Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
flexible arm lamp
چراغ مطالعه قابل انعطاف
Other Matches
adjustable lamp
چراغ مطالعه قابل تنظیم
portable standard
چراغ مطالعه
articulated machine lamp
چراغ مطالعه با گردن تاشو
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
flexible
قابل انعطاف
pliable
قابل انعطاف
flexible lead
اتصال قابل انعطاف
flexible cord
سیم قابل انعطاف
flexible disk
دیسک قابل انعطاف
flexible shaft
محور قابل انعطاف
flexible joint
اتصال قابل انعطاف
lock step
غیر قابل انعطاف
immutably
<adv.>
به طور غیر قابل انعطاف
unalterably
<adv.>
به طور غیر قابل انعطاف
unchangeably
<adv.>
به طور غیر قابل انعطاف
flexible metal hose
لوله فلزی قابل انعطاف
flexible brake tubing
لوله قابل انعطاف ترمز
flexible fuel tubing
لوله سوخت رسانی قابل انعطاف
inelastic
غیر قابل انعطاف تغییر نا پذیر
bine
هرنوع ساقه نرم و قابل انعطاف
air foil
سطوح ایرودینامیک هواپیماپوششهای قابل انعطاف بدنه هواپیما
foiled
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foils
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiling
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foil
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
portable lamp
چراغ قابل حمل
cases
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
feasability study
مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
karyosystematice
بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
inflexion
انعطاف
plasticity
انعطاف
inflection
انعطاف
inflexions
انعطاف
inflections
انعطاف
rigid
انعطاف ناپذیر
flexibility
قابلیت انعطاف
flexibility
انعطاف پذیری
resile
انعطاف داشتن
supple
انعطاف پذیر
uncompromisingly
غیرقابل انعطاف
uncompromising
غیرقابل انعطاف
flexibtlity
انعطاف پذیری
inflexibility
انعطاف ناپذیری
elastic
انعطاف پذیر
malleability
قابلیت انعطاف
flexible
انعطاف پذیر
plasticity
انعطاف پذیری
pliability
قابلت انعطاف
rigidity
انعطاف ناپذیری
nonflexible wage
مزد انعطاف ناپذیر
flexible
انعطاف پذیر تا شدنی
flexible disk
دیسک انعطاف پذیر
price rigidity
انعطاف ناپذیری قیمت
price responsiveness
انعطاف پذیری قیمت
nonflexible price
قیمت انعطاف ناپذیر
wage rigidity
انعطاف ناپذیری مزد
elastic supply
عرضه انعطاف پذیر
elastic demand
تقاضای انعطاف پذیر
intorsion
پیچش ساقه انعطاف
wage flexibility
انعطاف پذیری دستمزد
flexible footing
شالوده انعطاف پذیر
flexible pavement
شوسه انعطاف پذیر
flexible price
قیمت انعطاف پذیر
economic flexibility
انعطاف پذیری اقتصادی
flexible tariff
تعرفه انعطاف پذیر
malleable
نرم وقابل انعطاف
flexible budget
بودجه انعطاف پذیر
rigidity of prices
انعطاف ناپذیری قیمت ها
waxy flexibility
انعطاف پذیری مومی
smooth
<adj.>
نرم وقابل انعطاف
flexibilitas cerea
انعطاف پذیری مومی
rigidity of wages
انعطاف ناپذیری مزدها
intortion
پیچش ساقه انعطاف
soft
<adj.>
نرم وقابل انعطاف
software flexibility
انعطاف پذیری نرم افزار
study
مطالعه
offhandedly
بی مطالعه
extemporarily
بی مطالعه
perusal
مطالعه
studying
مطالعه
extemporal
بی مطالعه
off hand
بی مطالعه
offhanded
بی مطالعه
studies
مطالعه
reading
مطالعه
readings
مطالعه
etude
مطالعه
lucubration
مطالعه سخت
motion study
مطالعه ی حرکت
system study
مطالعه سیستم
analyse
[British]
مطالعه کردن
survey
مطالعه کردن
study habits
عادتهای مطالعه
analyze
[American]
مطالعه کردن
feasibility study
مطالعه امکانپذیری
praxeology
مطالعه رفتارانسان
studio
اطاق مطالعه
studios
اطاق مطالعه
surveyed
مطالعه مجمل
survey
مطالعه مجمل
surveys
مطالعه مجمل
at sight
بی مطالعه قبلی
impromptu
بی مطالعه تصنیف
assay
مطالعه کردن
scrutinize
مطالعه کردن
look into
مطالعه کردن
check
مطالعه کردن
determine
مطالعه کردن
enquire into
مطالعه کردن
studied
از روی مطالعه
examine
مطالعه کردن
investigate
مطالعه کردن
explore
مطالعه کردن
inspect
مطالعه کردن
bolt
[examine]
مطالعه کردن
evaluate
مطالعه کردن
unstudied
مطالعه نشده
study
مطالعه کردن
dissect
[analyse]
مطالعه کردن
analyses
جزئیات را مطالعه کردن
criminology
مطالعه علمی جرم
analyse
جزئیات را مطالعه کردن
well-read
اهل مطالعه و تحقیق
to pore
[over; on]
به مطالعه دقیق پرداختن
geologic survey
مطالعه زمین شناسی
to study out
با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
well read
اهل مطالعه و تحقیق
teppetology
مطالعه ریشه ای فرش
cella
[اتاق مطالعه ی راهبها]
teleology
مطالعه حکمت غایی
feasibility study
مطالعه امکان سنجی
self study
مطالعه پیش خود
ethnography
مطالعه علمی نژادها
sub judice
مورد مطالعه دادگاه
subjects
مبحث موضوع مطالعه
myrmecologyt
مطالعه علمی مورچگان
psychognosis
مطالعه عمیق روانی
psychognosy
مطالعه عمیق روانی
demography
مطالعه مهاجرت جمعیت
thought-out
سنجیده مطالعه شده
metallography
مطالعه الیاژهای فلزی
analyzing
جزئیات را مطالعه کردن
analysed
جزئیات را مطالعه کردن
analysing
جزئیات را مطالعه کردن
subjected
مبحث موضوع مطالعه
subject
مبحث موضوع مطالعه
subjecting
مبحث موضوع مطالعه
analyzed
جزئیات را مطالعه کردن
analyzes
جزئیات را مطالعه کردن
thought out
سنجیده مطالعه شده
income and expenditure approach
مطالعه جریان پول و اثاراقتصادی ان
studies
موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
ethnology
علم مطالعه نژادها و اقوام
geopolitics
مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
angiology
مطالعه عروق خونی و لنفی
study
موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
integrate circuit technology
مطالعه فن مدار مجتمع تکنولوژی ای سی
toponymy
مطالعه وجه تسمیه شهرهاونقاط
to make a study of something
چیزی را بررسی یا مطالعه کردن
optics
علم مطالعه در خواص نور
gastroenterology
مطالعه معده و روزده وبیماریهای ان
humanist
مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
consumer research
مطالعه وضعیت مصرف کنندگان
studying
موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
methods of economic study
روشهای مطالعه علم اقتصاد
capability study
مطالعه امکان انجام کار
rheological
<adj.>
علم مطالعه تغییر شکل و جریان ماده
sight-reads
بدون مطالعه قبلی خواندن
extemporized
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
reconsidered
مجددا درامری مطالعه کردن
extemporised
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
sight read
بدون مطالعه قبلی خواندن
extemporizing
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
reconsidering
مجددا درامری مطالعه کردن
reconsider
مجددا درامری مطالعه کردن
sinology
مطالعه ادبیات ورسوم چین
reconsiders
مجددا درامری مطالعه کردن
sight-reading
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read
بدون مطالعه قبلی خواندن
extemporize
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
faunist
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
extemporises
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
geophysical survey
مطالعه خواص فیزیکی زمین
extemporising
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
symbology
مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
theogony
مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
protohistory
مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
skimmer
الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
geologize
مطالعه علم زمین شناسی کردن
endocrinology
علم شناسایی و مطالعه غددمترشحه داخلی
semitics
مطالعه زبان وادبیات وتاریخ سامی
commodity approach
بررسی بازار با مطالعه مسیرتولید تا مصرف
to poreone's eyes out
چشم را از بسیاری مطالعه خسته کردن
Ekistics
[دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
bookworm
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
bookworms
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com