حقیقی گرای جغرافیایی
imperialistic استعمار گرای بهره جویانه
back azimuth method گرای معکوس در اخراج اشعه
compass azimuth گرای قطب نمای کشتی
to lead away پیرو خود کردن کشیدن
follower پیرو مذهب شیعه مقلد
followers پیرو مذهب شیعه مقلد
to be at the foot of any one پیرو یا شاگرد کسی بودن
manichee پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
governmentalize پیرو و تابع قانون کردن
manichean پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
manichaean پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
malthusian پیرو عقیده توماس مالتوس
atistotelian وابسته به ارسطوشاگرد یا پیرو ارسطو
pythagorean پیرو یا وابسته به فلسفه فیثاغورث
rabbinist پیرو خاخام هایاعلمای یهود
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
sensualist پیرو هوای نفس واحساس
sensuously پیرو محسوسات ولذات نفسانی
sensuous پیرو محسوسات ولذات نفسانی
kantian وابسته به یا پیرو فلسفه کانت
quixotic ارمان گرای وابسته به دان کیشوت
layihg azimuth گرای روانه کردن لوله توپ
conversion angle زاویه تبدیل گرای مسیر ناو
cynic بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
platonize پیرو فلسفه ایده الی شدن
cynics بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
militarist ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
militarists ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
gyroscope وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscopes وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
stalinize کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
shavian پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
schoolman پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
schoolastic پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
drum majorette زنی که رهبر طبالان است پیرو موزیک
pindaric پیرو سبک مغلق نویسی شاعریونانی موسوم به
introvert شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
ozone نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
introverts شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
evangelical پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelic پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
steer در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com